حرمت تکفیر مسلمانان
- ۰ نظر
- ۱۷ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۱۱
ادامه بیوگرافی ابن قیم...
دشمنی با امیر المومنین علیه السلام
ابن قیم همانند ابن تیمیه، به دشمنی و انکار فضایل امام علی علیه السلام می پرداخت و مدعی بود: حدیثهایی که رافضیها (شیعیان) درباره علی بن ابی طالب جعل کردهاند آن قدر زیاد است که قابل شمارش نیست. سپس از قول ابو یَعلی خلیلی نقل میکند که شیعیان در فضیلت علی بن ابی طالب و اهل بیت سیصد هزار حدیث جعل کردهاند.
ابن قیم، در کتاب جلاء الافهام،وقتی قضیه مباهله را نقل می کند،نام امام علی علیه السلام را حذف می کند، با اینکه اجماع علمای اسلام،از شیعه و سنی، اتفاق دارند که یکی از کسانی که همراه حضرت رسول صلی الله علیه و آله در قضیه مباهله بود،علی علیه السلام بود،همراه حسن و حسین(علیهما السلام) و فاطمه(علیها السلام).
ابن حجر هیثمی و گمراه دانستن ابن تیمیّه
ابن حجر مکّی متوفای 974ه.ق، از علمای بزرگ مذهب شافعی، درباره ابن تیمیّه می نویسد:
«ابنتیمیّة عبدٌ خَذَلَهُ الله تعالى وأَضَلَّهُ وأَعماهُ وأَصَمَّه وأدله وبذل، صرَّح الأئمة الذین بَیَّنوا فسادَ أحواله وکِذبِ أقواله...وأهل عصرهم وغیرهم من الشافعیّة والمالکیّة والحنفیّة... والحاصل أن لا یقام لکلامه وزنٌ بل یرمى فی کل وعز وحزن، یعتقد فیه إنه مبتدعٌ ضالٌّ ومُضِلّ جاهلُ غال ، عامَلَهُ الله تعالى بِعَدلِه وأجارَنا من مثل طریقتِهِ وعَقیدَتِهِ.»
«خدا او را خوار، گمراه، کور و کر گردانیده است و پیشوایان اهل سنّت و معاصرین وی از شافعی ها، مالکی ها و حنفی ها بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند... سخنان ابن تیمیّه فاقد ارزش بوده و او فردی بدعتگذار، گمراه و گمراه کننده و نامتعادل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید و ما را از شرّ عقیده و راه و رسم وی حفظ نماید.» [1]
این عبارات به طور روشن، نظر علمای مذاهب مختلف اسلامی را نسبت به ابن تیمیّه و انحرافات وی روشن می سازد.
وی همچنین می نویسد:
«کسی که میخواهد از آن اطلاع پیدا کند، بر او لازم است که به کلام امام مجتهد، که بر جلالتش و رسیدن به مرتبه ی اجتهادش اتفاق وجود دارد، یعنی تقی الدّین سبُکی و فرزندش تاج و شیخ امام عزّ بن عبدالسلام و معاصرین او از علمای شافعی ، مالکی و حنفی مراجعه کرده و نوشتههای آنها را مطالعه کند.
او کسی بود که علاوه بر اعتراض بر بزرگان صوفیه بلکه بر امثال عمر بن الخطاب و علی بن ابیطالب رضی الله عنهما ، اعتراض نمود.حاصل این که کلام او هیچ ارزشی ندارد بلکه با کمال تأسّف به دور انداخته میشود و اعتقاد ما درباره او این است که او بدعتگذار و گمراه و گمراه کننده و جاهل و اهل غلوّ است.
خداوند به او به عدالتش رفتار کند و ما را از مثل روش و عقیده و کردارش ،مصون دارد... از برخی سلف خبر داده شده که نزد او یادی از علی بن ابیطالب رضی الله عنه شد، او گفت: هفده مورد اشتباه کرده است. ای کاش میدانستم اگر به گمان تو ،علی اشتباه کرده است پس از کجا صواب به دست تو رسیده است؟!»[2]
وی در مقدمه کتابی که در ردّ ابن تیمیّه نگاشته، می نویسد:
«این کتاب را کشف المین نامیدم و در آن تهمت ابن تیمیّه حرّانی و نسبتهای ناروایش را به عقل و نقل بیان کردم... و این بعد از اطّلاع کامل من از کتابهای او همچون (مجموع الفتاوی) و (درء التّعارض) و (منهاج السنّة) و (الصفدیة) و دیگر کتابهای اوست که برخی از مطلب آن کتب را نقل نمودیم از آن جمله اعتقاد به قدیم بودن نوع عالم در کتاب (کشف الزَّلَل) است که به طور مفصّل مذهبش را تفصیل داده و آن را ردّ نمودهایم...»[3]
وی همچنین مینویسد:
«از خداوند متعال میخواهم که چشم بصیرت به پیروان او بدهد و آنان را به حق هدایت کند، تا چه رسد به کسانی که مغبون شده و گول حرفهای او را خوردند، تا جایگاه این بدعتگذار را به خوبی بدانند و اینکه او جز فردی خارج شدهی از دین و کافر نیست، و در اعتقادات منفرد و شاذّش تنها بدعتگذار و گمراه بوده و از جماعت مفارقت کرده است.»[4]
نجم الدّین محمد امین کردی شافعی
وی نظرات ابن تیمیّه را صورت دیگری از بدعتهای یهودیان دانسته و از مقابله علمای اهل سنّت با این انحرافات به عنوان قیام علمای اهل سنّت و جماعت یاد کرده و می نویسد:«در قرنهای پیشین بین اهل اسلام بدعتهایی از قبیل قول به تشبیه و تجسیم و اعتقاد به جهت و مکان در حق خدای متعال وجود داشته که از ساخته و پرداخته های دشمنان اسلام بوده است، تا کینه ی خود را بر ضدّ اسلام محکم سازند، در حالی که برخی از اهل اسلام از آنان غافل بوده اند... تا اینکه در اوایل قرن هشتم این بدعتها به شکل دیگری، صورتی شبیه به یهود به خود گرفت که خطر آن کمتر از اقدامات یهود نبوده است. این کارها به دست فردی به نام «ابن تیمیّه حرّانی» انجام گرفت، که علمای اهل سنّت و جماعت در مقابل آنها قیام کردند، به طوری که در عصر او کسی باقی نماند تا او را یاری و نصرت کند مگر کسی که دارای غرض بوده و یا در قلبش مرض بوده است...»[5]
چگونه است که همه این علما در یک نقطه اشتراک دارند و آن دروغگو بودن و بدعتگذار بودن ابن تیمیّه است.!
یک نگرانی در کلمات همه این علما وجود دارد و آن اینکه با ترویج افکار ابن تیمیّه هیچ یک از مقدّسات اسلامی در امان نخواهد بود و هر روز باید شاهد خدشه و ضربه به یکی از مسائل اعتقادی باشیم.
جالب آن است که با وجود
این همه اختلاف نظرهای جدی و نقاط افتراق در مبانی فکری و اعتقادی علمای شافعی با
وهابیّت، در حال حاضر برای رسیدن به اهدافشان اینگونه تبلیغات میکنندکه ما جزئی
از اهل سنّت و مدافع عقاید ایشان هستیم و همه اقدامات و نظرات ما مطابق با نظرات و
آرای سلف و بزرگان از علماست.
ادامه دارد...
------------------------------------------------------------------
[1]. ابن مرزوق، ابی حامد ، التوسل بالنبی و جهلة الوهابیین، مکتبة ایشیق، استانبول، 1876م، أبی حامد بن مرزوق، ص234.
[2].هیثمی، ابن حجر، الفتاوی الحدیثیة، بیجا،ص144.
[3]. سعدی شافعی، طارق، کشف المین فی شرح الحرانی لحدیث ابن حصین، بیجا، مقدمه.
[4]همان، خاتمه کتاب.
5]. قضاعی، فرقان القرآن، بیتا، بیجا، ص2.
حق آن است که این گنبد [گنبد پیامبر (ص)] نابود شود.
آثار علمی بن باز
بیش از شصت کتاب و دهها مقاله از عبد العزیز بن باز در زمینه تفسیر، حدیث، فقه و احکام و غیره به جای مانده است که به چند نمونه اشاره میکنیم .
1-الفوائد الجلیة فی المباحث الفرضیة.
2- التحقیق والإیضاح، لکثیر من مسائل الحج، والعمرة، والزیارة ( توضیح المناسک).
3- التحذیر منالبدع، و یشتمل على أربع مقالات مفیدة(حکم الاحتفال بالمولد النبوی، و لیلة الإسراء والمعراج، و لیلة النصف من الشعبان، وتکذیب الرؤیا المزعومة من خادم الحجرة النبویة المسمى الشیخ أحمد).
4- رسالتان موجزتان فی الزکاة والصیام.
5- العقیدة الصحیحة و ما یضادها.
6- وجوب العمل بسنة الرسول - صلى الله علیه وسلم - و کفر من أنکرها.
7- الدعوة إلى الله، و أخلاق الدعاة.
8- وجوب تحکیم شرع الله و نبذ ما خالفه.
9- حکم السفور والحجاب و نکاح الشغار.
10- نقد القومیة العربیة.
11- الجواب المفید فی حکم التصویر.
12- الشیخ محمد بن عبد الوهاب ( دعوته وسیرته).
13- ثلاث رسائل فی الصلاة (1- کیفیة صلاة النبی صلى الله علیه و سلم- 2- وجوب أداء الصلاة فی جماعة 3- أین یضع المصلی یدیه حین الرفع من الرکوع ).
14- حکم الإسلام فیمن طعن فیالقرآن، أو فی رسول الله صلى الله علیه و سلم.
15- حاشیة مفیدة على فتح الباری، وصلت فیها إلى کتاب الحج.
16- رسالة الأدلة النقلیة والحسیة على جریان الشمس و سکون الأرض و إمکان الصعود إلى الکواکب.
17- إقامة البراهین على حکم من استغاث بغیر الله أو صدق الکهنة والعرافین.
18- الجهاد فی سبیل الله.
19- الدروس المهمة لعامة الأمة.
20- فتاوى تتعلق بأحکام الحج، والعمرة، والزیارة.
21- وجوب لزوم السنة، والحذر من البدع ".
او از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱ هجری، قاضی شهر خَرج بود. در سال ۱۳۷۱ هجری، ریاست موسسه علوم شریعت ریاض را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۸۱ هجری، به عنوان رییس دانشگاه اسلامی مدینه برگزیده شد. در سال ۱۴۱۴ به عنوان مفتی بزرگ عربستان سعودی به مجلس علما معرفی گردید و ریاست آن مجلس را بر عهده گرفت. در ۱۴۰۲، ملک فیصل و در سال ۱۴۱۲ ملک فهد از او به خاطر خدماتش به وهابیت قدردانی کردند.
فتاوای قرون وسطایی :
هرکس بگوید خورشید ثابت است و زمین می چرخد کافر است (و می توان او را کشت)
هرکس بگوید خورشید ثابت است و زمین می چرخد کافر است (و می توان او را کشت) بن بازدر طول عمرخود فتواهای جنجالی و متناقض زیادی صادر کرده ست. او حضور کفار را در سرزمین عربستان حرم می دانست ولی در جنگ خلیج فارس علیه عراق حضور کفار را برای نجات بلاد لازم شمرد. او با این که حنبلی و از پیروان محمد بن عبدالوهاب و معتقد به دعوت سلفیه است، اسامه بن لادن را خارجی و مرتد اعلام کرد.
او شیعه را نیز کافر اعلام کرده بود. مجله ی المصور در شماره ی ۲۱۶۶ خود ۱۵آوریل ۱۹۶۶ میلادی در صفحه ی ۱۵ مطلبی را بصورت زیر منتشر کرده است: نایب رئیس دانشگاه اسلامی (علامه ابن باز) در آنجا مقاله ای را طی دو ماه در تمامی روزنامه ها منتشر کرده است که در آن خون هرکسی که بگوید زمین کروی است و ساکن نیست و به دور خورشید می چرخد را حلال اعلام کرده است. او در کتاب «الادله النقلیه والحسیه علی جریان الشمس والقمر وسکون الارض وامکان الصعود الی الکواکب» (دلایل نقلی و عقلی بر حرکت خورشید و ثابت بودن زمین) اعلام کرد که قرآن کریم،حدیث و آموزه های پیامبر و اکثریت دانشمندان اسلامی ثابت کردهاند که خورشید در حال چرخش و زمین ثابت است و مخالفان این عقیده را تکفیر کرد.
شبکه وصال فارسی دومین شبکه وهابی که به زبان فارسی به روی ماهواره رفته است.
این شبکه با مدیریت عبدالرحیم منتصر بلوچی معروف به ملازاده زیر نظر شبکه وصال عربی ایجاد شد.
در ابتدا ،اصلی ترین حامی این شبکه ،وصال عربی بود که درمیانه راه به دلایلی از قبیل اختلافات مالی و تهمت هایی که دست اندرکاران نثار همدیگر می کردند، از هم جدا شده و استقلال شبکه وصال فارسی را اعلان کردند.
هم زمان با این اعلان، چهره های شاخص این شبکه همچون محمد انصاری و ماجد عباسی از این شبکه استعفا داده و جدا شدند.
شبکه وهابی «وصال فارسی» همانند دیگر وهابیون با انتصاب خود به برادران اهل تسنن خود را "تریبون اهل سنت فارسی زبان" معرفی کرده و در مرام نامه ی خود چنین می آورند:
"اهل سنت در شبکۀ وصال با توجه به عقیدۀ پاک و مرام صادقانه ای که دارند ، جز خدمت به جامعۀ بشری و عموم هموطنان و همزبانانی که حرفشان را می فهمند؛ جز تقدیم و معرفی عقیدۀ پاک و زلال خود که مبنی بر قرآن و سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و عقل و فطرت سالم و برهان و استدلال محکم و صادقانه با فهم پیشگامان امت به شمول صحابه و اهل بیت گرامی آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم است هیچ طرح و برنامۀ دیگری ندارند."
هر چند که این مرام نامه فقط بر روی کاغذ داعیه احترام، استدلال به قرآن و سنت است و در عمل فرسنگ ها فاصله دارد که این نشان دهنده ماهیت فریبکارانه و متزورانه آنان می باشد.
داعیه صلح جویی و صلح طلبی نیز در بخش هایی از معرفی این شبکه دیده می شود:
"وصال آمده تا حلقۀ وصلی باشد بین مؤمنان و تمام حق جویانى که در طلب حق می تپند، تا از منبر آن، حق بگویند و حق بشنوند و با حق خالص وبی شائبه آشنا گردند."
البته منبر حق و حق گفتن خالص این شبکه نیز همانند مرام نامه شان در نوع خود جالب بوده و هر صدای مخاطبی را که برخلاف اهداف دیکته شده این شبکه باشد با انواع اتهام و افتراء قطع می شود.
در ادامه این معرفی نامه و در دشمنی با شیعه و القاء تفکرات متحجرانه وهابیت آمده است:
"وصال آمده تا کدورت ها، کینه ها، حسادت ها، و دشمنی هایی که مدعیان اسلام ناب و پیروی از اهل بیت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم به نام دین در بین ملت ها کاشته را ریشه کن نماید، و فضایی از محبت و اخوت و برادری و برابری و همزیستی مسالمت آمیز را در میان آحاد جامعه بوجود آورد."
اما اشاره نمی کند در صورتیکه هدف اصلی، اخوت و برداری و باصطلاح "روشن نمودن اذهان مسلمانان" و اصلاح جامعه اسلامی می باشد، چرا باید مدام و به شکلی ناپسند در برنامه های مختلف خود به اندیشه ها و آراء مختلف مسلمانان و علی الخصوص عقاید شیعیان ناسزا گفته و به شکل دائمی به تمسخر اندیشه شیعی و نخبگان شیعی پرداخته شودو اصلی ترین برنامه خود را تخریب فقهای شیعی و بزرگان این مذهب قرار دهد.
اما تفکر وهابیت که این شبکه از همان محمل برخاسته است، در بخش های دیگری از این معرفی نامه ظهور و بروز یافته است؛ چه آنکه در بخشی از آن چنین آمده است:"... بین بندگان و آفریدگارشان هیچ واسطه ای نیست ، و الله متعال از رگ گردن نیز به بندگانش نزدیکتر است"
شبکه وصال در تبیین مسئولیت خود ساخته اش، به شکل آشکار به دو محور اصلی اشاره می نماید که اولین محور آن نیز بدین شرح است:
"اول: توحید خالص و یکتاپرستی ناب و شفاف به دور از هرگونه شرک و بدعت و قطار واسطه ها و وسیله ها؛ همان توحیدی که پیام آشکار قرآن کریم و دعوت تمام پیامبران الهی و مقصود اصلی آفرینش و تنها سبب نجات و سعادت انسان در جهان است."
در بخش دیگری از این معرفی نیز می توان نشانه های حقد و کینه دست اندرکاران این شبکه را نسبت به نظام مقدس و مردمی جمهوری اسلامی ایران و دولت های شیعی منطقه می باشد، دریافت:
"وصال پیام وصلی است بین بندگان و پروردگارشان به دور از سلطه قهریه و جبروت کاذب مستبدان و دیکتاتوران و جاه طلبانی که می خواهند تمام امور دین و دینا را با منطق زور و فشار و تقلید کورکورانه بر مردم تحمیل کنند."
این در حالی است که حکومت های دیکتاتور، مستبد و پادشاهی آل سعود و آل ثانی حامی این نوع شبکه ها می باشد.
روشن است که این شبکه برای فارسی زبانان است و نمی تواند چنین اشاره ای را به جای دیگری یا کشور اسلامی دیگری نسبت داده باشد. گرچه در خلال برنامه های این شبکه نیز این موضع به روشنی دیده می شود.
آن چه عیان است این شبکه طبق صحبت تریبونی برخی از وهابیون در ابتدا و طلیعه سخن به بیان مباحثی کلی و در بردارنده مفاهیم همه پسند دارد ولی در ادامه و عملکرد خود به تبین اندیشه های وهابی خود پرداخته و تنها با یک هدف اصلی آن هم تخریب عقاید واندیشه های شیعی و توهین به مراجع و بزرگان این مذهب به فعالیت خود ادامه می دهد.
برخی از اقوال اهل سنت برگرفته از کتاب " براهین و نصوص امامت" اثر استاد گرانقدر ربانی گلپایگانی(1).
الف- کسانی که به تواتر حدیث غدیر اذعان دارند:
1-شمس الدین ذهبی شافعی (م 748 ق) در تلخیص المستدرک ، طرق مختلف حدیث غدیر را ذکر کرده است و بسیاری از آنها را صحیح دانسته و گفته است:
«صدر حدیث (من کنت مولاه) متواتر است و من به صدور آن از پیامبر(صلی الله علیه و آله) یقین دارم و جمله (اللهم وال من والاه) نیز سندش قوی است.»
این سخن وی را آلوسی(2) و ابن کثیر(3) نیز نقل کرده اند.
2- شمس الدین جزری شافعی (م833 ق) حدیث غدیر را به هشتاد طریق روایت کرده و رساله اسنی المطالب را در این باره نوشته و گفته است :
این حدیث به صورت متواتر از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین(علیه السلام)روایت شده است.(4)
3- حافظ جلال الدین سیوطی شافعی (م911 ق)گفته است :
این حدیث متواتر است.(5)
4- ضیاءالدین مقبلی(م 1108ق) در الابحاث المسندة فی الفنون المتعدده ،حدیث غدیر را ار احادیث متواتر –که مفید علمند- دانسته است.(6)
5- سید امیر محمد صنعانی گفته است:
«حدیث غدیر از نظر اکثر ائمه حدیث متواتر است.»(7)
6- مفتی شام عمادی حنفی (م1171ق) در الصلات الفاخره فی الاحادیث المتواتره آن را از احادیث متواتر شمرده است.(8)
7- حافظ شهاب الدین حضرمی در تشنیف الأذان گفته است:
«حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه به صورت متواتر از حدود شصت نفر روایت شده است.»(9)
8-شیخ محمد صدر العالم در معراج العلی فی مناقب المرتضی آن را متواتر دانسته است.(10)
ب)علمای اهل سنتی که گفته اند حدیث غدیر صحیح است:
1- حافظ ابوعیسی ترمذی (م 279ق) پس از ذکر حدیث غدیر گفته است:
«هذا حدیث حسن صحیح ؛این حدیث، حسن و صحیح است.»(11)
2-حافظ ابو جعفر طحاوی (م 321ق) پس از نقل حدیث غدیرگفته است:
«هذا الحدیث صحیح الاسناد و لا طعن لأحد فی رواته؛این حدیث از نظر سند صحیح است و بر هیچ یک از راویان آن اشکالی وارد نیست.»(12)
3- فقیه ابوعبدالله محاملی بغدادی (م330 ق) در امالی خود آن را صحیح شمرده است.(13)
4-ابوعبد الله حلکم نیشابوری (م405 ق) حدیث غدیر را به چند طریق صحیح روایت کرده است.(14)
5- علاء الدین سمنانی (م 736 ق) در العروه لأهل الخلوه ص422 گفته است:
«هذا حدیث متفق علی صحته؛ این حدیثی است که صحتش مورد اتفاق است.
6- حافظ عماد الدین بن کثیر شافعی (م 774 ق) سخن استادش ابو عبدالله ذهبی که گفته است حدیث غدیر صحیح است را نقل کرده و رد نکرده است.(15)
7- حافظ ابن حجر عسقلانی (م 852 ق)گفته است:
«حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه را ترمذی و نسائی روایت کرده اند و طرق آن جدا بسیار است، ابن عقده آنها را در کتابی نقل کرده است و بسیاری از اسانید آن صحیح و حسن است.»(16)
8- ابن حجر هیثمی مکی (م 974 ق) تصریح کرده که این حدیث ، صحیح است و تردیدی در آن نیست.(17)
9- نور الدین هروی قاری حنفی (م 1014 ق) گفته است:
«این حدیث صحیح است و تردیدی در آن نیست و برخی از محدثان، آن را متواتر دانسته اند، زیرا در روایت احمد آمده است که سی نفر از صحابه که آن را از پیامبر(صلی الله علیه و آله)شنیده بودند، در ایام خلافت علی(علیه السلام) بر آن شهادت دادند.»(18)
10- عبدالحق دهلوی (م 1052 ق)گفته است:
این حدیث صحیح است و تردیدی در آن نیست . عده ای مانند ترمذی، نسائی و احمد آن را روایت کرده اند. طرق آن بسیار است. شانزده نفر صحابی آن را روایت کرده اند. در روایتی آمده است که سی نفر از صحابه آن را پیامبر(صلی الله علیه و آله)شنیده و برای علی (علیه السلام)در زمان خلافتش شهادت دادند و بسیاری از اسانید آن صحیح و حسن است و به سخن کسی که در صحت آن اشکال کرده، اعتنایی نمی شود.»(19)
11- شیخ محمود بن محمد شیخانی قادری در الصراط السوی فی مناقب آل النبی، حدیث غدیر را از احادیث صحیح دانسته است.(20)
12- ابو سعید زرقانی مالکی (م 1122 ق) در شرح المواهب ج7 ص13گفته است:
«طبرانی و دیگران، حدیث غدیر را با سند صحیح روایت کرده اند.»(21)
13- شهاب الدین حفظی شافعی، یکی از شعرای غدیر در قرن دوازدهم در ذخیرة المال فی شرح عقد جواهر اللآل گفته است:
«این حدیث صحیح است و تردیدی در آن نیست.»(22)
14- میرزا محمد بدخشی گفته است:
«این حدیث صحیح و مشهور است و جز انسان متعصب و جاحد که سخن او اعتباری ندارد، در صحت آن تردید نکرده است.»(23)
15- مولوی ولی الله لکهنوی گفته است:
«این حدیث صحیح است و طرق متعددی دارد و کسی که در صحت آن اشکال کرده به خطا رفته است.»(24)
16- ناصر الدین آلبانی(25)گفته است:«هر دو بخش حدیث غدیر(26) صحیح است، بلکه بخش اول آن متواتر است.»(27)
و این در حالی است که ابن تیمیه وهابی متعصب و ناصبی جمله (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه) را کذب شمرده است.و چه بسا که دلیل آن منافات داشتن آن با رویکرد مشمئز کننده تکفیری اوست که با رویکرد حدیث گرایی او این تکفیر با اللهم وال من والاه منافات جدی دارد.
منابع :
[1]ایشان ازشاگردان آیت الله العظمی سبحانی و اساتید بزرگ حوزه علمیه و از زبدگان در علم کلام و عقاید هستند که دارای آثارمتعددی درمباحث جدید و قدیم کلامی می باشند.
[2]روح المعانی، ج6 ص195
[3]البدایة والنهایة ج5 ص228،حوادث سال 10ق
[4]اسنی المطالب ص48،الغدیر ج1 ص550
[5]فیض الغدیر ج6 ص218، الغدیر ج1 ص552
[6]الغدیر ج1 ص561
[7]همان ج1 ص562
[8]همان ج1 ص566
[9]همان ج1 ص568
[10]همان ج1 ص562
[11]سنن ترمذی ج5 ص591 حدیث3713
[12]مشکل الآثار ج2 ص308
[13]الغدیر ج1 ص544
[14]المستدرک علی الصحیحین ج3 ص118-119
[15]البدایه و النهایه ج5 ص228 حوادث سال 10 هجری
[16]فتح الباری ج7 ص74
[17]الصواعق المحرقه ص54
[18]المرقاه شرح المشکاه ج10 ص464 حدیث6091
[19]الغدیر ج1 ص558
[20]همان
[21]همان ص563
[22]همان
[23]مفتاح النجاه فی مناقب آل العباء، باب 3، فصل14، ص44-45
[24]مرآه المومنین ص40
[25]آلبانی یکی از بزرگان علما و محدثین وهابیت است که وهابیون درباره او تعبیرات غلو آمیزی دارند تعبیراتی مانند: داناترین شخص روی زمین به سنت، محدث عصر، امام دعوت، بخاری دوران و..بن باز در باره او میگوید:من در زیر گنبد فلک در این عصر داناتر از شیخ ناصر در علم حدیث نمی دانم.
[26]مقصود جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» و جمله «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» است.
[27]سلسله الأحادیث الصحیحه ج6 ص1202 حدیث 2982
#آیه بینه در شأن علی علیه السلام
"افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه...(هود 17)
"آیا کسیکه (رسول خدا صلی الله علیه و آله برای صحت گفتار خود) حجتی (قرآن) از طرف پروردگار خود داشته و پشت سر او شاهد و گواهی از خود او باشد...).
در این آیه نیز مفسرین و مورخین شیعه و سنی نوشته اند که منظور از شاهد و گواهی از خود پیغمبر ،علی علیه السلام است که در کتابهای:
تفسیر ابوالفتوح رازی و ینابیع الموده ص99 به آن اشاره شده است.
ابراهیم بن محمد حمیونی در این کتاب فرائدالسمطین از ابن عباس نقل میکند که این آیه در شأن علی علیه السلام است و احدی با او در آن شریک نیست و خوارزمی هم در مناقب خود می نویسد که عمروعاص در نامه ای که به معاویه نوشته بود اشاره به آیاتی در شأن علی علیه السلام کرده یود که از جمله آنها آیه مزبور بوده است.(غایه المرام باب 128)
حاکم حسکانی عالم اهل تسنن درکتاب شواهد التنزیل (شواهد التنزیل 1/363.) نقل میکند:
روزی علی در بالای منبر درکوفه برای ما سخنرانی میکرد ابن الکواء برخاسته از او پرسید:
ای علی آیا آیه ای در مورد تو نازل شده که مخصوص تو باشد و کسی باتو در آن شریک نباشد؟ علی (علیه السلام) فرمود: آری آیا آیه «افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه»را نخوانده ای؟ پس پیامبر صلوات الله علیه و آله «علی بینه من ربه» بود (یعنی دلیلی روشن از جانب خداوند داشت) و من «شاهدمنه» هستم (یعنی گواهی دهنده ای که وجودم از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله می باشد.)
و نیز حاکم حسکانی نقل کرده: ( شواهدالتنزیل 1/368.) علی (علیه السلام) فرمود: «... می توانم بنشینم و بین اهل تورات، به توراتشان، بین اهل انجیل مطابق انجیل، بین اهل زبور به زبورشان و بین مسلمین بر طبق قرآن، قضاوتی کنم که بدرخشد و بدرگاه الهی بالا رود. بهخدا قسم هیچ آیه ای در روز یا شب، یا کوه و دشت یا خشکی و دریا نازل نشده مگر آنکه زمان نزول و شأن نزولش را میدانم و هیچکس از قریش نیست که آیه ای درباره او نازل شده که او را به سوی جهنم یا بهشت می راند». یک نفر پرسید ای امیرمؤمنان در مورد شما چه آیه ای نازل شده؟ فرمود: «افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه» پس محمد (صلوات الله علیه و آله ) از طرف خداوند بینه دارد و «انا الشاهد اتلو اثاره» یعنی من شهادت دهنده ای هستم که دنباله روی ایشان هستم.
در روز قیامت خداوند از ولایت علی علیه السلام سوال خواهد کرد.
"وقفوهم انّهم مسئولون" (صافات24 )
"در روز قیامت خداوند به ملائک فرمان می دهد که آنها یعنی مردمان کفر پیشه و گمراه را متوقف سازید که در کارشان سخت مسئول هستند و باید مورد بازپرسی قرار بگیرند."
طبق نقل مفسرین شیعه و سنی،آیه شریفه فوق درباره ولایت علی علیه السلام- بوده و در روز قیامت از ولایت آن حضرت سوال خواهد شد.
روایات متعددی جهت تأیید این مطلب از طریق اهل سنت نقل شده است که ذیلا به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
1- از ابی سعید خدری روایت شده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله در تفسیر این آیه شریفه" وقفوهم انهم مسئولون" می فرمود:از ولایت علی بن ابی طالب،سوال می شود.
2- از ابو اسحاق روایت شده که او در مورد تفسیر این آیه شریفه" وقفوهم انهم مسئولون" گفت:یعنی از ولایت علی بن ابی طالب-(پرسیده می شود).
به درستی که کسی حق عبور از صراط را ندارد مگر آنکه در دستش برات ولایت علی بن ابی طالب (علیه السلام) باشد.
در روز قیامت از نعمت ولایت علی علیه السلام سوال خواهد شد.
"ثم لتسألن یومئذ عن النعیم"(تکاثر 8)
سپس در همان روز است که از نعمت پرسیده خواهد شد."
از امام جعفر بن محمدالصادق علیه السلام روایت شده که در مورد آیه فوق فرمود:مرادازنعمتی که در قیامت از آن سوال می شود،ولایت علی بن أبی طالب (علیه السلام ) است.
کتابهای زیر از اهل سنت این حدیث را نقل کرده اند:
1- حافظ ابی نعیم درکتاب ما نزل من القران فی علی علیه السلام(ذیل آیه شریفه)
2- حافظ الحسکانی،شواهد التنزیل،ج2،ص368
پس معلوم می شود که این حدیث "من کنت مولاه" فقط مخصوص عید غدیر نیست...
در ادامه آیه 55 مائده...
انّما ولیّکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه ویوتون الزکاه و هم راکعون"
"همانا #ولیّ شما تنها خدا و رسول او و کسانی که ایمان آورده اند؛همان کسانی که نماز را برپا می دارند و در حال #رکوع نماز ،زکات می پردازند،می باشند."
نکته جالب و مهم از نظر شیعه در اینجاست که مرحوم شیخ طوسی می گوید:
این آیه قوی ترین دلیل شیعه بر امامت حضرت امیر سلام الله است که 18 نفر
از صحابه و مشاهیر تابعین نقل کرده اند.
و 63 نفر از حفاظ و اعلام در کتب خود این قضیه را آمرده اند.
طبرانی که متوفای 360 است از زید بن حسن از جدش از عمار این روایت رااینچنین نقل می کند که امیرالمومنین سلام الله علیه در حال رکوع مشغول خواندن نماز مستحبی بود و انگشترش را از دستش درآورد و به سائل داد و این قضیه به نبی مکرم خبر داده شدو بر نبی مکرم این آیه نازل شد:(مائده،55) بعد از اینکه این آیه نازل شد و پیامبر اکرم آنرا بر مردم قرائت کرد،
فرمودند:هرکه من مولای اویم علی مولای اوست.
"فقرأها رسول الله صلی الله علیه وسلم ثم قال من کنت مولاه فعلی مولاه"
منابع زیر از اهل سنت این ماجرا را نوشته اند:
1- المعجم الاوسط،ج،6ص218
2-مناقب علی بن ابی طالب (ع) و مانزل من القرآن فی علی (ع)،احمدبن موسی ابن مردویه الاصفهانی،ص235
3- تخریج الاحادیث و الاثار،الزیلعی،ج1ص410
4- الدرالمنثور فی تفسیر بالمأثور،جلال الدین السیوطی،ج2،ص293
پس معلوم می شود که این حدیث "من کنت مولاه" فقط مخصوص عید غدیر نیست.
در چند جا نبی مکرم"من کنت مولاه فعلی مولاه" را فرموده اندو این شبهه که گفته میشود پیامبر در جواب شکایت لشکر یمن از عدالت و سختگیری علی علیه السلام این عبارت را در روز غدیر برای اولین بار فرموده اند ،پاسخ داده می شود.
حتی "آلوسی" که از وهابیون و سلفی ها است و زبان و قلم تندی نسبت به شیعه دارد می گوید:
"ان هذه الایه نزلت فی علی کرم الله تعالی وجهه"(این آیه در شأن علی (ع) وارد شده است.):روخ المعانی ،ج6،ص197
تنها کسی از مفسرین اهل سنت که به تفسیر این آیه اشکال گرفته است،"ابن تیمیه" است که گفته است:
"أما أهل العلمالکبار أهل التفسیر مثل تفسیر محمدبن جریر الطبری و بقی بن مخلد و ابن أبی حاتم و ابن المنذر و عبدالرحمن بن ابراهیم دحیم و أمثالهم فلم یذکروا فیها مثل هذه المضوعات"
(این مطالب که در این آیه در حق علی نازل شده باشد،در تفسیر ابن جریر طبری و ابن حاتم (وبرخی دیگر از تفاسیر )نیامده است.):
منهاج السنه النبویه،ج7،ص13
در پاسخ، ما از منابع اهل سنت ،روایت طبری و ابن حاتم را با سند صحیح نقل می کنیم تا معلوم شود که صحبت ابن تیمیه دروغی بیش نیست:
ابن ابی حاتم در تقسیرش از ابی سعید اشج از فضل بن دکین از ابو نعیم احول از موسی بن قیس حضرمی از سلمه بن کهیل نقل می کند:
"تصدق علی بخاتمه و هو راکع فنزلت انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون"
تفسیر ابن أبی حاتم،ج4،ص1162
از سویی دیگر،خود ابن تیمیه نسبت به ابن ابی حاتم می گوید:از علمای بزرگی است که لسان صدق دارد و تفسیرش متضمن روایات قابل اعتماد است.
تقریبا تمام علما و محدثان متاخر اهل سنت به ابن ابی حاتم نسبت "ثقه" یعنی کسی که نقلهایش صحیح و مورد اعتماد است ،داده اند.
همچنین،ابن جریر طبری نیز در تفسیر خود از عتبه بن ابی حکیم نیز نقل می کند که منظور آیه فوق علی بن ابیطالب است.(تفسیر الطبری،ج6،ص288)
این
نشان می دهد که تفسیر ابن ابی حاتم و طبری تصریح شده که آیه ولایت در حق
امیرالمومنین علیه السلام نازل شده است و قابل انکار نیست
علمای
اهل سنت با اینکه به نزول این آیه درباره ولایت علی علیه السلام اقرار
دارند اما بعضی از آنها مانند ابن حجر و غیره در اینجا طفره رفته اند و می
گویند کلمه"ولی" در اینجا بمعنی دوست و ناصر است نه بمعنی "اولی بتصرف" در
صورتیکه از ظاهر کلام کاملا معلوم است که ولی بمعنی زعیم و صاحب اختیار
است،زیرا آیه شریفه با "انما" که کلمه انحصار است ،شروع شده است،یعنی صاحب
اختیار شما فقط خدا و رسول او و کسی است که در حال رکوع صدقه داده است. اگر
ولی بمعنی دوست باشد انحصار آن بخدا و رسول و شخص راکعی که صدقه داده است
بی معنا و دور از منطق خواهد بودچون در اینصورت مومنین جز خدا و رسول او و
علی علیه السلام دوست دیگری نخواهند داشت در حالی که مومنین همه دوست و
ناصر یکدیگرند و دوستی چیزی نیست که خداوند آنرا در انحصار خود واولیائش
قرار دهد.
ادامه دارد...