هدی

این وبلاگ قراره عقاید وهابیت و سلفیها را مطرح و اشکالات وارد بر آن را بیان کند.

هدی

این وبلاگ قراره عقاید وهابیت و سلفیها را مطرح و اشکالات وارد بر آن را بیان کند.

باسمه تعالی
به یاری خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام ،قراره که در این وبلاگ ،عقائد وهابیت و سلفی ها مطرح و اشکالات وارد بر آن بیان شود.
همانطور که میدانیم متاسفانه این عقاید داردچهره اسلام حقیقی را خدشه دار میکند وظاهری خشن و بی منطق از آن به نمایش می گذارد

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عزاداری» ثبت شده است

نذرهای منسوخ‌ شده محرم

hoda velayat | شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۵۲ ب.ظ
البته بعضیاش هنوز رواج داره!!

تهرانی های قدیم رسم های عجیب و غریبی در ماه محرم داشتند. رسم هایی که بعضی از آنها با جاهلیت و خرافه آمیخته بود اما برای پایتخت نشینان دوره قاجار و پهلوی، جزو مقدسات به حساب می آمد. از روزه سکوت دو ماهه گرفته تا سنگ زنی و قفل آجین کردن.

قمه زنی معروف ترین نذر خرافی محرم بود که در قالب دسته های بزرگ در شب های هفتم و هشتم و نهم و دهم در کوچه ها و محلات تهران انجام می شد. سحرگاه روز عاشورا هم دسته ها کفن به تن با چند بیرق و کتل رجزخوانان و نعره زنان خود را به امام زاده و حسینیه و تکیه شان می رساندند و سردسته هیئت ها با تیغ های سلمانی جلو آمده ابتدا اطفال تازه نذر شده و تیغ نذرداران را هر کدام چند تیغ به جلو سرهای تراشیده شده شان زده و حرکتشان می دادند و نوحه خوان ها شروع به نوحه خواندن و سنج زدن و سینه زدن می کردند.

بعد از آن در میان نوحه و فریاد یا حسین و خواندن این شعر که: حسین تنها به میدان می رود الله اکبر- برای دادن جان می رود الله اکبر، وارد میدان می شدند به این صورت که میاندار دسته در فاصله خیابان وسط دو ردیف قمه زنان نمایان می شد با فریادی بلند یا حسین اولین قمه را بر سر خود فرود می آورد و به دنبال این حرکت بود که دیگران هم هر یک با شمشیر و قمه و قداره های خود به جان خود افتاده با کوبیدن بر سر، کفن سفید بر تنشان را آغشته به خون می کردند.
نذرهای منسوخ‌شده محرم
دسته سنگ زنی

یکی دیگر از نذرهای عجیبی که دیگر خبری از آن نیست، «دسته سنگ زن ها» بود که افراد به جای سینه زدن و زنجیر زدن و... هر یک دو قلوه سنگ به دست گرفته با نوای نوحه خوان و صدای سنج بهم می زدند به این ترتیب که هر زدن آن سه ضربه داشت که سنگ زن ها، در حالیکه دو صف دراز روبروی هم را تشکیل می دادند با خم و راست شدن، یکی ار نزدیک زمین و یکی را برابر شکم و یکی را بالای سر می کوفتند،هدف از برگزاری این مراسم بر این بود که می گفتند روز عاشورا از جانب اشقیا چنین سنگ هایی بر سر و پا و سینه و بدن امام و شهدا خورده بود.

زخم‌های عفونت گرفته

«شبیه زین العباد» هم از دیگر مراسم های تحریف شده در ماه های محرم و صفر در تهران قدیم بود که در آن، افرادی که نذر مصیبت امام زین العابدین(ع) را داشتند از مدت ها قبل از محرم مچ پاها و بیخ بازوان و حلقه گردن خود را با زخم تیغ و نشتر و حتی تیزآب مجروح می کردند تا جایی که چرک کند و درروز عاشورا و یازدهم و دوازدهم آنها سوار شتر برهنه می شدند و مواضع مجروهشان را با زنجیر و غل بسته داخل دسته به تماشا می گذاشتند به نشانه اسارت امام و اینکه با چنان حالتی او را به بارگاه یزید رسانیده اند.
نذرهای منسوخ‌شده محرم
میخ و سیخ در پوست

در تهران قدیم آنهایی که نذر قفل آجین می کردند، از مدتی قبل اندام خود را با داروهایی بی حس می کردند و قسمت هایی از آن را از گردن به پایین را سوراخ کرده و از آنها قفل و تیغ و نیزه و خنجر و سیخ و میخ و چاقو و شمشیر و امثال آن می گذراندند و خود را با این وضعیت به معرض نمایش می گذاشتند. حال بعضی از آنها به حدی به وخامت می رسید که افرادی همراه آنها می شدند تا نیفتند یا جان ندهند.

شمعی در بدن


کنار نذر قفل‌ آجین، "شمع آجین" هم از نذرهایی بود که در گذشته عده ای از روی جهل و خرافات آن را ادا می کردند. این نذر هم تصورات دیگری از بلایای اسرا و شهدای کربلا بود که سر امام حسین (ع) در تنور خولی رفته، خیمه امام به‌ آتش کشیده شده است و آتش از آنها به دامان زنان و اطفال صغیر امام رسیده و به تلافی آن افرادی به صورت همان قفل آجین نقاطی از بدن خود را سوراخ کرده و بر آنها شمع قرار داده و روشن می کردند و خود را در میان جمعیت عزاداران به نمایش می گذاشتند.
نذرهای منسوخ‌شده محرم
نذرهای ماندگار

با وجود نذرهای عجیب و غریبی که در این روزها در تهران قدیم باب بود، عده ای هم نذرهای عام المنفعه را انتخاب می کردند. مثلا رسیدگی به وضع خیابان ها، تامین روشنایی معابر تاریک، پوشاندن چاله ها و راه آب‌ها، کمک به نابینایان، پرداخت بدهی زندانیان یا تهیه غذا و پوشاک برای خانواده آنها، غذا دادن به پرندگان، میانجیگری در اختلافات خانوادگی هم از جمله کارهایی بود که در این ماه ها انجام می گرفت اما در این میان یکی از انواع نذورات گرفتن روزه سکوت بود به صورتی که فرد روزه گیر، در تمام دوازده روزعزاداری یعنی تا اخر محرم و گاهی تا آخر صفر یک کلام سخن نمی گفت. نذری که اگرچه خرافی نیست اما یکی از نذرهای عجیب آن دوره به حساب می آمد.
نذرهای منسوخ‌شده محرم
روضه خوانی از کی رواج پیدا کرد؟

مراسم عزاداری امام حسین(ع) تاریخچه‏‏ ای بسیار طولانی دارد، گفته اند که ریشه آن به عزاداری اولیه طایفه بنی اسد برمی گردد که هنگام دفن شهدای کربلا بر سر مزار آنان آمدند و شروع به مویه و زاری کردند و اشک ریختند تا اینکه شیعیان اجازه پیدا کردند در دوره دیلمیان و صفویه عزاداری هایشان را آشکار برگزار کنند و کم کم شکل عزاداری ها تغییر کرد. مجالس گریه و مویه ای که در دوره های قدیم برای شهدا برگزار می شد، جای خود را به مراسمی داد که پیچیدگی آن در دوران قاجار به اوج رسید.

در سال نهصد قمری هم ملاحسین کاشفی هراتی با استفاده از مقاتل مختلف و کتب تاریخی کتابی به نام «روضه‏‌الشهداء» تدوین کرد و آن را وقف عام کرد و چون تنها کتاب و معتبرترین نیز بود به زودی بین مردم مشهور شد و هر کسی که مراسم عزاداری داشت از روی آن کتاب برای مردم می‏خواند و مردم گریه می‏کردند به طوری که اسم این مراسم به روضه‏خوانی و سپس به اختصار روضه نامیده شد.

تا جایی که هر کس سواد خواندن و نوشتن داشت می توانست از نوشته های این کتاب برای روضه خوانی استفاده کند، در تهران قدیم نیز وضع به همین صورت بود مراسم های مختلفی در ایام عاشورا و تاسوعا توسط مردم برگزار می شد که بخش مهمی از آن به نوحه خوانی و روضه خوانی و راه اندازی دسته های سینه زنی در کوچه و خیابان ها و تکیه و حسینه و امام زاده و گاهی بعضی از خانه ها می انجامید.

مردم و محلات و کوچه ها در این دو ماه کاملاً سیاهپوش می‏شدند، در این ایام هر کار و عمل زشت از میان بیشتر مردم رخت بربسته و هر یک به طریقی کوشش در اصلاح اعمال ناپسند خود حداقل در طی این دو ماه می‏کرد. شوخی و خنده و تفریح و مزاح و خوشگذرانی و عیش و نوش در این ایام پسندیده نبود و سرود و شادمانی را دشمنی با امام حسین(ع) می‏دانستند. در این دو ماه حتی عقد و نکاح و عروسی نیز تعطیل می شد و آن را شوم و بد عاقبت می‏ دانستند چنانکه اکنون نیز چنین است.
نذرهای منسوخ‌شده محرم
معروف‏ترین دسته‌ها

معروف‏ترین دسته ‏های تهران قدیم، دسته میدان و عرب‌ها و بعد دسته ‏های قزاقخانه و سنگلج و قنات‏آباد و دسته ترک‌ها بودند. این دسته ‏ها از روز هفتم محرم به حرکت درمی‏آمدند و به بازارها روانه می‏شدند. سالی نبود که در تنگی بازار بین برخی از دسته‏ها بر سر نوبت عبور درگیری پیش نیاید. به هر حال بازار مرکز اصلی دسته‏های عزا در این ایام بود. همراه با دسته‏ها پرچمهای رنگارنگ و علمهای ده الی بیست و چهار تیغه ‏ای حرکت داده می‏شد که بر ابهت دسته‏ ها می‏افزود.

شب‌ها هم دسته‏ های مخصوص در تهران حرکت می‏کرد که به دسته شاحسینی (شاه‏ حسینی) معروف بودند. دسته‏ هایی که در شب‌های دهه اول محرم به نیت مشق با آلات برنده از قبیل قمه و شمشیر به خیابان‌ها می‏آمدند و در دو ردیف منظم روبه ‏روی یکدیگر با صدای مهیبی یا حسین می‏ گفتند و با صدای شیپور و نقاره همراه می‏‌شدند. برق شمشیر و صداهای طبل و سایر آلات موسیقی شکوه خاصی به این دسته‌‏ها می‏‌داد و طرفداران بیشتری داشت. در روز عاشورا نیز افراد این دسته‏ ها به یاد فرود آمدن شمشیرها بر بدن شهدای کربلا قمه و شمشیرها را بر فرق خود می‏‌کوبیدند.

مهر
  • hoda velayat

فلسفه عزاداری بر اهل بیت علیهم السلام و فواید آن

hoda velayat | چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۲۹ ب.ظ

یکی از ایراداتی که وهابیون به شیعیان میگیرند و یا برای بعضی از مذاهب و ادیان دیگر سوال پیش می آید که چرا شما شیعیان عزاداری می کنید،بر آن شدیم که فلسفه عزاداری و فواید آن را بیان کنیم.



فلسفه و حکمت عزاداری رامی توان در امور ذیل ،رهیابی کنیم:

الف. محبت و دوستی:

در قرآن و روایات، دوستی خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام، بر مسلمانان واجب شده است.[1]

روشن است که دوستی لوازمی دارد و محبِّ صادق، کسی است که شرط دوستی را- چنان که باید و شاید- به جا آورد. یکی از مهم ترین لوازم دوستی، ابراز هم دردی و هم دلی با دوستان در مواقع سوگ یا شادی آنان است؛[2]

از این رو در احادیث، برپایی جشن و سرور در ایام شادی اهل بیت علیهم السلام و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان مورد تأکید فراوان قرار گرفته است.

حضرت علی علیه السلام در روایتی می‌فرماید: «پیروان ما در شادی و حزن ما شریکند»؛ «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»[3].

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: « شِیعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، ... یَسُوؤُهُمْ مَا یَسُوؤُنَا وَ یَسُرُّهُمْ مَا یَسُرُّنَا»[4]؛ «شیعیان ما پاره‌ای از خود ما بوده و ... آنچه که ما را ناراحت یا خوشحال می‌‌سازد، آنان را ناراحت یا خوشحال می‌‌گرداند».


وظیفه عقلانی و شرعی، ایجاب می‌‌کند که در ایام عزاداری اهل بیت علیهم السلام، به «زبان حال»؛ یعنی با اشک، آه، ناله و زاری و از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غم زده[5] و از نظر پوشاک، با لباسی که از حیث جنس ورنگ و نحوه پوشش حکایت گر اندوه و ناراحتی در عرف است، حزن و اندوه خود را آشکار سازیم.

ب. انسان سازی:

از آنجا که در فرهنگ شیعی، عزاداری باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ هم دردی با آن عزیزان در واقع یادآوری فضایل، مناقب و آرمان های آنان بوده و به این وسیله انسان به سمت الگو گیری و الگو پذیری از آنان سوق می‌‌یابد.

فردی که با معرفت در مجالس عزاداری، شرکت می‌‌کند؛ شعور و شور شناخت و عاطفه را در هم می‌‌آمیزد و در پرتو آن، با انگیزه‌ای قوی همانند مُحّبی می‌‌شود که پر حرارت و شتابان به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.

ج. جامعه سازی:

هنگامی که مجلس عزاداری موجب انسان سازی است، تغییر درونی انسان به جامعه نیز سرایت کرده و آدمی می‌‌کوشد تا آرمان های اهل بیت علیهم السلام را در جامعه حکم فرما نماید. به بیان دیگر، عزاداری بر اهل بیت علیهم السلام، زمینه را برای حفظ آرمان های آنان و پیاده کردن آنها فراهم می‌‌سازد.

به همین دلیل می‌‌توان گفت: یکی از حکمت های عزاداری، ساختن جامعه بر اساس الگوی ارائه شده از سوی اسلام است.

د. انتقال فرهنگ شیعی به نسل بعد:

کسی نمی‌تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید، با شرکت در مجالس عزاداری، با فرهنگ اهل بیت علیهم السلام آشنا می‌‌شوند. به راستی عزاداری و مجالس تعزیه، یکی از عناصر و عوامل برجسته ای است که به وسیله آنها آموزه‌های نظری وعملی امامان شیعیان به نسلهای آینده منتقل شود.

مراسم عزاداری، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه برای تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایی با گفتار و کردار اهل بیت علیهم السلام است.


با توجه به بیانات، سخنان و شعارهای عاشورا، می‌‌توان عناصر انسان ساز، جامعه ساز و فرهنگ ساز را ملاحظه کرد؛ مواردی چون:

عبادت، ایثار، شجاعت، توکّل ، صبر، امر به معروف و نهی از منکر، نابودی اسلام در شرایط سلطه یزیدیان، حرمت بیعت با کسی چون یزید، شرافت مرگِ سرخ بر زندگی ذلّت بار، اندک بودن انسان های راستین در صحنه امتحان، لزوم شهادت طلبی در عصر حاکمیت باطل، زینت بودن شهادت برای انسان، مبارزه با سلطه جور و طغیان، اوصاف پیشوای حق، تسلیم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهی شهادت طلبان در مبارزاتِ حق جویانه، حرمت ذلّت پذیری برای آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ برای عبور به بهشت برین، آزادگی و جوانمردی، یاری خواهی از همه و همیشه در راه احقاق حق.[6]


درس آزادی به دنیا داد رفتار حسین

بذر همت در جان افشاند افکار حسین

گر نداری دین به عالم، لااقل آزاده باش

این کلام نغز می‌‌باشد زگفتار حسین


مرگ با عزّت زعیش در مذلّت بهتر است نغمه ای می‌باشد از لعل دربار حسین


در عین حال، موارد ذیل علاوه بر موارد پیش گفته، می‌‌توانند حکت عزاداری بر امام حسین علیه السلام را تبیین کنند:


1. نوعی اعتراض به ظالمان زمان و حمایت از مظلومات جهان؛

2. عامل تقویت حسّ عدالت خواهی و انتقام جویی از ستمگران؛

3. زمینه ساز اجتماع شیعیان جهت پیروی و دفاع از حق.[7]


منابع:


[1]- شوری /23، هود /29، میزان الحکمة، ج2، ص236.

[2]- المحبة فی الکتاب والسنة، صص169-170 و 181-182.

[3]- بحار الانوار، ج44، ص287.

[4]- امالی، ص305.

[5]- طبق فرموده امام صادق علیه السلام به معاویة بن وهب، عزاداران سید الشهدا در روز عاشورا از آب و غدا دوری جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذای معمول صاحبان مصیبت سد جوع و عطش کنند». (تاریخ النیاحة الامام الشهید الحسین بن علی،ج1، صص157-159).

[6]- فرهنگ عاشورا، صص268-271؛ حسین، عقل سرخ، صص77-119؛ امام حسن و امام حسین علیهما السلام، صص116-121.

[7]- پرسشها و پاسخها.

  • hoda velayat

گریه و اقامه مجلس عزا(2)

hoda velayat | يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۲۳ ق.ظ

سیره عملی پیامبر صلی الله علیه و آله


تاریخ و سیره‌ برای ما بازگو می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر فرزندش ابراهیم ،پدربزرگش عبدالمطلب،عموهایش ابوطالب و حمزه،مادرش آمنه بنت وهب،مادر علی علیه السلام فاطمه بنت اسد،عثمان بن مظعون و... گریست.


به هنگام گریه بر فرزندش پرسیدند : چرا بر ابراهیم گریه  می کنید؟

فرمودند: "تدمع العینان و یحزن القلب و لا  نقول ما یسخط الربّ؛

چشم ها گریان است ،قلب می سوزد و آن  چه را که موجب خشم خداوند است نمی گوییم."


(عقدالفرید:ج3،ص؛ 19؛سنن ابن ماجه :ج1،ص506.)


در روایتی آمده است که وقتی عثمان بن مظعون از دنیا رفت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر جنازه وی بوسه زدو گریست.

(المستدرک علی الصحیحین:ج1،ص514.)



سیره و روش صحابه و تابعین نیز به هنگام از دست دادن فردی،گریه بود.

در روایتی آمده است :

هنگامی که خبر شهادت مالک اشتر رسید،امیر مومنان علی علیه السلام ضمن سخنانی فرمود:

"علی مثله فلتبک البواکی ؛گریه کنندگان شایسته است که بر مثل مالک اشتر بگریند."

(سیر اعلام النباء:ج4،ص34؛الکامل فی التاریخ:ج3،ص227)


عباد می گوید: عایشه می گفت:"هنگام وفات پیامبر سر ایشان را بر بالشتی قرار دادم و با زنان دیگر به سینه و صورت خودمان می زدیم."

(سیره النبویّه:ج6،ص75؛مسند احمد:ج6،ص274)


عثمان می گوید:"وقتی خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر دادم،وی دستش را بر روی سرش گذاشت و گریست.

(المستدرک علی الصحیحین:ج3،ص332؛المصنف ابن أبی شیبه:ج3،ص45،مسند احمد:ج6،ص274،السیره النبویه:ج6،ص75)


وقتی محمد بن یحیی ذهلی نیشابوری خبر فوت احمدبن حنبل را شنید گفت:

"سزاوار است تمامی اهل بغداد در خانه هایشان مجالس نوحه سرایی برپاکنند."

(سیر اعلام النبلاء:ج11،ص203.)


ادامه دارد...


  • hoda velayat

گریه و اقامه مجلس عزا

hoda velayat | شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۳۰ ب.ظ

سیره‌ی تاریخی


تاریخ و روایات می گویند:پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله صحابه و تابعین بر مردگان ، شهیدان و... می گریستند و به دیگران نیز فرصت عزاداری برای عزیزانشان می دادند و حتی براین عمل هم تشویق می نمودند،چنان که عایشه در وفات پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بر صورتش سیلی می زد.

البته مجالس بزرگ دیگری نیز در طول تاریخ در مصیبت فراق برخی از محدثان بزرگ و دیگران برپا می شد.

اینک برای نمونه به چند مورد اشاره می نماییم:


اسامه بن زید می گوید:پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از مطلع شدن از درگذشت فرزند دخترشان با برخی از بزرگان صحابه به خانه‌ی دخترشان رفتند،آنگاه جنازه او را روی دستانشان بالا بردند و در حالی که اشک از دیدگان مبارکشان روان بود جملاتی را زمزمه کردند.

(سنن نسائی:ج4،ص22.)


احمدبن حنبل:

بعد از جنگ احد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به زنان انصار که برای شوهرانشان گریه می کردند فرمودند:

"ولکن حمزه لا بواکی له؛ حمزه عزادار و گریه کننده ندارد."

ابن عبدالبر در این باره می گوید:

این رسم تاکنون ادامه دارد و مردم برای هیچ مرده ای گریه نمی کنند مگر آن که ابتدا بر حمزه بگریند.

(الاستیعاب:ج1،ص374)


حاکم نیشابوری در این زمینه چنین نقل می کند :

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای تشیع جنازه ای بیرون آمد،عمربن خطاب نیز همراه آن حضرت بود،زنان شروع به گریه کردند،عمر آن ها را از گریه بازداشت و نکوهش کرد.پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

یا عمر! دعهنّ ؛فانّ العین دامعه والنفس مصابه والعهد قریب؛ عمر! رهایشان کن چراکه چشم گریان ،نفس مصیبت دیده و این فاصله و جدایی تازه به وقوع پیوسته است.

(المستدرک علی الصحیحین:ج1،ص381؛ مسنداحمد:ج2،ص444)


بنابر این روایات روشن است که در سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این عمل حرام نبوده است.


 ادامه دارد...




  • hoda velayat