هدی

این وبلاگ قراره عقاید وهابیت و سلفیها را مطرح و اشکالات وارد بر آن را بیان کند.

هدی

این وبلاگ قراره عقاید وهابیت و سلفیها را مطرح و اشکالات وارد بر آن را بیان کند.

باسمه تعالی
به یاری خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام ،قراره که در این وبلاگ ،عقائد وهابیت و سلفی ها مطرح و اشکالات وارد بر آن بیان شود.
همانطور که میدانیم متاسفانه این عقاید داردچهره اسلام حقیقی را خدشه دار میکند وظاهری خشن و بی منطق از آن به نمایش می گذارد

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهل بیت علیهم السلام» ثبت شده است

بیوگرافی "بن جبرین" مفتی وهابی(3)

hoda velayat | شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۹ ب.ظ
فتوا به تخریب حرم اهل بیت علیهم السلام در عراق

بن جبرین محرک بزرگی در به خاک و خون کشیده شدن مردم مسلمان عراق محسوب میشود ، همچنین فتوای تخریب حرم مطهر امامان شیعه نیز توسط این عالم نمای وهابی صادر گردید که سرانجام منجر به تخریب حرم مطهر امامین عسکریین علیهما السلام توسط افراطیون وهابی در سامرا گردید .

این فتوا که در پی استفتای جمعی از دانشجویان دانشگاه وهابی «محمد بن سعود» صادر شده‌است از مدتی پیش و پس از آغاز تعطیلات تابستانی حوزه‌های وهابیت و دومین حمله به بارگاه عسکریین در سامرا، در سطح گسترده‌ای توزیع و در آن از هر اقدامی برای محو آنچه آثار شرک بویژه در کشور عراق و شهر کربلا خوانده شده، استقبال شده‌است.



پایگاه خبری "النهرین‌نت" نیز به نقل از منابع مطلع در منطقه "العوامیه" عربستان، گزارش داده بود این روحانی وهابی که سال گذشته به همراه ده‌ها تن دیگر از مفتیان سعودی، بیانیه‌ای را در تکفیر شیعیان صادر کرده بود در پی انهدام گلدسته‌های حرم عسکریین(ع) در سامرا، با ارسال تبریکات شفاهی و کتبی برای دیگر مفتی‌های سعودی، از تخریب بقایای حرمین عسکریین(ع) ابراز خشنودی کرده و این اقدام را تبریک و شادباش گفته بود.

بر اساس این گزارش، شیخ بن‌جبرین به‌تازگی با صدور فتوایی، از پیروان وهابی خود خواسته بود بقایای حرم عسکریین(ع) را که از انفجار سال گذشته برجای مانده بود نیز با خاک یکسان کنند.

در بخشی از این فتاوا که از حرم امامان شیعه به عنوان بت‌هایی یاد کرده که باید با خاک یکسان شود، آمده‌است: حسین از شرک شیعیان به دور است اما حرم او باید به عنوان اصلی‌ترین نماد شرک در عراق ویران شود.

وی که خبرها و دیدارهایش توسط خبرگزاری رسمی عربستان‌سعودی (واس) و با پشتیبانی مالی وزارت امور اسلامی این کشور پوشش داده می‌شود، مدعی شد:
نباید این بناها را به خاطر زیبایی هنری آنها جزء میراث اسلامی و جزء اماکن اسلامی به شمار آورد زیرا اگرچه این ساختمان‌ها در کشورهای اسلامی است اما شرع چنین بناهایی را قبول ندارد و اسلام دستور نابودی آنها را داده است.
وی همواره در بیانیه‌هایش، برگزاری عزاداری در روز عاشورا و جشن‌گرفتن عید غدیرخم را بدعت‌های شیعی ذکر و آنان را متهم به فحاشی علیه اصحاب پیامبر(ص) کرده است.

این فتوا با واکنش تند مسلمانان غیر وهابی، به خصوص شیعیان مواجه شد. دارالافتاء مصر در بیانیه شدیداللحنی تخریب کنندگان قبور بزرگان دین را خوارج عصر و سگان دوزخ نامید.

ادامه تحریک وهابیان برای تخریب حرم حسینی و....

کارمندان دانشگاه "محمد بن سعود" اعلام کردند: ده‌ها تن از دانشجویان بویژه دانشجویان سال‌های بالا در دانشکده شریعت، بطور داوطلبانه در حرکتی با عنوان "فرهنگ توحید ناب در میان امت و بویژه عراق برای خلاص‌شدن از مراقد و قبور و پاکسازی کشورهای اسلامی از آنها"، اقدام به توزیع این فتاوا کرده‌اند.

این دانشجویان با تشکیل کمیته‌های داوطلبانه در حال راه‌اندازی پایگاه‌های اینترنتی، دوره‌های تابستانه و جذب نیرو از کشورهای حاشیه خلیج فارس و دیگر کشورهای عربی هستند تا بدین‌وسیله حرم امام حسین(ع) و حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) را مانند حرم عسکریین(ع) به‌عنوان اهداف آینده "موحدان مجاهد" ویران کنند.

در ادامه فتوای بن جبرین، "سفر الحوالی" مفتی مشهور وهابی در پاسخ به استفتائی در این باره گفت: «علاوه بر کربلا، واجب است که حرم زینب در دمشق و حرم "سید احمد البدوی" از نوادگان امام هادی[ع] در مصر نیز به عنوان بت‌هایی که به جای خدای تبارک و تعالی مورد پرستش قرار می‌گیرند با خاک یکسان شوند.»

دفتر "وعظ و ارشاد" دانشگاه وهابی "الامام بن سعود" که از مهم‌ترین منابع تأمین تروریست در عراق و گروه تروریستی "فتح الاسلام" در اردوگاه "نهر البارد" لبنان به شمار می‌رود نیز طی روزهای اخیر اقدام به توزیع فتاوای "بن جبرین"، "الحوالی"، "البراک"، "الحربی" و دیگر مفتی‌های وهابی کرده است که در آنها از عملیات‌های انجام‌شده علیه مراقد ائمه(ع)، امامزادگان و اولیا در عراق تمجید شده است.

در پی صدور این فتاوا، انجمن علمای دینی انگلیس با صدور بیانیه‌ای شدیداللحن، صدور فتاوای تکفیری از این دست را بشدت محکوم کرد.

نویسندگان این بیانیه تأکید کرده‌اند: تشویق مفتی‌های سعودی به انهدام حرم امام حسین(ع)، نه‌تنها اعلام جنگ آشکار علیه شیعیان بلکه جنگی علیه همه مسلمانان است.

این انجمن از حکومت عربستان سعودی خواسته است تا در اقدامی سریع و فوری، ضمن اتخاذ موضعی روشن در قبال این فتاوا، آنها را بطور رسمی محکوم کرده و کسانی را که در صدور،‌ تکثیر و تشکیل کمیته‌های داوطلبانه در دانشگاه‌ها برای عملی‌کردن این فتواها فعالیت دارند به محاکمه بکشد.

انجمن علمای دینی در ادامه افزوده است: دانشکده‌های شریعت در عربستان سعودی بویژه دانشگاه "محمد بن سعود" که دانشجویان و استادان آن همه اهل قبله به جز مؤمنان به مذهب تکفیری‌ها را کافر می‌پندارند مراکز خطری هستند که در خون‌ریزی کشتار بی‌گناهان در عراق و پاکستان نیز دست دارند.

یکی از برگزارکنندگان این تجمع در گفت‌وگو با "نهرین‌نت" تأکید کرد: این تجمع آغاز یک تحرک گسترده رسانه‌ای،‌ دیپلماتیک، اجتماعی و فرهنگی علیه علمای تکفیری سعودی است که با فتاوای خود،‌ زمینه کشتار صدها هزار عراقی بی‌گناه و نیز انهدام مراقد مقدسه از جمله حرم عسکریین(ع) را فراهم کردند.

فیلم: تخریب قبور علما و بزرگان دین در افریقا توسط وهابیان

http://www.aparat.com/v/zgcet

روزهای پایانی و ذلت در غربت

وی درماه صفر سال ۱۴۳۰ سکته ای قلبی کرده و پس از عملی که برای باز کردن رگهای قلبش انجام می شود دچار عفونت ریه می شود و به دستور ملک عبدالله برای اولین بار از عربستان خارج شده و برای تکمیل درمان به آلمان می رود اما گروهی از شیعیان علیه وی در یکی از دادگاه‏های این کشور شکایت کردند و خواستار محاکمه وی شدند. 



دادخواست علیه مفتی سعودی در دادگاه لاهه


همان روزها و با خبر سفر بن جبرین به آلمان، به نقل از پایگاه خبری "صوت‌السلام"، "مصطفی الصافی"، "عقیل الکعبی" و "حسین الربیعی" اعضای سازمان "صلح جهانی"، این دادخواست را طی مراسم ویژه‌ای، تسلیم دادگاه بین‌المللی لاهه کردند.

تهیه‌کنندگان این دادخواست، از دادگاه لاهه خواسته‌اند تا بن‌جبرین، مفتی تندروی سعودی را به اتهام صدور فتاوای تشویق‌کننده قتل عمد، انفجار، انهدام اماکن مقدسه و ابنیه فرهنگی مسلمانان و سایر ادیان، احضار و محاکمه کند.

بر اساس این گزارش، وکیل دادگاه لاهه که این پرونده تسلیم وی شده و اعضای سازمان صلح جهانی، در نشستی خبری، جزئیات کامل این پرونده را اعلام کردند.

در دادخواست قضایی ضد بن جبرین ، این روحانی تندرو سعودی به تشویق و ترغیب افراد به اقدامات تروریستی متهم شده بود ، مجموعه ای از مدارک و فتواهای بن جبرین اعم از صوتی و تصویری و فیلم را که این اتهامات را ثابت می کند نیز ضمیمه دادخواست قضایی شد .

بعداز ارائه دادخواست قضایی علیه بن جبرین ، او ساعاتی بعداز مذاکرات رسمی بین وزیران کشور عربستان سعودی و آلمان در ریاض بطور ناگهانی از آلمان فرار کرد .

آن روزها در اخبار آمد نمایندگان مجلس آلمان وابسته به حزب سبزها چگونگی وارد شدن «بن جبرین» عالم تندروی وهابی عربستانی به آلمان و نقش خاندان آل‏سعود در این قضیه را مطرح خواهند کرد.

«علی السرای» مسئول کمیته‏های قضایی مهاجرین در اروپا که دادخواست از سوی وی در این پرونده قضایی مطرح شده است، در جلسه پارلمان حضور خواهد داشت.

این در حالی است که روزنامه آلمانی اشپیگل از بستری شدن «بن جبرین» در یکی از بیمارستان‏های آلمان و اقامت در این کشور با "آرامش کامل" ابراز شگفتی کرده و نوشته است که این شیخ سعودی نماینده تندروها و تروریست‏هایی است که در حوادث یازدهم سپتامبر بوده است.در همین راستا روزنامه آلمانی اشپیگل نوشت: «پارلمان آلمان می‏خواست موضوع دادخواست قضایی علیه "عبدالله بن جبرین" را طی چند روز بررسی کند، اما پیش از آغاز این بررسی "بن جبرین" گریخت».



پایان عمر

بی نتیجه بودن درمانها مرگ او را در ماه رجب همان سال رقم می زند و او را به اساتید و اولیایش ملحق می کند. عبدالله بن عبدالرحمن بن جبرین با شدت گرفتن بیماریش، بعد از ظهر روز دوشنبه ۱۳ جولای ۲۰۰۹ میلادی (مطابق با ۲۲ تیر ۱۳۸۸) مرد و در گورستان "العود " در شهر ریاض به خاک سپرده شد.




همانها که مرثیه سرایی و عزاداری بر خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله را شرک می خوانند به اقامه عزا و ماتم و مرثیه سرایی برای مرگ بن جبرین پرداختند. 
  • hoda velayat

«ناصبى» کیست؟

hoda velayat | پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۴۳ ب.ظ


سوال: مراد از ناصبى چیست؟ آیا شیعیان اهل سنت را ناصبى مى‌دانند؟ 
 
جواب کوتاه:
 ناصبى به کسى می‌گویند که با اهل بیت (ع) دشمنى داشته باشد و یا به آنها دشنام و ناسزا بگوید و شیعیان به هیچ‌وجه اهل سنت را ناصبى نمى‌دانند چون آنها هم اهل بیت (ع) را دوست دارند و دشمنان آل محمد (ص) را کافر مى‌دانند.
 
جواب مفصل:
 
مساله دوستى اهل‌بیت (ذوى القربى) و پرهیز از دشمنى آنها، مورد اتفاق فریقین است، چون هم قرآن بر این مساله تأکید دارد، و هم روایات خود عامه.
 
اما قرآن:
 
«قل لا اسئلکم علیه اجراً اید المودة فى القربى (1)» بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (/ اهل بیتم) و هر کس کار نیکى انجام دهد بر نیکى‌اش مى‌افزایم. و بعضى آیات دیگر (2).
 
اما روایات:
 
در دو قسمت بعضى از روایاتى را که از طریق عامه نقل شده است بیان مى‌کنیم.
 
الف: روایات محبت به اهل بیت (ع)
 
1- زمخشرى از پیامبر (ص) نقل مى کند که فرمود: «الا و من مات على حب آل محمد مات شهیداً ...  (3)» بیدار باشید هر کس بر محبت آل محمد (ص) بمیرد شهید از دنیا رفته ... بخشیده شده، توبه کننده مؤمن، از دنیا رفته، و ملک الموت بشارت بهشت مى دهد، و همچون عروسان وارد بهشت مى‌شود، و در قبر دو تا در براى او او به سمت بهشت باز مى‌شود و قبرش مزار ملائکه رحمت مى‌شود (4).
 
2- پیامبر (ص) فرمود: «معرفة آل محمد (ص) برائة من النار، و حب آل محمد (ص) جواز على الصراط و الولایة لآل محمد (ص) امانٌ عن العذاب (5)» شناخت آل محمد رهایى از آتش جهنم، دوستى آنها گذرنامه رد شدن از پل صراط، و ولایت آل محمد (ص) امان نامه اى است از عذاب.
 
ب: روایات بغض و دشمنى با اهل بیت‏ (ع)
 
1- پیامبر (ص) فرمود: «الا و من مات على بغض آل محمد مات کافراً... » هر کسى بر بغض آل محمد (ص) بمیرد کافر از دنیا رفته است، و بوى بهشت به مشامش نمى رسد (6).
 
2- پیامبر (ص) فرمود: «علىٌ خیر البشر من ابى فقد کفر» على بهترین بشر است هر کس ابا نماید و قبول نکند کافر است (7).
 
بعد از بیان این مقدمه، جواب قسمت اول شبهه این است که ناصبى یعنی:
 
1- معناى لغوى که عبارت است از تعب و رنج، بزحمت انداختن، کوشش نمودن (اذا فرغت فانصب همٌّ ناصِبٌ) یعنى غم بارنج، عیش ناصب و زندگى با مشقت است (8).
 
2- معناى اصطلاحى، به کسانى ناصبى گفته مى‌شود که دشمنى با اهل بیت (ع) دارند، و یا به آنان دشنام دهد، و یا به یکى از ائمه (ع) دوازده‌گانه شیعه دشمنى، و یا دشنام دهد (9)، این اصطلاح دوم برگرفته از روایات خود اهلبیت (ع) (10) است که به چند روایت به عنوان نمونه اشاره مى‌کنیم:
 
1- ابى بصیر از امام صادق (ع) نقل مى‌کند که حضرت فرمود: «مُدمِنُ الخمر کعابد و تن، و الناصب لآل محمد شرٌّ منه» شراب خوار مانند بت پرست است و دشمنى با آل محمد (ص) بدتر از شراب خوار است (11).
 
2- از امام باقر (ع) سؤال شد که آیا زن مؤمنه شیعه مى‌تواند با ناصبى ازدواج کند فرمود: «لا لانّ الناصب کافرٌ (12)» فرمود: نه، چون ناصبى کافر است.
 
3- در روایت دیگر مى‌خوانیم «ان الله تعالى لم یخلق خلقاً انجس من الکلب و ان الناصب اهل البیت لا نجس منه (13)» براستى که خداوند نجس‌تر از سگ نیافرید، دشمن اهلبیت از سگ بدتر است. از این سه روایت به خوبى استفاده مى‌شود که مراد از ناصبى دشمن اهلبیت (ع) است، ضمناً استفاده مى‌شود که آنها نجسند و کافر، و زن مسلمان نمى‌تواند با آنها ازدواج کند.
 
اما قسمت دوم شبهه که شیعیان آیا اهل سنت را ناصبى مى‌دانند؟
 
باید گفت: خیر شیعیان اهل سنت را ناصبى نمى‌دانند چرا که اولا اکثریت اهل سنت (غیر از ناصبى‌ها) محبت اهلبیت را لازم مى‌دانند (طبق نص قرآن و روایات خود آنها که قبلا اشاره شد، و شافعى یکى از سران چهار مذهب عامه افتخارش این است «ان کان رفضاً حب آل محمد فلیشهد الثقلان انى رافض (14)» اگر دوستى اهل‌بیت نشانه رافضى بودن است، جن و انس شهادت دهند که من رافضى «و محب اهلبیت) هستم و ثانیاً خود اهل سنت دشمن و مبغض اهلبیت را کافر مى‌دانند که قبلا نقل شد، آنگاه چگونه مى‌توان گفت آنها ناصبى هستند و ثالثاً ناصبى ها چنانکه گفته شد، نجس، ذبیحه آنها حرام، و ازدواج با آنها جائز نیست، اما اهل سنت را هیچ عالم شیعى چنین فتواى درباره آنها نداده است، بلکه در رساله‌ها تصریح به حلیت ذبیحه آنها، جواز ازدواج به آنها، و ... شده است و حتى همه علماى شیعه نماز بر جنازه مسلمان را واجب، و دفن و کفن میت مسلمان را لازم مى‌دانند (15).
 
نتیجه
 
ناصبى یک معناى لغوى دارد که به معناى رنج و خستگى و کوشش و ... است و یک معناى اصطلاحى دارد که برگرفته از روایات اهلبیت (ع) بوده و آن اینکه کسى با اهل‌بیت دشمنى داشته باشد یا به آنها دشنام و ناسزا بگوید.
 
به هیچ وجه عامه از نظر شیعیان ناصبى نیستند، چون آنها اولا اهلبیت را دوست دارند و ثانیاً دشمنان آل محمد (ع) را کافر مى دانند، و ثالثاً تمام علماى ما فتوا بر جواز ازدواج با آنها، و وجوب دفن و نماز بر میت آنها داده‌اند.
 
از همه برادران اهل سنت در سراسر دنیا، می‌خواهیم تبلیغات نادرست وهابیت علیه شیعه را باور نکنند و مسائل مطرح شده را از علمای معروف و برجسته شیعه از طریق اینترنت، ارسال نامه، ایمیل و ... بپرسند. 
 
منابع
 
(1)- شورى/ 23.
 
(2)- سباء/ 47 و فرقان/ 57.
 
(3)- محمد بن عمر زمخشرى، الکشاف (دار الکتاب العربى، 1407 ه- 1987 م) ج 4، ص 220.
 
(4)- همان مدرک، دنبال حدیث، نقل به صورت تلخیص.
 
(5)- حافظ سلیمانى قندوزى، ینابیع المودة (مکتبة بصیرتى قم) ص 22.
 
(6)- کشاف (پیشین) ج 4، ص 221.
 
(7)- علاء الدین على المتقى، الهندى، کنزل العمال فى سنن الاقوال و الافعال (مؤسسة الرسالة، بیروت، 1405 ه- 1915 م) ج 11، ص 610.
 
(8)- محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن (دفتر نشر الکتاب چاپ دوم، 1404) ص 494. کلمه نصب و خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین (مؤسسة نشر اسلامى جامعه مدرسین، چاپ اول، 1414) ص 807 کلمه نصب.
 
(9)- رساله توضیح المسائل مراجع عظام، بحث کفر و اقسام آن، و عروة الوثقى، سید یزدى، ج 1، بحث کفر (از بحث نجاسات) در بعضى رساله ها مساله 117- بعضى 113- بعضى 111.
 
(10)- بعضى از لغویین نواصب را معنى نموده،" گروهى که با امیر المؤمنین دشمنى دارد"، ظاهراً بر گرفته از روایات باشد، احمد سیاح- فرهنگ جامع عربى فارسى (کتابفروشى اسلام، چاپ هشتم، ج 4، ص 270، ماده نصب.
 
(11)- محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشیعه (دار احیاء التراث، لبنان) ج 18، ص 559، ح 12.
 
(12)- همان، باب 10، من ابواب ما یحرم من النکاح، حدیث 15.
 
(13)- همان، ج 1، ص 159، ح 5.
 
(14)- سلطان الواعظین، شبهاى پیشاور (دار الکتب الاسلامیة، سى و هفتم، 1376) ص 64.
 
(15)- رساله علمیه تمام مراجع، بحث نماز بر میت.
 

  • hoda velayat

فلسفه عزاداری بر اهل بیت علیهم السلام و فواید آن

hoda velayat | چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۲۹ ب.ظ

یکی از ایراداتی که وهابیون به شیعیان میگیرند و یا برای بعضی از مذاهب و ادیان دیگر سوال پیش می آید که چرا شما شیعیان عزاداری می کنید،بر آن شدیم که فلسفه عزاداری و فواید آن را بیان کنیم.



فلسفه و حکمت عزاداری رامی توان در امور ذیل ،رهیابی کنیم:

الف. محبت و دوستی:

در قرآن و روایات، دوستی خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام، بر مسلمانان واجب شده است.[1]

روشن است که دوستی لوازمی دارد و محبِّ صادق، کسی است که شرط دوستی را- چنان که باید و شاید- به جا آورد. یکی از مهم ترین لوازم دوستی، ابراز هم دردی و هم دلی با دوستان در مواقع سوگ یا شادی آنان است؛[2]

از این رو در احادیث، برپایی جشن و سرور در ایام شادی اهل بیت علیهم السلام و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان مورد تأکید فراوان قرار گرفته است.

حضرت علی علیه السلام در روایتی می‌فرماید: «پیروان ما در شادی و حزن ما شریکند»؛ «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»[3].

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: « شِیعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، ... یَسُوؤُهُمْ مَا یَسُوؤُنَا وَ یَسُرُّهُمْ مَا یَسُرُّنَا»[4]؛ «شیعیان ما پاره‌ای از خود ما بوده و ... آنچه که ما را ناراحت یا خوشحال می‌‌سازد، آنان را ناراحت یا خوشحال می‌‌گرداند».


وظیفه عقلانی و شرعی، ایجاب می‌‌کند که در ایام عزاداری اهل بیت علیهم السلام، به «زبان حال»؛ یعنی با اشک، آه، ناله و زاری و از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غم زده[5] و از نظر پوشاک، با لباسی که از حیث جنس ورنگ و نحوه پوشش حکایت گر اندوه و ناراحتی در عرف است، حزن و اندوه خود را آشکار سازیم.

ب. انسان سازی:

از آنجا که در فرهنگ شیعی، عزاداری باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ هم دردی با آن عزیزان در واقع یادآوری فضایل، مناقب و آرمان های آنان بوده و به این وسیله انسان به سمت الگو گیری و الگو پذیری از آنان سوق می‌‌یابد.

فردی که با معرفت در مجالس عزاداری، شرکت می‌‌کند؛ شعور و شور شناخت و عاطفه را در هم می‌‌آمیزد و در پرتو آن، با انگیزه‌ای قوی همانند مُحّبی می‌‌شود که پر حرارت و شتابان به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.

ج. جامعه سازی:

هنگامی که مجلس عزاداری موجب انسان سازی است، تغییر درونی انسان به جامعه نیز سرایت کرده و آدمی می‌‌کوشد تا آرمان های اهل بیت علیهم السلام را در جامعه حکم فرما نماید. به بیان دیگر، عزاداری بر اهل بیت علیهم السلام، زمینه را برای حفظ آرمان های آنان و پیاده کردن آنها فراهم می‌‌سازد.

به همین دلیل می‌‌توان گفت: یکی از حکمت های عزاداری، ساختن جامعه بر اساس الگوی ارائه شده از سوی اسلام است.

د. انتقال فرهنگ شیعی به نسل بعد:

کسی نمی‌تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید، با شرکت در مجالس عزاداری، با فرهنگ اهل بیت علیهم السلام آشنا می‌‌شوند. به راستی عزاداری و مجالس تعزیه، یکی از عناصر و عوامل برجسته ای است که به وسیله آنها آموزه‌های نظری وعملی امامان شیعیان به نسلهای آینده منتقل شود.

مراسم عزاداری، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه برای تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایی با گفتار و کردار اهل بیت علیهم السلام است.


با توجه به بیانات، سخنان و شعارهای عاشورا، می‌‌توان عناصر انسان ساز، جامعه ساز و فرهنگ ساز را ملاحظه کرد؛ مواردی چون:

عبادت، ایثار، شجاعت، توکّل ، صبر، امر به معروف و نهی از منکر، نابودی اسلام در شرایط سلطه یزیدیان، حرمت بیعت با کسی چون یزید، شرافت مرگِ سرخ بر زندگی ذلّت بار، اندک بودن انسان های راستین در صحنه امتحان، لزوم شهادت طلبی در عصر حاکمیت باطل، زینت بودن شهادت برای انسان، مبارزه با سلطه جور و طغیان، اوصاف پیشوای حق، تسلیم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهی شهادت طلبان در مبارزاتِ حق جویانه، حرمت ذلّت پذیری برای آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ برای عبور به بهشت برین، آزادگی و جوانمردی، یاری خواهی از همه و همیشه در راه احقاق حق.[6]


درس آزادی به دنیا داد رفتار حسین

بذر همت در جان افشاند افکار حسین

گر نداری دین به عالم، لااقل آزاده باش

این کلام نغز می‌‌باشد زگفتار حسین


مرگ با عزّت زعیش در مذلّت بهتر است نغمه ای می‌باشد از لعل دربار حسین


در عین حال، موارد ذیل علاوه بر موارد پیش گفته، می‌‌توانند حکت عزاداری بر امام حسین علیه السلام را تبیین کنند:


1. نوعی اعتراض به ظالمان زمان و حمایت از مظلومات جهان؛

2. عامل تقویت حسّ عدالت خواهی و انتقام جویی از ستمگران؛

3. زمینه ساز اجتماع شیعیان جهت پیروی و دفاع از حق.[7]


منابع:


[1]- شوری /23، هود /29، میزان الحکمة، ج2، ص236.

[2]- المحبة فی الکتاب والسنة، صص169-170 و 181-182.

[3]- بحار الانوار، ج44، ص287.

[4]- امالی، ص305.

[5]- طبق فرموده امام صادق علیه السلام به معاویة بن وهب، عزاداران سید الشهدا در روز عاشورا از آب و غدا دوری جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذای معمول صاحبان مصیبت سد جوع و عطش کنند». (تاریخ النیاحة الامام الشهید الحسین بن علی،ج1، صص157-159).

[6]- فرهنگ عاشورا، صص268-271؛ حسین، عقل سرخ، صص77-119؛ امام حسن و امام حسین علیهما السلام، صص116-121.

[7]- پرسشها و پاسخها.

  • hoda velayat

پرسش :

مباهله یعنی چه و جریان مباهله ی پیامبر(صلی الله علیه وآله) چگونه بوده است؟


پاسخ :

مباهله در لغت

«مباهله» در اصل از ماده «بهل» (بر وزن اهل) بوده و به رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی گفته می شود[1].

مباهله در اصطلاح

مباهله در اصطلاح قرآن و روایات و غیر آن ها، به معنای ملاعنه (لعن و نفرین کردن دو طرف به یکدیگر) است؛ این گونه که هرگاه دو گروه یا دو نفر درباره ی مساله ای مهم، مانند مسائل مهم مذهبی با هم گفتگو کرده و به نتیجه ای نرسند، در یک جا جمع می شوند و به عنوان «آخرین حربه»، به درگاه خداوند تضرع می کنند و از او می خواهند تا درغگو را رسوا و مجازات کند[2].

تناسب معنای اصطلاحی با معنای لغوی در این است که در هر دو، رها کردن و واگذار کردن یکدیگر به حال خود، وجود دارد.

مباهله با مسیحیان نجران

(فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ)[3]؛
هرگاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آن ها بگو: بیایید! ما فرزندان خود را دعوت می کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت می نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت می کنیم و شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم.


بخش با صفای «نجران» با هفتاد دهکده ی تابع خود، در نقطه ی مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه ی مسیحی نشین حجاز بود که به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیحیت گرویده بودند[4].
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) هم زمان با مکاتبه ی با سران حکومت های جهان و مراکز مذهبی، نامه ای به اسقف نجران (ابو حارثه بن علقمه) نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که یا اسلام را بپذیرند و یا به حکومت اسلامی جزیه (مالیات) بپردازند (که در برابر این مبلغ جزئی، از جان و مال آنان دفاع شود) و در غیر این صورت، به آنان اعلام خطر می شود.
نامه توسط نمایندگان پیامبر(صلی الله علیه وآله) به دست اسقف رسید. وی نامه را با دقت خواند و برای تصمیم گرفتن، شورایی مرکب از شخصیت های بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد. شورا نظر داد که گروهی به نمایندگی نجران به مدینه بروند، تا از نزدیک با محمد(صلی الله علیه وآله) تماس گرفته، و سخنان او را بررسی کنند.

شصت تن از زبده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب شدند که در رأس آن ها سه پیشوای مذهبی قرار داشت:

1. «ابو حارثه بن علقمه»، اسقف اعظم نجران که نماینده ی رسمی کلیساهای روم در حجاز بود؛
2. «عبدالمسیح»، رئیس هیئت نمایندگی که به عقل و تدبیر و کاردانی شهرت داشت؛
3. «ایهم» که فردی کهنسال و مورد احترام مردم نجران بود.

هیئت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. حضرت آنان را به آیین اسلام و پرستش خدای یگانه و دست کشیدن از عقاید باطل (مانند اعتقاد به فرزند داشتن خداوند) دعوت کرد. یک نفر از نمایندگان گفت: عیسی فرزند خدا است؛ زیرا مادر او مریم، بدون آن که با کسی ازدواج کند، او را به دنیا آورد؛ پس باید او را نیز خدای جهان دانست.
پیامبر اکرم (ص) با تلاوت آیه ای از قرآن آنان را چنین پاسخ دادند: «وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بی پایان خود، بدون آن که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید»؛ اگر نداشتن پدر دلیل بر این باشد که عیسی فرزند خدا است، پس حضرت آدم برای این انتساب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر.
گفتگو ادامه یافت و پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مساله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنه ی صحرا برای مباهله آماده شوند.
روز بیست و پنجم ماه ذی الحجة سال دهم هجرت بود. سران نمایندگان نجران پیش از آن که با پیامبر روبه رو شوند، به یکدیگر گفتند: هرگاه دیدید که «محمد» افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، معلوم می شود که در ادعای خود صادق نبوده و اطمینانی به نبوت خود ندارد، ولی اگر دیدید که با فرزندان و عزیزان خود به مباهله آمده، معلوم می شود که او راستگو و پیامبر خدا است؛ زیرا آن قدر به خود ایمان دارد و احساس امنیت می کند که عزیزان خود را آورده است.
هنوز نمایندگان نجران در این گفتگو بودند که ناگهان چهره ی نورانی پیامبر(صلی الله علیه وآله) نمایان شد. او فرزندش حسین(علیه السلام)را در آغوش دارد و دست حسن(علیه السلام) را در دست؛ علی(علیه السلام) پیش رو، و حضرت زهرا(علیها السلام) پشت سر آن جناب حرکت می کنند[5].
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) پیش از ورود به میدان مباهله به همراهان خود فرمود: «من هرگاه دعا کردم، شما دعای مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.» نمایندگان نجران، با حالت بهت و وحشت به یکدیگر نگاه می کردند؛ شکوه و جلال معنوی و الهی این پنج تن، همه را بر جای خود میخ کوب کرده بود. اسقف نجران گفت: «من چهره هایی می بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه خداوند بخواهند که بزرگ ترین کوه ها را از جای برکند، به سرعت کنده خواهد شد. هرگز درست نیست که ما با این چهره های نورانی و با فضیلت مباهله کنیم؛ چرا که عذاب الهی همه ی ما را نابود می کند و چه بسا دامنه ی عذاب گسترش یابد و همه ی مسیحیان جهان را فرا گیرد و در روی زمین یک مسیحی باقی نماند.»

انصراف مسیحیان از مباهله

نمایندگان نجران با دیدن این وضع، بی درنگ وارد شُور شدند و به اتفاق آرا تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند و هر سال مبلغی را به عنوان «جزیه» به حکومت اسلامی بپردازند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز درخواست آنان را پذیرفت و قرار گذاشتند که مردم نجران نیز از مزایای حکومت اسلامی برخوردار گردند؛ در این هنگام پیامبر (ص) فرمود: «عذاب سایه ی شوم خود را بر سر نمایندگان نجران گسترده بود و اگر از در مباهله وارد می شدند، صورت انسانی خود را از دست داده و با آتشی که در بیابان بر افروخته می شد، می سوختند و دامنه ی عذاب به سرزمین نجران هم کشیده می شد[6].»
فضیلت اهل بیت(علیهم السلام) در داستان مباهله
مفسران و محدثان شیعه و سنی تصریح کرده اند که پیامبر گرامی اسلام تنها کسانی را که همراه خود برای مباهله برد: فرزندانش، حسن و حسین(علیهما السلام)(ابناءنا) و دخترش فاطمه(علیها السلام) (نساءنا) و از میان مردان تنها علی بن ابی طالب(علیه السلام)(انفسنا) بودند.
شهید قاضی نور الله شوشتری، در کتاب شریف «احقاق الحق»، اتفاق نظر مفسران را د راین باره بیان می کند؛ سپس آیة الله مرعشی نجفی (ره) در پاورقی این کتاب، از حدود شصت نفر از بزرگان عامه نقل می کند که معتقدند آیه ی مباهله در شأن و منزلت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شده است؛ برای مثال مسلم بن حجاج در صحیح خود ـ که دومین صحیح از صحاح ششگانه عامه است ـ می نویسد: «معاویه به سعد وقاص گفت: چرا علی را دشنام نمی گوئی؟ پاسخ گفت: به دلیل سه ویژگی که علی داشت و من آرزو می کنم که یکی از آن ها را دارا بودم...؛ (یکی از آن ها این بود که (چون آیه ی مباهله نازل شد، پیامبر تنها از فاطمه و حسن و حسین و علی دعوت کرد؛ وقتی همگی جمع شدند، فرمود: اللهم هؤلاء اهلی؛ خداوندا ایشان اهل بیت من هستند.[7]»
داستان مباهله گواه بزرگی بر فضیلت و برتری این خانواده است. پیامبر(صلی الله علیه وآله) از میان تمام صحابه و یاران خود، تنها این چند نفر را شایسته و مصداق آیه دانست و در کنار خود به میدان مباهله آورد.

عمومیت استفاده از مباهله

شکی نیست که آیه مباهله خطاب به پیامبر اسلام بوده و متضمن دستور کلی به مسلمانان برای انجام این عمل نمی باشد، ولی در آیات و روایات، منعی از انجام این عمل توسط مسلمانان وارد نشده است، بلکه از روایات عمومیت این حکم استفاده می شود؛ برای مثال از امام صادق (ع) روایت شده است که اگر مخالفان مذهبی سخنان و استدلال های شما را نپذیرفتند، آن ها را به مباهله دعوت کنید.
راوی می گوید: پرسیدم: چگونه مباهله کنم؟
امام (ع) فرمود: خود را سه روز اصلاح اخلاقی کن...؛ روزه بگیر و غسل کن، و با کسی که می خواهی مباهله کنی به صحرا برو؛ سپس انگشتان دست راستت را در انگشتان راست او بیفکن و از خودت آغاز کن و بگو: «خداوندا! تو پروردگار آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه ای و از اسرار نهان آگاه هستی، و رحمن و رحیمی، اگر من حقی را انکار و باطلی را ادعا می کنم، بلایی از آسمان بر من بفرست، و اگر این شخص حق را انکار کرده و ادعای باطلی می کند، بلایی از آسمان بر او بفرست؛ سپس فرمود: چیزی نخواهد گذشت که نتیجه این دعا آشکار خواهد شد. به خدا سوگند! هیچ کسی را نیافتم که حاضر شود این گونه با من مباهله کند.[8]»
اندیشه قم
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[1]. ر. ک: فرهنگ جامع عربی، فارسی، ماده «بهل»؛ فرهنگ دانشگاهی، ترجمه المنجد الابجدی، ماده ی «بهل».
[2]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج2، ص438.
[3]. آل عمران، 61.
[4]. یاقوت حموی در معجم البلدان، ج5، ص267ـ266، علل گرایش آنان را به آیین مسیح بیان کرده است.
[5]. در برخی نقلها آمده است که پیامبر دست حسن و حسین را گرفته بود و فاطمه به دنبال پیامبر و علی(علیه السلام) پشت سر وی حرکت می کرد. ر.ک: منشور جاوید،، ج7، ص101.
[6]. بحار الانوار، ج21، ص285 به بعد.
[7]. صحیح مسلم، ج7، ص120.
[8]. اصول کافی، ج2، ص482.

  • hoda velayat