«ناصبى» کیست؟
- ۰ نظر
- ۰۷ آذر ۹۲ ، ۱۴:۴۳
بن جبرین و توهم اثبات کفر شیعه
وی بنا به دلایلی عجیب شیعه را کافر می خواند:
شیعیان بدون شک کافرند، آنها نسبت به قران طعن می زنند و چنین ادعا می کنند که بیش از دو سوم قرآن حذف شده است همچنان که نوری کتابی درباره اثبات تحریف قرآن نوشته و در کتاب کافی و غیر از آن روایاتی در طعن قرآن آمده است و هر کس نسبت به قرآن طعن بزند کافر و تکذیب شده می باشد چرا که خداوند تعالی فرموده است: ما از قرآن محافظت می کنیم.
این در حالیست که برای نمونه یکی از علمای مشهور اهل سنت، رحمت الله کیرانوی هندی حنفی -متوفی۱۳۰۸- درباره اثبات عدم تحریف قرآن کتابی به نام اظهار الحق نوشت . این کتاب مورد توجه علما و بزرگان اهل سنت قرار گرفت و به زبانهای مختلف ترجمه شد.این عالم بزرگ اهل سنت درباره رأی شیعه در تحریف قرآن می نویسد:
اکثر علمای شیعه اثنی عشری بر آنند که قران مجید از هر گونه تغییر و تبدیل محفوظ مانده است و نظر کسانی که نقصان در قرآن را می پذیرند نزد آنان مردود است.
وی پس از بیان این مطلب اقوال علمای شیعه (مرحوم شیخ صدوق ، طبرسی ، سید مرتضی ، قاضی نورالله شوشتری و ....) مبنی بر عدم تحریف را ذکر می کند و در نهایت می نویسد :
مشخص شد که نظر تحقیق شده نزد علمای فرقه امامیه اثناعشریه بر این است ، قرآنی را که خداوند متعال بر پیامبرش نازل کرده همین قرآن موجود می باشد که در دست مردم است و چیزی به آن اضافه نشده . و این قران در زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) جمع آوری و حفظ شده و هزاران صحابی آن را نقل کرد اند و عده ای از اصحاب پیامبر همچون عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب و دیگران قرآن را در پیشگاه پیامبر اکرم از اول تا اخر قرائت کرده اند و این قرآن با همین ترتیب موجود زمان ظهور امام دوازدهم حضرت حجة بن الحسن المهدی (عج) ظاهر می شود .
و قول گروه اندکی که نظریه تغییر در قرآن را پذیرفته اند مردود است و هیچ اعتنایی به آن نمی شود و روایات ضعیفی که در کتبشان موجود است هیچ گاه جایگزین روایات قطعی و یقینی (مبنی بر عدم تحریف) نمی شوند و حق نیز چنین است چرا که اگر از خبر واحد مطلبی به دست آمد که ادله یقینی آن را تایید نمی کند واجب است چنین خبری را مردود بدانیم چنان که ابن مطهر حلی (علامه حلی) در کتاب خود به نام (مبادئ الوصول الی علم الاصول) به این مطلب تصریح نموده است . و در تفسیر الصراط المستقیم که کتاب معتبری نزد علمای شیعه به شمار می رود در توضیح آیه مبارکه (نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) چنین نوشته است : یعنی این که ما قرآن را از تحریف و تبدیل و زیاده و نقصان حفظ می کنیم)
دستور به محدود کردن شیعیان عربستان
عبدالله بن جبرین در همایش ضد شیعی « مملکت ما ... وحدت ما »خواستار دشمنی با شیعیان و اهانت و تحقیر آنان شد و گفت: نباید به شیعیان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند، باید با آنان برخورد شدید داشت!
وی ادامه داد: باید روش ملک عبدالعزیز در برخورد با شیعیان را ادامه داد و شیعیان را در مقامات دیپلماتیک و نظامی نپذیرفت و به آنان اجازه نداد تا سمت های مهمی را در کشور به دست گیرند، ضمن آنکه باید قربة الی الله! با فرزندان شیعه در دانشگاهها سختگیری کرد و در صورت لزوم حتی کشتار شیعیان واجب است!!
سلمان بن عبدالعزیز امیر منطقه ریاض در این همایش ضد شیعی که با حضور امیران برخی از مناطق عربستان، چهره های سیاسی و مفتیان سلفی از جمله صالح الفوزان، عبدالله بن جبرین، ناصرالعمر و برخی از چهره های مشهور ضد شیعی دیگر در سال۱۳۸۶ برگزار شد، در سخنانی التزام عربستان به مذهب سلفی را از اصول کشور خود دانست و از چنین اندیشه ای به عنوان تنها اندیشه صحیح اسلامی! نام برد.
فتاوای تند ضد شیعه
از جمله فتاوای تند ضد شیعی او به این موارد می شود اشاره کرد:
فتوای اول: شخصی از وی می پرسد من کارمند یک شرکت هستم و با برخی از روافض (یعنی شیعیان) همکار هستم و با آنها غذا می خورم و به گپ و گفت می پردازم، اما نمیدانم این کار من درست است یا باید ارتباطم را در کار با آنها محدود کنم لطفا مرا راهنمایی کنید؟
بن جبرین در پاسخ می گوید:
تو باید به جایی دیگری که این روافض در آن نیستند بروی و اگر نتوانستی، آنها را مورد تحقیر و تمسخر قرار بده، و هرگز به روی آنها نخند. اگر عکس العملی از آنها دیدی به رییس گزارش بده تا به حسابشان برسند و بر توست که بطلان عقیده آنها و درستی اعتقادت ما را بر آنها ثابت کنی!.
فتوای دوم: شخصی از او می پرسد در محله ی ما یک قصاب رافضی است که برخی از مردم و رستوران های مربوط به اهل سنت برای ذبح او را حاضر می کنند آیا این ذبح به دست او حلال است؟
بن جبرین در پاسخ می گوید: این ذبح کاملا حرام است و روافض مشرک هستند.
حمایت از طالبان و دشمنی با حزب الله لبنان
او که از اعضای اصلی وهابیون محسوب می شد به صدور فتاوی تند و عجیب بر علیه مذاهب مختلف و مسلمانان مخالف خود مشهور بوده و از جمله در جریان جنگ ۳۳ روزه لبنان در مقابل اسرائیل با صدور فتوایی عجیب و خنده دار هرگونه دعا برای پیروزی حزب الله لبنان را به صرف شیعه بودن انها حرام دانسته بود .
بن جبرین در پاسخ استفتایی درباره حزب الله لبنان گفته بود:
یاری کردن این حزب رافضی جایز نیست. جایز نیست تحت فرمان آنان رفت و جایز نیست برای پیروز و قدرتمند شدن آنان دعا کرد. نصیحت ما به اهل سنّت این این است که از آنان بیزاری بجویند، کسانی را که به این حزب میپیوندند، رها کنند و دشمنی آنان با اسلام و مسلمانان و ضررهای کهن و جدید آنان را به اهل سنّت روشن کنند. رافضیان همواره دشمنی اهل سنت را در دل داشتهاند و در حد توان تلاش کردهاند عیوب اهل سنت را آشکار کنند، از اهل سنّت انتقاد کنند و برای آنان خدعه بورزند.
عبد الله بن عبد الرحمن بن عبد الله بن إبراهیم بن فهد بن حمد بن جبرین من آل رشید مشهور به «بن جبرین» از خانواده بنی زید از بزرگان وهابیت و درباری در عربستان سعودی بود که فتاوای مشهور و کین ورزانه ای نسبت به شیعیان، حزب الله لبنان و حرمهای اهل بیت علیهم السلام داشت.
نژاد پرست دشمن بشریت
«کایدو اشتاینبرگ» شرقشناس و کارشناس آلمانی امور خاورمیانه در موسسه علوم و سیاست برلین در مورد وی چنین گفت: «بن جبرین بر اساس آموزههای نژادپرستانه وهابی معتقد است که اقلیتها، گروههایی مرتد هستند که مستحق مرگ میباشند زیرا از اسلام حقیقی فاصله گرفتهاند.
اگر شخصی در آلمان، جایگاه و افکار "بن جبرین" را داشت، قطعا سازمان اطلاعات آلمان برای اخراجش از کشور یا حداقل تنظیم دادخواست قضایی علیه او به علت فتنه انگیزی در میان مردم اقدام میکرد»
چندی پیش یک بیننده در تماس با برنامه ای در شبکه "المجد" که میزبان "عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ" مفتی کل عربستان بود، از مجری برنامه خواست تا اجازه مطرح شدن تمامی سوالات او داده شود و سپس مفتی برنامه به آنها پاسخ دهد .
این بیننده در اولین سؤال خود پرسید:
"موضع شما درباره خلیفه اموی "یزید بن معاویه" و آنچه در کربلا اتفاق افتاد چیست؟"
مفتی عربستان در پاسخ به این بیننده گفت:
"یزید بن معاویه امیر المؤمنین است که مسلمانان پس از وفات پدرش با وی بیعت کرده اند، و بی تردید وی یکی از خلفا و پیشوایان مسلمانان است."
این بیننده در ادامه خطاب به مفتی عربستان تأکید کرد:
"اما در صحیح بخاری (مهم ترین کتاب حدیثی اهل سنت) و مسند احمد بن حنبل (یکی از ائمه چهارگانه فقهی اهل سنت) حدیثی آمده است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) می فرماید:
«لا یجوز الحکم لا لطلقاء و لا ابن الطلقاء» یعنی حکومت کردن برای آزاد شدگان و فرزندانشان، جایز نیست."
(منظور از آزاد شدگان، افرادی است که تا زمان فتح مکه ایمان نیاوردند و زمانی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) این شهر را فتح کرد، از آن حضرت درخواست عفو کردند. پیامبر نیز آنها را بخشید و به آنها فرمود: "اذهبوا فأنتم الطلقاء" یعنی بروید که شما آزاد شدگانید.)، بر اساس شواهد تاریخی ، معاویه نیز از جمله طلقا و کسانی بوده که تا زمان فتح مکه ایمان نیاورده بودند و پس از آن پیامبر آنها را بخشیده و در ظاهر ایمان آوردند .
مفتی عربستان در پاسخ به بیننده مذکور که این حدیث را از دو منبع حدیثی معتبر اهل سنت ذکر کرده بود، مدعی شد: "این حدیث، پایه و اساسی ندارد و معاویه، یکی از یاران بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه وآله) و بلکه از بهترین اصحاب آن حضرت است." (وقتی احادیث مهمترین کتب اهل سنت در نزد مفتی کل عربستان پایه و اساس ندارد دیگر آنها به چه چیزی می توانند استدلال کنند)
بیننده عراقی در ادامه سؤالاتش گفت: "اما بی تردید معاویه، «باغی» [ستمگر و شورش کننده علیه امام بر حق زمان خودش] بود."
اما مفتی عربستان، این سخن بیننده را رد کرد.
بیننده مذکور بر گفته خود اصرار نمود. در این هنگام، مجری برنامه با دخالت در گفتگوی آنها، تماس بیننده را قطع نمود و پس از به زبان راندن عبارتهای بسیار توهین آمیز، گفت: "مفتی به این بیننده بیش از حد لازم وقت اختصاص داده است". ( البته توهین این شبکه ها به مسلمانان حد و اندازه نداره، در تمامی شبکه های وهابیون توهین به علمای شیعه به یک سنت تبدیل شده همانطور که معاویه به راویان برای جعل حدیت پول پرداخت میکرد).
اما در پاسخ به عبدالعزیز مفتی عربستان می گوییم :
ابن جوزی، که از علمای معروف و معتبر اهل سنت است، در پاسخ به اعتقادات خطای برخی از اهل سنت راجع به یزید [مانند ابوبکر ابن عربی مالکی]، خلافت غصبی و خلافهایش مینویسد: «از اعتقادات بعض عامه که خود را سنی می دانند این است که: یزید کار درستی انجام داده است. (این ادعا به استناد همان جوسازی زمان امام حسین (علیه السلام) است که میگفتند یزید خلیفه است و بر هر مسلمانی واجب است با او بیعت کند و اگر نکند از دین خارج شده و خونش مباح است). ابن جوزی ادامه میدهد: «آنها اگر به تاریخ نگاه میکردند می فهمیدند که اصلاً یزید خلیفه نبوده و مردم ملزم [مجبور] به بیعت با او شدند و یزید از هیچ کار قبیحی دوری نکرده است و بر فرض که عقد بیعت او صحیح هم باشد، خلافکاری هایی از او سر زده است که همه آنها موجب فسخ بیعت است و با وجود این، به حرف ابوبکر ابن عربی مالکی کسی تمایل پیدا نخواهد کرد مگر انسان های جاهل.»
ابن عماد حنبلی که از بزرگان اهل سنت است، حوادث کربلا و عاشورا را نقل میکند و سپس مینویسد: «قاتل الله فاعل ذلک وأخزاه ومن أمر به أو رضیه ...» خداوند بکشد کسی را که امام (علیه السلام) را کشت و خاندان اهل بیت(علیهم السلام) را به اسارت برد و راضی به این عمل بوده است. (۱)
آلوسی، متوفی ۱۲۷۰، یکی از علمای اهل سنت است که نه تنها خصومت خاصی با تشیع دارد، بلکه گاه از «وهابیت» نیز که یک تشکیلات بنیانگذاری شده توسط انگلیس برای نابودی اسلام است ، دفاع کرده است، در پاسخ عدهای که برای خلاصی از وجدان درد در طرفداری یزید که مدعی شدند او توبه کرده است، مینویسد: « الظاهر أنه لم یَتُب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد و جماعة فلَعنةُ اللّهِ عز و جل علیهم أجمعین، و عَلی أنصارِهم و أَعوانهم و شیعتهم و مَن مال إِلیهم إلی یومِ الدین ما دمعتْ عین علی أبی عبد اللّه الحسین».(۲)
ظاهر این است که یزید توبه نکرده است و احتمال توبه او ضعیف تر از ایمانش است و ابن زیاد و ابن سعد ملحق به او هستند و تا چشمی برای امام حسین اشک می ریزد خدا یزید و اتباع او را لعنت کند.
الیافعی: "و آن کس که امر به قتل حسین بن علی رضی الله عنه کرد و آن کس که او را به قتل رساند و آن کس که آن را حلال دانست و راه را برای قتل حسین بن علی فراهم داشت همهٔ این ها کافر هستند و مستحق لعن (۴)
التفتازانی(شرح عقاید النفسیه): "حق این است که یزید به قتل حسین رضایت داد و او را چنین بشارت دادند و به اهل بیت رسول اهانت کرد پس لعنت خدا بر وی و بر یاران و همراهان اوست." (۵)
الذهبی: "یزید ناصبی غلیظ و تندخویی بود که اخلاق سگان را داشت و مسکر مینوشید و از هیچ معصیت و منکری روی گردان نبود. دولتش به قتل حسین آغاز گشت و به ویرانی کعبه تمام یافت (المصدر)" (۶)
ابن کثیر: "به راستی یزید پیشوایی فاسق و کافر و شایستهٔ لعن بود. (۷)
المسعودی: "و یزید مردی ستمگر و ظالم و فاسق بود و مسوول در قتل نوادهٔ رسول خدا صلی الله علیه و سلم و اصحاب او رضی الله عنهم است. او آشکارا شراب مینوشید و با سگان مینشست. اخلاقش اخلاق فرعون بود. جز این که فرعون در امر رعیت مدارا بیشتر مینمود تا وی و انصاف و تدبیر بیشتری داشت. (۸)
علمای بسیار دیگر از جمله سبط بن الجوزی، القاضی ابویعلی، جلالالدین سیوطی، ابن حزم، شوکانی، جاحظ، شیخ محمد عبده و القرضاوی، احمد بن حنبل همه یزید را کافر و فاسق دانسته و رای به جواز لعن یزید دادهاند.
اما ابوحامد محمد غزالی طوسی عالم شافعی که مدرس مدرسه نظامیه ی بغداد بود فتوایی مبنی بر عدم جواز لعن یزید صادر کرد. غزالی نوشت: «دخالت یزید در کشتن حسین بن علی مسلم نیست و اگر هم باشد قتل نفس فسق است نه کفر، به علاوه ممکن است که یزید توبه کرده باشد و از همهٔ اینها گذشته لعن انسان که سهلست، لعن حیوان هم صحیح نیست و رسم لعن و نفرین ناپسند است زیرا که خداوند لعنتگران و ناسزاگویان را دوست ندارد» غزالی هر چند فتوای منع لعن یزید را صادر کرد اما با مسامحه و پرده پوشی بر نابکاریهای یزید مخالف بود.
به اعتقاد بعضی این فتوای غزالی به خاطر تعصب ناخود آگاه وی بر ضد شیعه و اصرار شیعه بر لعن یزید بوده است.(۹)
بی حیایی در سخن غزالی آن قدر زیاد است که کمتر فرد منصف و اهل تتبعی پیدا می شود که داستان فجایع و ظلمهای وارد شده بر خاندان وحی و اصحاب ایشان در صحرای کربلا را بخواند و دلش نسبت به آن امور آتش نگیرد ! چه برسد به اینکه بخواهد بانیان آن فجایع را تبرئه نماید.
وی در بیان عدم جواز لعن یزید می گوید : خدا لعنتگران را دوست ندارد در صورتی که دلیل وی مخالف آیات قرآن است زیرا در قرآن کریم بیش از چهل بار ماده لعن استعمال شده. در آنجایی که خداوند کافرین را لعنت می کند.
إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (بقره / ۱۵۹) إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً (احزاب / ۶۴) لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائیلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ (مائده / ۷۸) یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (نساء / ۴۷) رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبیراً (احزاب / ۶۸) و ....
سیرهٔ یزید و روش زندگی او، با تمام خلفای پیش از او فرق داشت. او بر حفظ شریعت اعتنایی نداشت و وحی را انکار می کرد. مردی عشرت جوی و شراب خوار بود که به فسق شهرت داشت. او سیاست و ذکاوت پدرش را نداشت، و کارهای حکومت را سبک میگرفت.
وقوع سه رویداد در سه سال خلافت او، به شهادت رساندن حسین بن علی و یارانش، واقعهٔ حره، و جنگ با عبدالله بن زبیر موجب نفرت بسیاری از مسلمین از او شد و بسیاری از علما و خطباء، در عالم شیعه و اهل سنت، لعن او را جایز شمردند.
جنگ میان سپاه حصین بن نمیر و یاران عبدالله بن زبیر ابتدا در بیرون شهر مکه انجام شد. پس از کشته شدن تعداد زیادی از افراد عبدالله بن زبیر وی به داخل شهر مکه پناهنده شد. سپاه حصین بن نمیر بیش از دو ماه، شهر مکه را به محاصره خود در آوردند و در طی همین مدت بود که خانه کعبه را با منجنیق، سنگ زدند و در خانه خدا آتش افروختند.
سرانجام در اوایل ماه ربیعالثانی سال ۶۴ هـ. ق با رسیدن خبر مرگ یزید به گوش حصین بن نمیر و یارانش، آنها به محاصره شهر مکه خاتمه دادند.
در پایان این مقاله ، گفتار شهاب الدین آلوسی را مورد توجه قرار می دهیم که چه زیبا در مورد یزید ملعون سخن گفته :
أعوذ بالله سبحانه من رأس الستین و إمارة الصبیان، یشیر إلى خلافة یزید الطرید لعنه الله تعالى على رغم أنف أولیائه لأنها کانت سنة ستین من الهجرة
این جمله رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم: «پناه میبرم به خدای سبحان از ابتدای سال شصت و حکومت بچهها» این جمله اشاره دارد به خلافت یزید رانده شده که علی رغم محبت دوست دارانش خداوند او را لعنت کند. چرا که او در ابتدای سال شصت هجری حکومت مینمود.
پس از آن در جای دیگری از کتابش ، وارد میدان شده و به ادله جواز لعن یزید اشاره می کند :
و على هذا القول لا توقف فی لعن یزید لکثرة أوصافه الخبیثة و ارتکابه الکبائر فی جمیع أیام تکلیفه ویکفی ما فعله أیام استیلائه بأهل المدینة ومکة فقد روى الطبرانی بسند حسن « اللهم من ظلم أهل المدینة و أخافهم فأخفه و علیه لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین لا یقبل منه صرف ولا عدل»... و قد جزم بکفره و صرح بلعنه جماعة من العلماء منهم الحافظ ناصر السنة ابن الجوزی و سبقه القاضی أبو یعلى، و قال العلامة التفتازانی: لا نتوقف فی شأنه بل فی إیمانه لعنة الله تعالى علیه و على أنصاره و أعوانه، و ممن صرح بلعنه الجلال السیوطی علیه الرحمة و فی تاریخ ابن الوردی.... . . . . (۱۱)
بنابر این قول به خاطر کثرت أوصاف خبیثه یزید و ارتکاب گناهان کبیرهای که در طول أیام تکلیفش از او سر زد بالخصوص آن چه در أیام استیلاء و تسلطش بر أهل مدینه و مکه مرتکب گردید جای شک و تردیدی در لعن یزید باقی نمیماند.
طبرانی با سند حسن روایت میکند: «خدایا کسی را که به أهل مدینه ظلم کرد و آنها را ترساند تو نیز او را بترسان و لعنت خود و تمام ملائکه و مردمانت را بر او فرو فرست لعنتی که هیچ دافع و مانعی از آن وجود نداشته باشد.»
گروهی از علماء از جمله حافظ ناصر السنه ابن جوزی و قبل از او قاضی أبو یعلى به کفر او و تصرح به لعن او جزم پیدا نموده بودند، و علامه تفتازانی در این باره میگوید: تکلیف یزید و ایمان او برای ما روشن است و هیچ شک و تردیدی در این باره نداریم لعنت خداوند متعال بر او و بر أنصار و أعوان یزید باد
از کسانی که تصریح به لعن یزید نموده است جلال الدین سیوطی است . در تاریخ ابن وردی آمده است:... و این کفر صریحی برای یزید به حساب میآید و اگر این صحیح باشد در حقیقت او کافر است و مثل همین است تمثل یزید به قول عبد الله بن زبعرى که قبل از اسلام سروده است و یزید آن را تکرار کرد: لیت أشیاخی ببدر شهدوا تا آخر ابیات.
به اعتقاد و نظر من و آنچه بیشتر به ذهنم میرسد این است که یزید شخص خبیثی بوده که هرگز به رسالت نبی اکرم صلى الله علیه و آله ایمان نداشته و آن چه که او بر أهل حرم خداوند تعالى و أهل حرم نبی اکرم علیه الصلاه و السلام و عترت طیبین و طاهرین او در زمان حیات و بعد از ممات و آن چه که از سیئات و معاصی از او سر زد کمتر از این نیست که کسی نعوذ بالله ورقی از مصحف و قرآن کریم را در نجاست بیاندازد؛ و گمان نمیبرم کارهایی که از یزید سر زده است بر هیچ یک از مسلمانان مخفی باشد...، و بر فرض هم که بپذیریم یزید خبیث، شخص مسلمانی بوده است، او مسلمانی بوده که آن قدر گناه کبیره مرتکب شده که در بیان نمیگنجد، ، ظاهر این است که او تا آخر عمر خود توبه نکرده، و احتمال توبه او ضعیفتر از احتمال إیمان اوست، و در این احکام، ابن زیاد و ابن سعد و جمعی دیگر ملحق به یزید هستند.
پس لعنت خداوند عز وجل بر همه آنها و أنصار و أعوان و پیروان و هر کس که به آنها میل نموده و این لعنت تا روز قیامت و تا هر زمان که چشمی تا روز قیامت برای أبی عبد الله الحسین گریه مینماید.
منابع
[۱]بن عماد حنبلی «شذرات الذهب (متوفی ۱۰۸۹) ج ۱ ص ۶۶.
[۲]آلوسی، (روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج ۱۳، ص: ۲۲۸).
[۳] ابن جوزی،
[۴]الیافعی، شذرات من ذهب / ابن العماد الحنبلی: ۱ / ۶۸.
[۵]التفتازانی، (شرح عقاید النفسیه):
[۶]الذهبی،
[۷] ابن کثیر، بالبدایه ۸/۲۳۸.
[۸]المسعودی، مروج الذهب : ۳ / ۸۲.
[۹] الغزالی أبو حامد،محمد بن محمد. إحیاء علوم الدین ، ج ۳ ص ۱۲۵ ، دار النشر : دار االمعرفة – بیروت.
[۱۰]امیر علی شیر نوایی،
[۱۱]آلوسی، شهاب الدین روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی ، ج ۲۶ ص ۷۲ - ۷۴، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
عبد العزیز بن عبد الله بن محمد بن عبد اللطیف آل الشیخ مفتی اعظم وهابیت و وزیر فتوا که خصومت عجیبی با امام حسین علیه السلام، شیعیان و ایران دارد. وی که از نسل محمد بن عبدالوهاب موسس وهابیت است، پس از "بن باز" متصدی این منصب شده و نابینایی اش از جمله ویژگیهایست که از همان ابتدا جلب توجه می کند. وی علاوه بر کوری باطن از ناحیه یک چشم نیز کور می باشد.
دوران کودکی
عبد العزیز بن عبد الله بن محمد بن عبد اللطیف آل شیخ در تاریخ سوم ذیحجه1362 ق در شهر مکه به دنیا آمد، در سال 1370 ق و در سن هشت سالگی پدرش را از دست داد. وی به طور مادرزادی از ضعف چشم آزار می برد, تا اینکه در جوانی به سال 1381هـ ... بینایی اش را از دست داد.
تحصیلات
آل شیخ در مسجد أحمد بن سنان آموزش علم قرآن کریم را شروع کرد و گفته شده قرآن را در سن 12 سالگی حفظ کرد.
او آموختن را نزد بعضی از علما در الحلق آغازکرد و در سال 1375 هـ به معهد إمام الدعوة ملحق شد و تحصیلاتش را در دانشکده فقه در سال 1383هـ/ 1384 هـ با مدرک دکترا تمام کرد.
مناصب
وی مدرس معهد إمام الدعوة العلمی تا سال 1392 هـ بود و پس از آن مدرس دانشکده فقه ریاض از 1392.
وقتی آل شیخ برای تحصیل به ریاض منتقل شد و در دانشگاه محمد بن سعود شهر ریاض مدرک دکترای خود را گرفت از سال 1407 به عضویت هیئت علمای کبار وهابی عربستان در آمد.
آل شیخ در سال 1412 و با دستور مستقیم پادشاه عربستان سمت ریاست اداره مطالعات علمی و صدور فتاوا منصوب شده است.
وی در سال 1417 نیز به مقام نیابت و قائم مقامی مفتی اعظم عربستان در آمد. با مرگ شیخ عبد العزیز بن باز مفتی اعظم وقت عربستان در تاریخ 29/محرم1420 به مقام مفتی عام و اعظم وهابیون عربستان سعودی و رئیس هیئة کبار علما عربستان منصوب شد.
آل شیخ در حال حاضر در حکومت عربستان از جایگاه وزارت برخوردار است.
برخی اعمال و فتاوای عجیب و مضحک آل شیخ
وی فتاوای مسخره ای دارد که از آن جمله است:
· جشن میلاد برای رسول خدا صلی الله علیه و آله حرام
· قیام حسین (علیه السلام) علیه یزید حرام!
· کمک ایران ستمکار به یمن حرام!
· کمک به حزب الله لبنان و دعا برای آنان حرام!
· همه کلیساها را خراب کنید!
· برپایی جشن عروسی پسر شیخ در روز عاشورا!!!!
· جشن ملی عربستان حلال!
· راهپیمایی برای دفاع از پیامبر صلی الله علیه و آله حرام!
· شعار علیه آمریکا حرام!
· راهپیمایی برای همبستگی با مردم غزه و فلسطین ممنوع!
· فروش لباس زیر زنانه توسط زنان حرام!
· همه آثاراسلامی را خراب کنید و آثار باستانی را نگاه دارید!
· حمله به شیعیان!
· بیداری اسلامی و اخراج دیکتاتورها حرام!
· دیدن سریالهای ترکیه حرام!
· سجده فوتبالیستها بعد از گل زدن مکروه!
· وجود امام زمان دروغ است.
· ایرانی ها مجوس و آتش پرست هستند.
· دفاع از مردم بحرین حرام!
· حمله به مسئولان سوریه واجب!
· جواز اجبار ازدواج دختران ده ساله بدون رضایت خود آنها!
در ادامه به برخی از اینها خواهیم پرداخت.
وی در مصاحبه با روزنامه سعودی المدینه گفت: جشن گرفتن برای میلاد پیامبر بدعتی بی اساس است.
و افزود : من هیچ پایه و اساسی در خصوص جشن گرفتن برای تولد در سنت رسول خدا ، شیوه خلفای راشدین و ائمه هدایت نمی شناسم و برهمین اساس جشن میلاد پیامبر حرام است.
وی علاوه بر آنکه یکی از کسانی است که فتوای تخریب قبور ائمه اهل بیت علیهم السلام در عراق را صادر کرده اند یکی از مهمترین وظایف خود را توجیه حرکت یزید، ترویج شادی در عاشورا با روزه و برپایی مراسم جشن و عروسی و ... می داند به طوری که از هر ابزار و روشی برای بیان آن استفاده می کند.
فیلم : حب یزید ایمان و بغضش نفاق است
مفتی السعودیه حب یزید من الایمان وبغضه نفاق - YouTube
www.youtube.com/watch?v=jQ9LtReraQ4
او همچنین در برنامه زنده ای که از ماهواره المجد عربستان پخش می شد در پاسخ خانمی در رابطه با یزید و قیام امام حسین علیه السلام این چنین پاسخ داد:
«زمان پرداختن به این امور گذشته و سپری شده است . آنها گروهى بودند که درگذشتند، هر کار نیک و بدی کردند براى خود کردند و شما هم هر چه کردید براى خود خواهید کرد و مسئول کار آنها نخواهید بود.
بیعت یزید بن معاویه، بیعتی شرعی است که در زمان پدرش معاویه از مردم گرفته شد و مردم هم بیعت کرده و به این بیعت گردن نهادند. امّا هنگامی که معاویه از دنیا رفت حسن و حسین بن علی ]علیهماالسلام[و ابن زبیر از بیعت با او خودداری کردند.
حسین ]علیه السلام[و ابن زبیر در تصمیمشان مبنی بر بیعت نکردن به خطا رفتند. چون بیعت با یزید بیعتی شرعی بود و این بیعت در زمان زندگی پدرش معاویه و در مقابل چشم مردم گرفته شده بود. ولی خداوند در آنچه مقدر می فرماید حکیم و علیم است، آن امتها هم بنا به تقدیر خداوند در گذشتند و از دنیا رفتند.
شما را به خدا قسم! من دوست ندارم این مطالب را از من نقل کنید. اینها مسائلی است که گذشته است. تاریخ هم در باره این مطالب به شکلهای مختلف حکایت نموده است. ولی به هر شکل این قضایا گذشته و تمام شده ... یزید و حسین]علیه السلام[ بیش از هزار و اندی سال است که از دنیا رفتهاند ...
ولی به عقیده من بیعت یزید بن معاویه بیعتی شرعی بوده! و حسین ]علیه السلام[را نصیحت کردند که از مدینه به طرف عراق نرود، او را نصیحت کردند که بیعت کند ولی او نپذیرفت. ابن عباس و ابن عمر و فرزدق و بسیاری از صحابه او را از رفتن به عراق بر حذر داشته و به او گقتند که: رفتن به عراق به مصلحت او نیست. ولی حسین ]علیه السلام[این نصیحتها را نپذیرفت... و خدا هم هر آنچه مقدر فرموده بود انجام شدو...
ولی با این وجود ما برای حسین ]علیه السلام[از خداوند درخواست رضایت کرده و برای او عفو و بخشش را خواستاریم. و مقدرات الهی حکمتهایی دارد که ما از آن آگاه نیستیم ...
اصلاً فائده نقل این مطالب چیست؟ حسین]علیه السلام[ هر اشتباهی کرده برای خود کرده...
عقیده اهل سنت و جماعت این است که واجب است تا به فرامین کسی که مورد بیعت قرار گرفته و مردم حول محور او جمع شدهاند گوش فرا داده شده و از او پیروی گردد!!! و قیام و سرکشی علیه او نیز حرام است و از همینرو خروج و قیام حسین ]علیه السلام[علیه یزید حرام بود!!!...
ما میگوییم: حسین ]علیه السلام[در قیامش علیه یزید اشتباه کرد و برای او بهتر بود که این کار را نمیکرد. و باقی ماندن در مدینه و بر آنچه مردم بر آن اجتماع کرده بودند بهتر و سزاوارتر بود. و هر چه به او گفته شد که عراق طرفدار و همراه تو نیست گوش نداد و توجهی ننمود...
مفتی السعودیة : بیعة یزید شرعیة والحسین غیر مصیب !! - YouTube
www.youtube.com/watch?v=v0Yoeg7k1s4
و حقیقت این است که مردم عراق و شام و مصر و حجاز و یمن با یزید بن معاویه در زمان زندگی و حیات پدرش بیعت کرده و امامت و رهبری وی را پذیرفته بودند، به همین جهت هم قیام علیه او و تجاوز به حریم خلافت او جایز نبود. این تمام مطلب است بیش از این هم سخنی نمی گوئیم و معتقد به بیش از این هم نیستیم.»
نکته مهم اینکه کلیپی از این صحبتها ساخته شده و در ماجرای حمله به حرم زینب سلام الله علیها نهایت سوء استفاده از آن را در این ایام کرده اند.
ادامه دارد...
یکی از ایراداتی که وهابیون به شیعیان میگیرند و یا برای بعضی از مذاهب و ادیان دیگر سوال پیش می آید که چرا شما شیعیان عزاداری می کنید،بر آن شدیم که فلسفه عزاداری و فواید آن را بیان کنیم.
فلسفه و حکمت عزاداری رامی توان در امور ذیل ،رهیابی کنیم:
الف. محبت و دوستی:
در قرآن و روایات، دوستی خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام، بر مسلمانان واجب شده است.[1]
روشن است که دوستی لوازمی دارد و محبِّ صادق، کسی است که شرط دوستی را- چنان که باید و شاید- به جا آورد. یکی از مهم ترین لوازم دوستی، ابراز هم دردی و هم دلی با دوستان در مواقع سوگ یا شادی آنان است؛[2]
از این رو در احادیث، برپایی جشن و سرور در ایام شادی اهل بیت علیهم السلام و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان مورد تأکید فراوان قرار گرفته است.
حضرت علی علیه السلام در روایتی میفرماید: «پیروان ما در شادی و حزن ما شریکند»؛ «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»[3].
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: « شِیعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، ... یَسُوؤُهُمْ مَا یَسُوؤُنَا وَ یَسُرُّهُمْ مَا یَسُرُّنَا»[4]؛ «شیعیان ما پارهای از خود ما بوده و ... آنچه که ما را ناراحت یا خوشحال میسازد، آنان را ناراحت یا خوشحال میگرداند».
وظیفه عقلانی و شرعی، ایجاب میکند که در ایام عزاداری اهل بیت علیهم السلام، به «زبان حال»؛ یعنی با اشک، آه، ناله و زاری و از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غم زده[5] و از نظر پوشاک، با لباسی که از حیث جنس ورنگ و نحوه پوشش حکایت گر اندوه و ناراحتی در عرف است، حزن و اندوه خود را آشکار سازیم.
ب. انسان سازی:
از آنجا که در فرهنگ شیعی، عزاداری باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ هم دردی با آن عزیزان در واقع یادآوری فضایل، مناقب و آرمان های آنان بوده و به این وسیله انسان به سمت الگو گیری و الگو پذیری از آنان سوق مییابد.
فردی که با معرفت در مجالس عزاداری، شرکت میکند؛ شعور و شور شناخت و عاطفه را در هم میآمیزد و در پرتو آن، با انگیزهای قوی همانند مُحّبی میشود که پر حرارت و شتابان به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
ج. جامعه سازی:
هنگامی که مجلس عزاداری موجب انسان سازی است، تغییر درونی انسان به جامعه نیز سرایت کرده و آدمی میکوشد تا آرمان های اهل بیت علیهم السلام را در جامعه حکم فرما نماید. به بیان دیگر، عزاداری بر اهل بیت علیهم السلام، زمینه را برای حفظ آرمان های آنان و پیاده کردن آنها فراهم میسازد.
به همین دلیل میتوان گفت: یکی از حکمت های عزاداری، ساختن جامعه بر اساس الگوی ارائه شده از سوی اسلام است.
د. انتقال فرهنگ شیعی به نسل بعد:
کسی نمیتواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید، با شرکت در مجالس عزاداری، با فرهنگ اهل بیت علیهم السلام آشنا میشوند. به راستی عزاداری و مجالس تعزیه، یکی از عناصر و عوامل برجسته ای است که به وسیله آنها آموزههای نظری وعملی امامان شیعیان به نسلهای آینده منتقل شود.
مراسم عزاداری، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه برای تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایی با گفتار و کردار اهل بیت علیهم السلام است.
با توجه به بیانات، سخنان و شعارهای عاشورا، میتوان عناصر انسان ساز، جامعه ساز و فرهنگ ساز را ملاحظه کرد؛ مواردی چون:
عبادت، ایثار، شجاعت، توکّل ، صبر، امر به معروف و نهی از منکر، نابودی اسلام در شرایط سلطه یزیدیان، حرمت بیعت با کسی چون یزید، شرافت مرگِ سرخ بر زندگی ذلّت بار، اندک بودن انسان های راستین در صحنه امتحان، لزوم شهادت طلبی در عصر حاکمیت باطل، زینت بودن شهادت برای انسان، مبارزه با سلطه جور و طغیان، اوصاف پیشوای حق، تسلیم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهی شهادت طلبان در مبارزاتِ حق جویانه، حرمت ذلّت پذیری برای آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ برای عبور به بهشت برین، آزادگی و جوانمردی، یاری خواهی از همه و همیشه در راه احقاق حق.[6]
درس آزادی به دنیا داد رفتار حسین
بذر همت در جان افشاند افکار حسین
گر نداری دین به عالم، لااقل آزاده باش
این کلام نغز میباشد زگفتار حسین
مرگ با عزّت زعیش در مذلّت بهتر است نغمه ای میباشد از لعل دربار حسین
در عین حال، موارد ذیل علاوه بر موارد پیش گفته، میتوانند حکت عزاداری بر امام حسین علیه السلام را تبیین کنند:
1. نوعی اعتراض به ظالمان زمان و حمایت از مظلومات جهان؛
2. عامل تقویت حسّ عدالت خواهی و انتقام جویی از ستمگران؛
3. زمینه ساز اجتماع شیعیان جهت پیروی و دفاع از حق.[7]
منابع:
[1]- شوری /23، هود /29، میزان الحکمة، ج2، ص236.
[2]- المحبة فی الکتاب والسنة، صص169-170 و 181-182.
[3]- بحار الانوار، ج44، ص287.
[4]- امالی، ص305.
[5]- طبق فرموده امام صادق علیه السلام به معاویة بن وهب، عزاداران سید الشهدا در روز عاشورا از آب و غدا دوری جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذای معمول صاحبان مصیبت سد جوع و عطش کنند». (تاریخ النیاحة الامام الشهید الحسین بن علی،ج1، صص157-159).
[6]- فرهنگ عاشورا، صص268-271؛ حسین، عقل سرخ، صص77-119؛ امام حسن و امام حسین علیهما السلام، صص116-121.
[7]- پرسشها و پاسخها.
سیره عملی پیامبر صلی الله علیه و آله
تاریخ و سیره برای ما بازگو می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر فرزندش ابراهیم ،پدربزرگش عبدالمطلب،عموهایش ابوطالب و حمزه،مادرش آمنه بنت وهب،مادر علی علیه السلام فاطمه بنت اسد،عثمان بن مظعون و... گریست.
به هنگام گریه بر فرزندش پرسیدند : چرا بر ابراهیم گریه می کنید؟
فرمودند: "تدمع العینان و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الربّ؛
چشم ها گریان است ،قلب می سوزد و آن چه را که موجب خشم خداوند است نمی گوییم."
(عقدالفرید:ج3،ص؛ 19؛سنن ابن ماجه :ج1،ص506.)
در روایتی آمده است که وقتی عثمان بن مظعون از دنیا رفت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر جنازه وی بوسه زدو گریست.
(المستدرک علی الصحیحین:ج1،ص514.)
سیره و روش صحابه و تابعین نیز به هنگام از دست دادن فردی،گریه بود.
در روایتی آمده است :
هنگامی که خبر شهادت مالک اشتر رسید،امیر مومنان علی علیه السلام ضمن سخنانی فرمود:
"علی مثله فلتبک البواکی ؛گریه کنندگان شایسته است که بر مثل مالک اشتر بگریند."
(سیر اعلام النباء:ج4،ص34؛الکامل فی التاریخ:ج3،ص227)
عباد می گوید: عایشه می گفت:"هنگام وفات پیامبر سر ایشان را بر بالشتی قرار دادم و با زنان دیگر به سینه و صورت خودمان می زدیم."
(سیره النبویّه:ج6،ص75؛مسند احمد:ج6،ص274)
عثمان می گوید:"وقتی خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر دادم،وی دستش را بر روی سرش گذاشت و گریست.
(المستدرک علی الصحیحین:ج3،ص332؛المصنف ابن أبی شیبه:ج3،ص45،مسند احمد:ج6،ص274،السیره النبویه:ج6،ص75)
وقتی محمد بن یحیی ذهلی نیشابوری خبر فوت احمدبن حنبل را شنید گفت:
"سزاوار است تمامی اهل بغداد در خانه هایشان مجالس نوحه سرایی برپاکنند."
(سیر اعلام النبلاء:ج11،ص203.)
ادامه دارد...
سیرهی تاریخی
تاریخ و روایات می گویند:پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله صحابه و تابعین بر مردگان ، شهیدان و... می گریستند و به دیگران نیز فرصت عزاداری برای عزیزانشان می دادند و حتی براین عمل هم تشویق می نمودند،چنان که عایشه در وفات پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بر صورتش سیلی می زد.
البته مجالس بزرگ دیگری نیز در طول تاریخ در مصیبت فراق برخی از محدثان بزرگ و دیگران برپا می شد.
اینک برای نمونه به چند مورد اشاره می نماییم:
اسامه بن زید می گوید:پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از مطلع شدن از درگذشت فرزند دخترشان با برخی از بزرگان صحابه به خانهی دخترشان رفتند،آنگاه جنازه او را روی دستانشان بالا بردند و در حالی که اشک از دیدگان مبارکشان روان بود جملاتی را زمزمه کردند.
(سنن نسائی:ج4،ص22.)
احمدبن حنبل:
بعد از جنگ احد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به زنان انصار که برای شوهرانشان گریه می کردند فرمودند:
"ولکن حمزه لا بواکی له؛ حمزه عزادار و گریه کننده ندارد."
ابن عبدالبر در این باره می گوید:
این رسم تاکنون ادامه دارد و مردم برای هیچ مرده ای گریه نمی کنند مگر آن که ابتدا بر حمزه بگریند.
(الاستیعاب:ج1،ص374)
حاکم نیشابوری در این زمینه چنین نقل می کند :
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای تشیع جنازه ای بیرون آمد،عمربن خطاب نیز همراه آن حضرت بود،زنان شروع به گریه کردند،عمر آن ها را از گریه بازداشت و نکوهش کرد.پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
یا عمر! دعهنّ ؛فانّ العین دامعه والنفس مصابه والعهد قریب؛ عمر! رهایشان کن چراکه چشم گریان ،نفس مصیبت دیده و این فاصله و جدایی تازه به وقوع پیوسته است.
(المستدرک علی الصحیحین:ج1،ص381؛ مسنداحمد:ج2،ص444)
بنابر این روایات روشن است که در سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این عمل حرام نبوده است.
ادامه دارد...