هدی

این وبلاگ قراره عقاید وهابیت و سلفیها را مطرح و اشکالات وارد بر آن را بیان کند.

هدی

این وبلاگ قراره عقاید وهابیت و سلفیها را مطرح و اشکالات وارد بر آن را بیان کند.

باسمه تعالی
به یاری خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام ،قراره که در این وبلاگ ،عقائد وهابیت و سلفی ها مطرح و اشکالات وارد بر آن بیان شود.
همانطور که میدانیم متاسفانه این عقاید داردچهره اسلام حقیقی را خدشه دار میکند وظاهری خشن و بی منطق از آن به نمایش می گذارد

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیعه» ثبت شده است

حرمت تکفیر مسلمانان

hoda velayat | پنجشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۱۱ ق.ظ
به همت نهضت جهانی مقاومت، مجموعه پوسترهای نمایشگاه با موضوع حرمت تکفیر مسلمانان در نگاه علمای شیعه منتشر شد.

  • hoda velayat

تصاویر مبلغان سعودی و فرزندانشان جنجال آفرید

hoda velayat | شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۱۸ ب.ظ

 

با ادامه گسترش اختلافات بین اعضای آل‌سعود به دلیل انزوای روز افزون این کشور در منطقه و جهان درنتیجه حمایت از گروه‌های تروریستی در سوریه؛ انتشار تصاویری از مبلغان "سعودی" به همراه فرزندانشان در اماکن تفریحی و خارج از این کشور، با وجود دعوت مستمر آنان از جوانان عربستانی برای جنگ در سوریه، جنجال بسیاری را در این کشور به راه انداخته است.

به گزارش  شبکه العالم، این تصاویر از طریق برنامه پر مخاطب "الثامنه" در شبکه سعودی "ام بی سی" منتشر شد. در این تصاویر مبلغان سعودی حامی جنگ در سوریه، در اماکن تفریحی به همراه فرزندان و نوه های خود در حال گذراندن اوقات فراغت هستند.
 
 
انتشار این تصاویر با موجی از اعتراضها در عربستان همراه شده است، به صورتیکه فعالان در شبکه‌های اجتماعی در ایننترنت تأکید کردند این مبلغان درحالیکه فرزندان مردم را تحت عنوان "جهاد" برای جنگ به خارج از این کشور می‌فرستند، به همراه فرزندانشان در حال خوشگذرانی و بهره مندی از لذتهای دنیوی هستند.
 
دکتر "عبدالعزیز الریس" مهمان برنامه "الثامنه" تأکید کرد، کسانی را که مردم را برای رفتن به سوریه جهت جنگیدن در این کشور تشویق می کنند، "مبلغان سیاسی" هستند. آنان مردم را فریب می‌دهند ولی همچنان این فرصت را برای خودشان باقی می گذارند تا در زمان مناسب مواضع خود را تغییر داده و بر ادعاهای قبلی خود سرپوش بگذارند.
وی تأکید کرد که باید بین علمای دین، و مبلغان سیاسی تفاوت قائل شد.
 
"محمد صنیتان" پژوهشگر مرکز سعودی "ساس" در مدینه، درباره جنجال به راه افتاده در عربستان، به شبکه سعودی "العربیه" گفت: با توجه به فعالیتهای رسانه‌ای این مبلغان و محرومیتی که جوانان (عربستانی) تحمل می‌کنند، فریب دادن آنان با تفکرات افراطی مأموریتی آسان است.
 
صنیتان تأکید کرد، این مبلغان به سفرای اخوانی‌ها ضد کشورشان تبدیل شده و به بخش آموزش ضربه زدند، و زندگی را بر مردم حرام کردند.
 
"محمد العمر" روزنامه نگار عربستانی نیز در همین برنامه اذعان کرد که از همان نسلی بود که تحت تأثیر مبلغان قرار گرفت.
 
وی تأکید کرد که تحولات فعلی (در عربستان) تسویه حساب مبلغان با کشور و همچنین تسویه حساب بین چهره‌های دینی این کشور است.
 
  • hoda velayat

مراکز تربیت وهابی در عربستان

hoda velayat | شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۴۶ ب.ظ

 

 نمایان شدن جریانات تروریستی و تکفیری در سطح جهان عرب و اسلام، پس از شکل‌گیری موج بیداری اسلامی در کنار فعالیت‌های تفرقه‌جویانه این گروه‌ها در ضمینه جنایات و کشتارهایی که در حق مردم منطقه انجام می‌دهند، باعث شده است تا نام این گروه‌ها بیش از پیش در رسانه‌ها و هم‌چنین محافل سیاسی مطرح شود.

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟

اما آنچه اهمیت دارد این است که تروریست‌های موجود و کسانی که در سطح کشورهای عربی و اسلامی، دست به اقداماتی جنایت‌کارانه می‌زنند، صرفا مجری و پیاده‌کننده اوامر و طرح‌های مفتی‌هایی هستند که با فتواهای غیر معمول خود، راه را برای این گونه فجایع می‌گشایند.

در همین زمینه؛ چندی پیش حضرت "آیت‌الله سبحانی"، مرجع تقلید شیعی، خبر از برگزاری کنفرانسی در عربستان با محوریت "تکفیر سایر مذاهب اسلامی" داده و گفته بود 

"طی این کنفرانس، 80 مقاله در موضوع تکفیر نوشته شده است".

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟
ایشان ضمن ابراز نگرانی از روند موجود در مدارس دینی عربستان خاطر نشان کرده بودند "اگر عربستانی‌ها بخواهند ریشه تکفیر را نابود کنند، باید کتاب‌های درسی خود را بسوزانند".

اما این ابراز نگرانی قابل تامل، تقریبا همزمان شد با اظهارات جالب توجه "وائل عبداللطیف"، وزیر سابق عراقی که هشدار داده بود "در حال حاضر 280 مدرسه دینی در عربستان، در راستای تحریک به قتل شیعیان فعالیت می‌کنند".

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟
وائل عبداللطیف، فعال سیاسی و عضو مجلس نواب عراق

موضوع زمانی نگران‌کننده می‌شود که رژیم آل سعود، در قبال فعالیت این حجم از مدارس دینی، هیچ موضعی اتخاذ نمی‌کند. 
 
وی همچنین تاکید کرده بود "در این مدارس، به جوانان القا می‌شود که کشتن شیعیان واجب است". 
 
گفتنی است؛ این سخنان عبداللطیف، در پی واکنش "نوری المالکی"، نخست وزیر دولت عراق، به اقدامات تروریستی در این کشور بود که گفته بود "این اقدامات تروریستی در عراق، در چارچوب تلاش‌های خطرناک یکی از کشورهای عربی همسایه، برای شعله‌ورتر کردن آتش فتنه مذهبی در منطقه شکل می‌گیرد".

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟

با نگاهی به تحولات منطقه، به سختی می‌توان منظور مالکی از کشور  همسایه را متوجه نشد.

"عربستان سعودی" یکی از کشورهای منطقه و صاحب عظیم‌ترین ذخایر نفتی جهان، همسایه عرب عراق است که با سازمان‌دهی گسترده جریانات تروریستی در دو محور "نظری" و "عملی"، دست به بازی خطرناکی زده است.

ارتباط گروهک‌های تروریستی منطقه از عراق گرفته تا افغانستان، سوریه، مصر و حتی گروهک‌های تروریستی در چچن، با عربستان سعودی بر کسی پوشیده نیست، اما با نگاهی به تاریخ می‌توان دید که پیوند وهابیت با حکومت عربستان و خاندان آل سعود از ریشه‌های عمیق‌تری برخوردار است.

در سال 1744 پیمانی تاریخی میان "عبدالعزیز آل‌سعود"، که به تازگی قدرت خود را بر بخش مرکزی عربستان و "نجد" توسعه داده بود، و "محمد بن عبدالوهاب" برقرار شد، پیمانی که آینده سرزمین وحی را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد و تا به امروز منافع بسیاری را برای فرزندان هر دو طرف این معامله در بر داشته است.

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟
عبدالعزیز آل‌سعود، موسسه رژیم سعودی

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟
محمد بن‌عبدالوهاب، موسس وهابیت

به این ترتیب، فرزندان وهاب در ازای اعطای مشروعیت دروغین به حکومت آل سعود، قدرت پنهانی را در دستگاه‌های قضایی، آموزشی و مذهبی دولت از طریق کسب مناصب کلیدی، همچون وزارت دادگستری و مفتی اعظمی تجربه کرده‌اند.

پس از آن و در سال 1801، وهابیان جنایت‌کار، طی اقدامی در حمله به عراق، به شهر مقدس "کربلا" یورش برده و در این بین، طی جنایتی که از خاطره تاریخ محو نخواهد شد، 400 تن از شیعیان را قتل عام کردند.

به عقیده کارشناسان، این یورش وهابی-سعودی به کربلا، یکی از اولین نشانه‌های اتحاد سیاسی-مذهبی این دو طایفه بود.

همچنین پس از سیطره کامل آل‌سعود بر "مکه" و "مدینه" در سال 1925، این جنایت‌کاران به "قبرستان بقیع" یورش برده و دست به هتک حرمت‌های متعددی زدند.

به این ترتیب، از سال 1933 وهابیون توسط آل سعود، از امکانات و همچنین مصونیت گسترده و بی نظیری در دستگاه حاکمیت عربستان بر خوردار شدند.

به عقیده نویسنده Middle East Monitor، زمینه حضور و تحرکات این جریان ضد انسانی در خارج از مرزهای عربستان، زمانی آغاز شد که برخی از جریانات مصری، به دلیل مخالفت با "جمال عبدالناصر"، به عربستان پناه آورده و به سرعت، جذب وهابیت شدند.

همچنین، در پی حوادث خشونت‌بار سال 1971 در مکه و اشغال حرم توسط وهابیون، آل‌سعود برای اولین‌بار از قدرت‌نمایی‌های این جریان  احساس نگرانی کرده و برای جلوگیری از ادامه این وضعیت، اقدام به تاسیس مدارس دینی در کشورهایی همچون "افغانستان" کردند و بخش قابل توجهی از وهابیون را به خارج از مرزهای عربستان فرستادند و به این ترتیب، به نوعی دست به "صدور بحران" زدند.

چندی پیش روزنامه "الاتحاد"، در مطلبی  با عنوان "خطر مدارس دینی در افغانستان و پاکستان"، دست به افشاگری‌هایی زد که جامعه اسلامی را در حیرت فرو برد.

در این گزارش آمده بود، "متاسفانه در برخی از مدارس دینی، به طلاب نحوه ساختن بمب و استفاده از سلاح آموزش داده می‌شود". 

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟

این گزارش در ادامه افشاگری‌های خود نوشته بود "در این مدارس، کودکان مجبور به حمل سلاح شده و از آنان برای عملیات انتحاری مخصوصا در روز عید قربان استفاده می‌شود".

"این مدارس در جذب نوجوانان و همچنین کودکان یتیم و خانواده‌های فقیر بسیار موفق عمل کرده چرا که از زمان ورود کامل این کودکان به مدارس، تمام هزینه‌های زندگی آن‌ها به عهده متولیان مدارس است". 
 
این مقاله، با اشاره به نکته‌ای نگران‌کننده گفته است "منابع مالی این مدارس، توسط یکی از کشورهای عرب خلیج فارس تامین می‌شود".

همچنین خبرهای نگران‌کننده‌ای از تجاوز جنسی معلمان این مدارس به طلاب به گوش می‌رسد.

نویسنده این گزارش، در پایان، ضمن اشاره به ارسال فوری بخش قابل توجهی از طلاب این مدارس به عراق گفته بود "آینده طلابی که از یک سو، تحت آموزه‌های افراطی و غیر انسانی وهابیت بوده و از سوی دیگر مورد سو استفاده‌های مکرر جنسی واقع می‌شود بسیار نگران‌کننده خواهد بود".

ابعاد این فاجعه، صرفا در رابطه با مورد پاکستان، زمانی مشخص می‌شود که بدانیم در حال حاضر در این کشور، 13 هزار مدرسه دینی وجود داشته که حدود 2 میلیون طلبه، یا بهتر بگوییم تروریست، را در خود پرورش می‌دهند.

البته ابراز نگرانی‌های جهانی از شیوع این پدیده، به منطقه خاورمیانه محدود نمانده، به طوری که چندی پیش، "سازمان حقوق بشر" با انتشار گزارشی درباره وهابیت اعلام کرده بود "وهابیت از نازیسم خطرناک‌تر است". 

"اگر جهان ما با تفکر نازی‌های می‌جنگید و همچنان نیز نگرانی بازگشت آن‌ها را در دل دارد، باید بدانید که تفکر وهابی موجود در عربستان خطری به مراتب بزرگ‌تر از نازیسم را تشکیل می‌دهد، چرا که مانند سرطان در هر نقطه‌ای در عالم در حال انتشار است که ریشه آن در مساجد و مدارسی است که از سوی عربستان سعودی حمایت مالی می‌شوند". 

البته باید گفت مردم داخل عربستان نیز از شر این جنایات در امان نیستند.

عناصر وهابی و تندرو که در داخل عربستان مانده‌اند، با شرکت در گروه‌هایی موسوم به "مطوعین" به‌ آزار و اذیت مردم و مخصوصا شیعیان می‌پردازند. 

پلیس دینی، حسبه (حسابرس)، یا هیئت امر به معروف و نهی از منکر به تشکیلاتی گفته می‌شود که شامل عناصر تندرو و سرکوبگر وهابی است.

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟
تصاویری از جنایات مطوعین در عربستان

این تشکیلات، برای اولین‌بار در "ریاض" و توسط "عبدالعزیز آل‌سعود"، آغاز به کار کرد و در حال حاضر رهبری آن به دست "عمربن‌ حسن‌آل‌شیخ" است. 

اعضای این تشکیلات عمدتا ضد شیعی، بالغ بر ۵ هزار وهابی هستند که در ۴۸۶ قسمت در مناطق گوناگون عربستان تقسیم شده‌اند. 

همچنین، علاوه بر کادر رسمی این سازمان، اشخاصی که به صورت داوطلبانه با آن همکاری کرده و به عبارتی دیگر برای آن جاسوسی می‌کنند، نیز پاداش خوبی را دریافت خواهند کرد. 

گفتنی است؛ در آوریل ۲۰۱۱ افرادی از این هیئت وهابی در مدینه یک شهروند شیعی به نام "طالب صالح‌الغدیر" را از جوار حرم نبوی بازداشت کرده و به طرز غیر انسانی در انظار عمومی شکنجه کردند و پس از آن نیز وی را به محل نامعلومی منتقل کردند. 

همچنین در ۳۰ اکتبر ۲۰۱۱ پلیس وهابی عربستان یک زائر شیعی عراقی‌الاصل با تابعیت کانادایی به نام "اسامه العطار" را به طرز وحشیانه‌ای شکنجه کرد. 

گفتنی است؛ تنها گناه العطار خواندن زیارتنامه در جوار قبرستان بقیع بود. 

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟
اسامه العطار، شهروند شیعی عراقی که در عربستان شکنجه شد

شدت شکنجه وی در‌‌ همان محل به حدی بود که موجب واکنش برخی از حجاج بیت الله الحرام شده بود. 

ماموران هیئت امر به معروف عطار را در حالی که صورتش غرق خون بود، از محل تجمع حجاج دور کردند.

میزان غیر انسانی و شنیع بودن اقدامات این سازمان در عربستان به حدی است که حتی واکنش برخی مقامات آل سعود را نیز به دنبال داشته است، به طوری که دست به افشای ماهیت این گروه‌ها زده‌اند. 

"عبدالمحسن العبیکان"، مشاور دفتر پادشاهی عربستان سعودی گفته بود "برخی افراد منتسب به هیئت امر به معروف و نهی از منکر، معتاد به مواد مخدر یا افرادی سارقی هستند که توبه کرده و به امر به معروف ونهی از منکرات روی آورده‌اند".

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟
عبدالمحسن العبیکان، مشاور دفتر پادشاهی عربستان

العبیکان با بیان اینکه اکثر اعضای هیئت امر به معروف و نهی از منکر عربستان از سطح علمی پایینی برخوردار هستند خواستار به کارگیری افرادی دارای مدارج علمی بالا در این هیئت شد تا بتوانند وظایف خود را به شیوه مناسب ایفا کنند!

گفتنی است؛ به دلیل ارتباط تنگاتنگ این مراکز به اصطلاح دینی با نهادهای امنیتی و استخبارات سعودی، اطلاعات چندانی از آن‌ها در دست نیست، اما منابع آگاه از نقش فعال 3 دانشگاه علوم دینی و مدارس تربیت دینی وابسته به آن‌ها خبر می‌دهند.

جامعة ام‌القری

این دانشگاه اسلامی که در مکه واقع شده است در سال 1369 هـجری قمری، ابتدا به صورت "کلیة الشریعة"(دانشکده شریعت) تأسیس و در سال 1401 هـجری قمری با موافقت مجلس‌الوزراء به جامعة ام‌القرى تغییر نام داد.

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟

در سایت آموزش عالی عربستان، هدف از تاسیس این دانشگاه، آموزش زبان عربى و گسترش فرهنگ اسلامى براى برادران و خواهران بیان شده است!

این مرکز اسلامی در شهرهای جده و طائف نیز دارای پایگاه است.

گفتنی است این دانشگاه در چاپ و انتشار کتب ضد شیعی، مخصوصا برای زائران بیت‌الله الحرام نقش ویژه‌ای دارد.

الجامعة الاسلامیة

این مرکز اسلامی نیز که در مدینه واقع شده است از سال 1380 هجری قمری، بنا به گفته سایت آموزش عالی عربستان با هدف خدمت به جهان اسلام و کمک به آموزش و تربیت علما و مبلّغان مذهبى در شهر تأسیس شده است.

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟

این مرکز اسلامی، یکی از اصلی‌ترین مراکز ارسال طلبه‌های وهابی به سایر نقاط منطقه خاورمیانه است.

گفتنی است بخش قابل توجهی از طلبه‌های ارسالی به مناطق مهم شیعی(از جمله ایران) در این مرکز پرورش می‌یابند.

الجامعة الامام محمدبن‌سعود الاسلامیة

دانشگاه اسلامی  نیز از دیگر مراکز تربیت طلبه وابسته به آل‌سعود است که در احسا، مدینه، قصیم و ریاض پایگاه دارد.

مراکز پوششی عربستان برای تربیت وهابیون کجاست؟

گفتنی است این مرکز اسلامی، وظیفه ارسال طلبه به مناطقی همچون آمریکا، ژاپن، اندونزی و برخی از کشورهای اروپایی را دارد.

یکی از سئوال‌های که همیشه ذهن کارشناسان خاورمیانه را به خود درگیر کرده این است که با وجود اعلام دشمنی صریح برخی از رهبران وهابیت نسبت به آل‌سعود و عربستان، چرا هیچ‌گاه گزندی از این گروه‌ها به حاکمیت فرزندان سعود وارد نمی‌شود.

شاید برای پاسخ به این ابهام، ذکر این ضرب‌المثل مناسب باشد؛ "چاقو هیچ‌گاه دسته خودش را نمی‌برد".

 

 

 

  • hoda velayat

جولان وهابیت در فضای مجازی با دامنه‌های فارسی و شیعی!

hoda velayat | شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۲۵ ق.ظ

 هشدار به مسئولین:
جولان وهابیت در فضای مجازی با دامنه‌های فارسی و شیعی!


فرقه وهابیت که با دلارهای حاکمان مرتجع سعودی، پیش قراول آتش‌افروزی و فتنه‌گری در منطقه شده است، برای مشروعیت بخشیدن به توحش سیاسی و نظامی خود، به ابزارهای نرم و روانی روی آورده است. یکی از این ابزارها حضور گسترده و فعال در فضای مجازی است.
به گزارش فرهنگ نیوز ، از سال 2013 که‌ امکان ایجاد دامنه سایت با بکارگیری واژه‌های فارسی فراهم شد، سایت‌های زیادی اعم از خبری، تفریحی و آموزشی با دامنه فارسی شکل گرفت. اما هنگام گشت و گذار در فضای مجازی، زمانیکه به این سایت‌های دارای دامنه فارسی رجوع می‌کنیم با نکته قابل تاملی مواجه می‌شویم.


اخیرا برخی از منحرفان فکری به منظور نقش آفرینی مثبت در پازل استکبار و ارتجاع، اقدام به راه‌اندازی سایت‌هایی برای ترویج افکار و آراء فرقه ظاله‌ وهابیت‌ کرده‌اند. اما نکته قابل تامل و تعجب‌ برانگیز آن است که این منحرفان فکری برای دامنه اینگونه سایت‌ها از اسامی و القاب مقدس مذهب تشیع بهره می‌گیرند. به عبارت دیگر، مروجان فرقه تکفیری‌ها که دریافته‌اند القائات مسموم آن‌ها در میان جوانان، طرفدار چندانی ندارد، برای نفوذ در عقاید مردمان به مقدسات مذهب تشیع که ممزوج با ایمان و عقلانیت است، متوسل شده‌اند.

گویی سلفی‌ها که از تقابل عقلانی و اعتقادی با مذهب تشیع، علیل هستند، با دستورالعمل دیکته شده از سوی غرب، برای تبلیغ افکار و آراء مندرس و تکفیری خود به استمداد طلبیدن از باورهای راستین تشیع روی آورده‌اند.

به کارگیری آن دسته از دامنه‌های فارسی که نماد مذهب تشیع محسوب می‌شوند، از شگردهای جدید مبلغان فرقه ضاله وهابیت در راه اندازی سایت‌های اینترنتی است.

بهره گیری از دامنه‌هایی با نمادهای شیعی در سایت‌های اینترنتی وهابیون، به منظور تسهیل فریب مخاطبان اینترنتی صورت می‌گیرد؛ به این معنا که کاربران با مراجعه به این سایت‌ها، پس از تطبیق دامنه سایت با محتوای آن، به نوعی دچار تناقض می‌شوند و این همان خواسته‌ی گردانندگان این سایت‌های مجهول‌الهویه است.


به عبارت دیگر، توپخانه جنگ نرم وهابیت با به کار گیری این حربه (استفاده از دامنه‌های فارسی و نمادهای شیعی در سایت‌های اینترنتی) سعی دارد با روکشی موجه، باورها و القائات تکفیری خود را در بدنه جوامع اسلامی تزریق کند. 

 فرقه وهابیت که با دلارهای حاکمان مرتجع سعودی، پیش قراول آتش‌افروزی و فتنه‌گری در منطقه شده است، برای مشروعیت بخشیدن به توحش سیاسی و نظامی خود، به ابزارهای نرم و روانی روی آورده است. یکی از این ابزار‌ها حضور گسترده و فعال در فضای مجازی است.

اما سردمداران فرقه وهابیت که از منفور بودن خود در میان نخبه‌گان جهان اسلام آگاه هستند، طی اقدامی انحرافی با نمادهای شیعی در فضای مجازی جولان می‌دهند.

اما آنچه که در این کارزار فرهنگی اهمیت بیشتری دارد، آن است که روحانیت معظم و معزز شیعه بالاخص مراجع عظام همچون همیشه، طلایه دار این جنگ نرم شوند و با تاسیس سایت‌هایی اینترنتی که حاوی اعتقادات و مبانی متقن تشیع باشد، نقشه شوم دشمنان را به شکست بکشانند.

اما به منظور جلوگیری از سوء استفاده‌های سودجویان تکفیری از اسامی و القاب مقدس مذهب تشیع در فضای مجازی، ضرورت دارد، علاوه بر اقدامات شخصی کاربران هوشیار، مسئولان و دستگاه‌های ذی‌ربط با راه‌اندازی سایت‌هایی با دامنه‌هایی مزین به اسامی و مقدسات تشیع، راه تطاول بیشتر این فرقه ضاله را سد کنند. 


منبع: باشگاه خبرنگاران

  • hoda velayat

«ناصبى» کیست؟

hoda velayat | پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۴۳ ب.ظ


سوال: مراد از ناصبى چیست؟ آیا شیعیان اهل سنت را ناصبى مى‌دانند؟ 
 
جواب کوتاه:
 ناصبى به کسى می‌گویند که با اهل بیت (ع) دشمنى داشته باشد و یا به آنها دشنام و ناسزا بگوید و شیعیان به هیچ‌وجه اهل سنت را ناصبى نمى‌دانند چون آنها هم اهل بیت (ع) را دوست دارند و دشمنان آل محمد (ص) را کافر مى‌دانند.
 
جواب مفصل:
 
مساله دوستى اهل‌بیت (ذوى القربى) و پرهیز از دشمنى آنها، مورد اتفاق فریقین است، چون هم قرآن بر این مساله تأکید دارد، و هم روایات خود عامه.
 
اما قرآن:
 
«قل لا اسئلکم علیه اجراً اید المودة فى القربى (1)» بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (/ اهل بیتم) و هر کس کار نیکى انجام دهد بر نیکى‌اش مى‌افزایم. و بعضى آیات دیگر (2).
 
اما روایات:
 
در دو قسمت بعضى از روایاتى را که از طریق عامه نقل شده است بیان مى‌کنیم.
 
الف: روایات محبت به اهل بیت (ع)
 
1- زمخشرى از پیامبر (ص) نقل مى کند که فرمود: «الا و من مات على حب آل محمد مات شهیداً ...  (3)» بیدار باشید هر کس بر محبت آل محمد (ص) بمیرد شهید از دنیا رفته ... بخشیده شده، توبه کننده مؤمن، از دنیا رفته، و ملک الموت بشارت بهشت مى دهد، و همچون عروسان وارد بهشت مى‌شود، و در قبر دو تا در براى او او به سمت بهشت باز مى‌شود و قبرش مزار ملائکه رحمت مى‌شود (4).
 
2- پیامبر (ص) فرمود: «معرفة آل محمد (ص) برائة من النار، و حب آل محمد (ص) جواز على الصراط و الولایة لآل محمد (ص) امانٌ عن العذاب (5)» شناخت آل محمد رهایى از آتش جهنم، دوستى آنها گذرنامه رد شدن از پل صراط، و ولایت آل محمد (ص) امان نامه اى است از عذاب.
 
ب: روایات بغض و دشمنى با اهل بیت‏ (ع)
 
1- پیامبر (ص) فرمود: «الا و من مات على بغض آل محمد مات کافراً... » هر کسى بر بغض آل محمد (ص) بمیرد کافر از دنیا رفته است، و بوى بهشت به مشامش نمى رسد (6).
 
2- پیامبر (ص) فرمود: «علىٌ خیر البشر من ابى فقد کفر» على بهترین بشر است هر کس ابا نماید و قبول نکند کافر است (7).
 
بعد از بیان این مقدمه، جواب قسمت اول شبهه این است که ناصبى یعنی:
 
1- معناى لغوى که عبارت است از تعب و رنج، بزحمت انداختن، کوشش نمودن (اذا فرغت فانصب همٌّ ناصِبٌ) یعنى غم بارنج، عیش ناصب و زندگى با مشقت است (8).
 
2- معناى اصطلاحى، به کسانى ناصبى گفته مى‌شود که دشمنى با اهل بیت (ع) دارند، و یا به آنان دشنام دهد، و یا به یکى از ائمه (ع) دوازده‌گانه شیعه دشمنى، و یا دشنام دهد (9)، این اصطلاح دوم برگرفته از روایات خود اهلبیت (ع) (10) است که به چند روایت به عنوان نمونه اشاره مى‌کنیم:
 
1- ابى بصیر از امام صادق (ع) نقل مى‌کند که حضرت فرمود: «مُدمِنُ الخمر کعابد و تن، و الناصب لآل محمد شرٌّ منه» شراب خوار مانند بت پرست است و دشمنى با آل محمد (ص) بدتر از شراب خوار است (11).
 
2- از امام باقر (ع) سؤال شد که آیا زن مؤمنه شیعه مى‌تواند با ناصبى ازدواج کند فرمود: «لا لانّ الناصب کافرٌ (12)» فرمود: نه، چون ناصبى کافر است.
 
3- در روایت دیگر مى‌خوانیم «ان الله تعالى لم یخلق خلقاً انجس من الکلب و ان الناصب اهل البیت لا نجس منه (13)» براستى که خداوند نجس‌تر از سگ نیافرید، دشمن اهلبیت از سگ بدتر است. از این سه روایت به خوبى استفاده مى‌شود که مراد از ناصبى دشمن اهلبیت (ع) است، ضمناً استفاده مى‌شود که آنها نجسند و کافر، و زن مسلمان نمى‌تواند با آنها ازدواج کند.
 
اما قسمت دوم شبهه که شیعیان آیا اهل سنت را ناصبى مى‌دانند؟
 
باید گفت: خیر شیعیان اهل سنت را ناصبى نمى‌دانند چرا که اولا اکثریت اهل سنت (غیر از ناصبى‌ها) محبت اهلبیت را لازم مى‌دانند (طبق نص قرآن و روایات خود آنها که قبلا اشاره شد، و شافعى یکى از سران چهار مذهب عامه افتخارش این است «ان کان رفضاً حب آل محمد فلیشهد الثقلان انى رافض (14)» اگر دوستى اهل‌بیت نشانه رافضى بودن است، جن و انس شهادت دهند که من رافضى «و محب اهلبیت) هستم و ثانیاً خود اهل سنت دشمن و مبغض اهلبیت را کافر مى‌دانند که قبلا نقل شد، آنگاه چگونه مى‌توان گفت آنها ناصبى هستند و ثالثاً ناصبى ها چنانکه گفته شد، نجس، ذبیحه آنها حرام، و ازدواج با آنها جائز نیست، اما اهل سنت را هیچ عالم شیعى چنین فتواى درباره آنها نداده است، بلکه در رساله‌ها تصریح به حلیت ذبیحه آنها، جواز ازدواج به آنها، و ... شده است و حتى همه علماى شیعه نماز بر جنازه مسلمان را واجب، و دفن و کفن میت مسلمان را لازم مى‌دانند (15).
 
نتیجه
 
ناصبى یک معناى لغوى دارد که به معناى رنج و خستگى و کوشش و ... است و یک معناى اصطلاحى دارد که برگرفته از روایات اهلبیت (ع) بوده و آن اینکه کسى با اهل‌بیت دشمنى داشته باشد یا به آنها دشنام و ناسزا بگوید.
 
به هیچ وجه عامه از نظر شیعیان ناصبى نیستند، چون آنها اولا اهلبیت را دوست دارند و ثانیاً دشمنان آل محمد (ع) را کافر مى دانند، و ثالثاً تمام علماى ما فتوا بر جواز ازدواج با آنها، و وجوب دفن و نماز بر میت آنها داده‌اند.
 
از همه برادران اهل سنت در سراسر دنیا، می‌خواهیم تبلیغات نادرست وهابیت علیه شیعه را باور نکنند و مسائل مطرح شده را از علمای معروف و برجسته شیعه از طریق اینترنت، ارسال نامه، ایمیل و ... بپرسند. 
 
منابع
 
(1)- شورى/ 23.
 
(2)- سباء/ 47 و فرقان/ 57.
 
(3)- محمد بن عمر زمخشرى، الکشاف (دار الکتاب العربى، 1407 ه- 1987 م) ج 4، ص 220.
 
(4)- همان مدرک، دنبال حدیث، نقل به صورت تلخیص.
 
(5)- حافظ سلیمانى قندوزى، ینابیع المودة (مکتبة بصیرتى قم) ص 22.
 
(6)- کشاف (پیشین) ج 4، ص 221.
 
(7)- علاء الدین على المتقى، الهندى، کنزل العمال فى سنن الاقوال و الافعال (مؤسسة الرسالة، بیروت، 1405 ه- 1915 م) ج 11، ص 610.
 
(8)- محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن (دفتر نشر الکتاب چاپ دوم، 1404) ص 494. کلمه نصب و خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین (مؤسسة نشر اسلامى جامعه مدرسین، چاپ اول، 1414) ص 807 کلمه نصب.
 
(9)- رساله توضیح المسائل مراجع عظام، بحث کفر و اقسام آن، و عروة الوثقى، سید یزدى، ج 1، بحث کفر (از بحث نجاسات) در بعضى رساله ها مساله 117- بعضى 113- بعضى 111.
 
(10)- بعضى از لغویین نواصب را معنى نموده،" گروهى که با امیر المؤمنین دشمنى دارد"، ظاهراً بر گرفته از روایات باشد، احمد سیاح- فرهنگ جامع عربى فارسى (کتابفروشى اسلام، چاپ هشتم، ج 4، ص 270، ماده نصب.
 
(11)- محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشیعه (دار احیاء التراث، لبنان) ج 18، ص 559، ح 12.
 
(12)- همان، باب 10، من ابواب ما یحرم من النکاح، حدیث 15.
 
(13)- همان، ج 1، ص 159، ح 5.
 
(14)- سلطان الواعظین، شبهاى پیشاور (دار الکتب الاسلامیة، سى و هفتم، 1376) ص 64.
 
(15)- رساله علمیه تمام مراجع، بحث نماز بر میت.
 

  • hoda velayat

فلسفه عزاداری بر اهل بیت علیهم السلام و فواید آن

hoda velayat | چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۲۹ ب.ظ

یکی از ایراداتی که وهابیون به شیعیان میگیرند و یا برای بعضی از مذاهب و ادیان دیگر سوال پیش می آید که چرا شما شیعیان عزاداری می کنید،بر آن شدیم که فلسفه عزاداری و فواید آن را بیان کنیم.



فلسفه و حکمت عزاداری رامی توان در امور ذیل ،رهیابی کنیم:

الف. محبت و دوستی:

در قرآن و روایات، دوستی خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام، بر مسلمانان واجب شده است.[1]

روشن است که دوستی لوازمی دارد و محبِّ صادق، کسی است که شرط دوستی را- چنان که باید و شاید- به جا آورد. یکی از مهم ترین لوازم دوستی، ابراز هم دردی و هم دلی با دوستان در مواقع سوگ یا شادی آنان است؛[2]

از این رو در احادیث، برپایی جشن و سرور در ایام شادی اهل بیت علیهم السلام و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان مورد تأکید فراوان قرار گرفته است.

حضرت علی علیه السلام در روایتی می‌فرماید: «پیروان ما در شادی و حزن ما شریکند»؛ «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»[3].

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: « شِیعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، ... یَسُوؤُهُمْ مَا یَسُوؤُنَا وَ یَسُرُّهُمْ مَا یَسُرُّنَا»[4]؛ «شیعیان ما پاره‌ای از خود ما بوده و ... آنچه که ما را ناراحت یا خوشحال می‌‌سازد، آنان را ناراحت یا خوشحال می‌‌گرداند».


وظیفه عقلانی و شرعی، ایجاب می‌‌کند که در ایام عزاداری اهل بیت علیهم السلام، به «زبان حال»؛ یعنی با اشک، آه، ناله و زاری و از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غم زده[5] و از نظر پوشاک، با لباسی که از حیث جنس ورنگ و نحوه پوشش حکایت گر اندوه و ناراحتی در عرف است، حزن و اندوه خود را آشکار سازیم.

ب. انسان سازی:

از آنجا که در فرهنگ شیعی، عزاداری باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ هم دردی با آن عزیزان در واقع یادآوری فضایل، مناقب و آرمان های آنان بوده و به این وسیله انسان به سمت الگو گیری و الگو پذیری از آنان سوق می‌‌یابد.

فردی که با معرفت در مجالس عزاداری، شرکت می‌‌کند؛ شعور و شور شناخت و عاطفه را در هم می‌‌آمیزد و در پرتو آن، با انگیزه‌ای قوی همانند مُحّبی می‌‌شود که پر حرارت و شتابان به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.

ج. جامعه سازی:

هنگامی که مجلس عزاداری موجب انسان سازی است، تغییر درونی انسان به جامعه نیز سرایت کرده و آدمی می‌‌کوشد تا آرمان های اهل بیت علیهم السلام را در جامعه حکم فرما نماید. به بیان دیگر، عزاداری بر اهل بیت علیهم السلام، زمینه را برای حفظ آرمان های آنان و پیاده کردن آنها فراهم می‌‌سازد.

به همین دلیل می‌‌توان گفت: یکی از حکمت های عزاداری، ساختن جامعه بر اساس الگوی ارائه شده از سوی اسلام است.

د. انتقال فرهنگ شیعی به نسل بعد:

کسی نمی‌تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید، با شرکت در مجالس عزاداری، با فرهنگ اهل بیت علیهم السلام آشنا می‌‌شوند. به راستی عزاداری و مجالس تعزیه، یکی از عناصر و عوامل برجسته ای است که به وسیله آنها آموزه‌های نظری وعملی امامان شیعیان به نسلهای آینده منتقل شود.

مراسم عزاداری، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه برای تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایی با گفتار و کردار اهل بیت علیهم السلام است.


با توجه به بیانات، سخنان و شعارهای عاشورا، می‌‌توان عناصر انسان ساز، جامعه ساز و فرهنگ ساز را ملاحظه کرد؛ مواردی چون:

عبادت، ایثار، شجاعت، توکّل ، صبر، امر به معروف و نهی از منکر، نابودی اسلام در شرایط سلطه یزیدیان، حرمت بیعت با کسی چون یزید، شرافت مرگِ سرخ بر زندگی ذلّت بار، اندک بودن انسان های راستین در صحنه امتحان، لزوم شهادت طلبی در عصر حاکمیت باطل، زینت بودن شهادت برای انسان، مبارزه با سلطه جور و طغیان، اوصاف پیشوای حق، تسلیم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهی شهادت طلبان در مبارزاتِ حق جویانه، حرمت ذلّت پذیری برای آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ برای عبور به بهشت برین، آزادگی و جوانمردی، یاری خواهی از همه و همیشه در راه احقاق حق.[6]


درس آزادی به دنیا داد رفتار حسین

بذر همت در جان افشاند افکار حسین

گر نداری دین به عالم، لااقل آزاده باش

این کلام نغز می‌‌باشد زگفتار حسین


مرگ با عزّت زعیش در مذلّت بهتر است نغمه ای می‌باشد از لعل دربار حسین


در عین حال، موارد ذیل علاوه بر موارد پیش گفته، می‌‌توانند حکت عزاداری بر امام حسین علیه السلام را تبیین کنند:


1. نوعی اعتراض به ظالمان زمان و حمایت از مظلومات جهان؛

2. عامل تقویت حسّ عدالت خواهی و انتقام جویی از ستمگران؛

3. زمینه ساز اجتماع شیعیان جهت پیروی و دفاع از حق.[7]


منابع:


[1]- شوری /23، هود /29، میزان الحکمة، ج2، ص236.

[2]- المحبة فی الکتاب والسنة، صص169-170 و 181-182.

[3]- بحار الانوار، ج44، ص287.

[4]- امالی، ص305.

[5]- طبق فرموده امام صادق علیه السلام به معاویة بن وهب، عزاداران سید الشهدا در روز عاشورا از آب و غدا دوری جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذای معمول صاحبان مصیبت سد جوع و عطش کنند». (تاریخ النیاحة الامام الشهید الحسین بن علی،ج1، صص157-159).

[6]- فرهنگ عاشورا، صص268-271؛ حسین، عقل سرخ، صص77-119؛ امام حسن و امام حسین علیهما السلام، صص116-121.

[7]- پرسشها و پاسخها.

  • hoda velayat

پروفسور محمد لگنهاوزن چگونه مسلمان و شیعه شد

hoda velayat | يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۵۱ ق.ظ
 لطفا در اول بحث کمی در خصوص زادگاه خود و محیط رشد و منطقه زندگیتان صحبت کنید.
 
بنده در سال 1953 میلادی مصادف با 1332 شمسی در خانواده‌ای مسیحی کاتولیک در آمریکا به دنیا آمدم، تحصیلاتم را از مدرسه کاتولیک‌ها شروع کردم، ولی همیشه سؤالات و شبهاتی درباره مسیحیت داشتم، یادم هست در دوره دبیرستان به این نتیجه رسیدم که حضرت مسیح خدا نیست و همچنین تثلیث را نمی‌توانستم آن‌طور که تعلیم می‌دادند قبول کنم، ولی هنوز خودم را مسیحی می‌دانستم تا اینکه در دانشگاه ایالت نیویورک در آوبنه (مرکز اداری و دانشگاهی ایالت نیویورک) مشغول تحصیل شدم و در آنجا علاقه خود را نسبت به آیین مسیحیت از دست دادم و بی دین شدم.
در این شرایط بودم تا اینکه برای فوق لیسانس از دانشگاه لاس در تگزاس پذیرفته شدم، بعد از فارغ‌التحصیلی در دانشگاه تگزاس جنوبی تدریس را شروع کردم و در آنجا با تعدادی از دانشجویان مسلمان آشنا شدم در میان آنها دانشجویانی از کشورهای مختلف اسلامی از جمله ایران، لبنان، پاکستان، فلسطین، عربستان، اردن و نیجریه بودند. دیدگاهی که آنها در مورد مسائل مختلف داشتند برایم جالب بود. فکر می‌کردم آنها جور دیگری به دین نگاه می‌کنند که من اصلا آن را تجربه نکرده بودم این مسئله باعث شد بیشتر تحقیق کنم، مسئولین دانشگاه به من این اختیار را داده بودند که درسی را که می‌خواهم تدریس کنم خودم انتخاب کنم و من فلسفه دین را انتخاب کردم و دو ترم آن را تدریس کردم و همزمان با آن ادیان بزرگ را با دانشجویان مرور کردم و سر این کلاس‌ها به تدریج، به اسلام نزدیک‌تر می‌شدم، تا اینکه اسلام را پذیرفتم.




لطفا در مورد نحوه مسلمان شدنتان بیشتر توضیح دهید از جمله اینکه چطور شد دین اسلام را پذیرفتید و در آن هنگام در چه شرایط روحی و روانی به سر می‌بردید؟
مسلمان شدن بنده برای کسانی که تبلیغ دینی انجام می‌دهند، داستان پیچیده‌ای است، زیرا مسائل علمی، عاطفی و مسائل مختلف دیگر در آن دخیل بود. من در دوران تدریس در دانشگاه تگزاس جنوبی با یک دانشجوی ایرانی به نام اکبر نوجه دهی آشنا شدم. او درس «مقدمه‌ای بر فلسفه» را با من می‌خواند. اکبر دو هفته‌ای به کلاس من نیامد تا اینکه ایشان را در دفتر دانشگاه دیدم؛ پرسیدم چرا به کلاس نمی‌آیید؟، گفت: مردم ما در ایران انقلاب کردند و من فکر می‌کنم خیلی مهم است که دانشجویان اینجا اطلاعات درستی در مورد آن داشته باشند، بنابراین لازم دانستم برای معرفی این انقلاب به دانشجویان تلاش کنم به خاطر این نمی‌توانم سر کلاس حاضر شوم. من حرف او را تایید کردم و گفتم خوب این درست است ولی شما تکلیف دارید درس هم بخوانید، بعد من با ایشان قرار گذاشتم که من، تبلیغات و اطلاع‌رسانی انقلاب ایران را در جمع دانشجویان بر عهده بگیرم ایشان هم قبول کردند درسشان را بخوانند و بعد از این جریان با همدیگر دوست شدیم و کارهای مختلفی با هم انجام می‌دادیم، تا اینکه ایشان لیسانس گرفتند و به ایران برگشتند، بعد شنیدم به جبهه رفته و در آنجا به فیض شهادت نایل شدند.
با اکبر درباره اعتقاداتش بحث می‌کردیم، دانشجوی خوبی بود و خیلی صادقانه حرف می‌زد و اعتقادات جدی داشت و هیچ شکی درباره اعتقاداتش نداشت. از زمان آشنا شدن با اکبر تقریبا سه سال طول کشید تا مسلمان شدم، البته در آن زمان به مساجد می‌رفتم و با مسلمانان صحبت می‌کردم و به تدریج جذابیت‌های اسلام را بیشتر درک می‌کردم هدف من فقط کار علمی درباره اسلام بود و کنجکاو بودم که مسلمانان چطور فکر می‌کنند، ولی به طور ناخواسته هر چه بیشتر تحقیق می‌کردم بیشتر به اسلام علاقه‌مند می‌شدم، نماز خواندن را یاد گرفته بودم و بعضی وقت‌ها نماز می‌خواندم مخصوصا نماز جماعت را زیاد دوست داشتم، ولی هنوز شهادتین را نگفته بودم تا یک روزی بعد از نماز جمعه در پارکینگ مسجد چند مسلمانان سیاهپوست آمریکایی پیش من آمدند و گفتند؛ می‌خواهند با من آشنا شوند و از نحوه آشنایی من با اسلام پرسیدند و... من پیش آنها شهادتین گفتم و به‌طور رسمی مسلمان شدم و گریه کردم. آنها خیلی خوشحال شدند و همان روز اول به من پیشنهاد دادند که پیش‌نماز آنها شوم و قرار شد با همدیگر بیشتر همکاری داشته باشیم، بعد از آن با همکاری آنها انجمن مسلمانان در دانشگاه تگزاس جنوبی تأسیس کردیم. البته گروهی که در آنجا داشتیم اکثرا سنی بودند، ولی من از اول هیچ شکی نداشتم که شیعه شوم یا سنی؟ چرا که نهج‌البلاغه را خوانده بودم و می‌خواستم یا اسلام تشیع را قبول کنم یا بی دین بمانم.
چطور شد که همانجا پس از ملاقات با مسلمانان سیاهپوست آمریکایی شهادتین را گفتید و رسما مسلمان شدید؟ آیا آنجا اتفاق خاصی برایتان پیش آمد؟
نه، این کار یک باره اتفاق نیفتاد و قبل از آن خیلی درباره اسلام فکر کرده بودم، ولی ملاقات با این مسلمانان آمریکایی، موجب تحریک من برای پذیرش اسلام شد، یعنی من قبل از دیدن آنها در مرز مسلمانی بودم و به دین اسلام خیلی نزدیک شده بودم، ولی ملاقات با آنها برایم جالب بود و اخلاص آنها برایم خوشایند بود و مرا به پذیرفتن اسلام تشویق می‌کرد و مرا به طرف اسلام کشاند.
* بعد از اینکه رسما اسلام را پذیرفتید؛ چه تغییراتی در کارهای روزمره‌تان صورت گرفت؟ و چطور شد تصمیم گرفتید به ایران بیایید؟
دانشجویان مسلمان بیشتر شده بودند و به خاطر این، اختلافاتی با مسئولین دانشگاه داشتم آنها می‌خواستند من در مدیریت دانشگاه کار کنم و مرا مشغول کاغذ بازی کنند، ولی من فقط می‌خواستم تدریس کنم لذا تصمیم گرفتم که به ایران بیایم.
یکی از دانشجویان ایرانی مرا به دکتر خرازی که آن زمان سفیر ایران در سازمان ملل بودند معرفی کرد و من پس از آن از دانشگاه استعفا دادم و به صورت جدی تصمیم گرفتم به ایران بیایم و هدفم این بود که دو سال در ایران باشم و چیزی درباره فلسفه اسلامی یاد بگیرم و چیزهای زیادی از اسلام بدانم و بعد از آن دوباره به آمریکا برگردم.
با کمک دکتر خرازی دعوت‌نامه‌ای از انجمن حکمت و فلسفه تهران فراهم شد و قرار شد به ایران بیایم. در دفتر دکتر خرازی به طور اتفاقی آیت‌الله مصباح را دیدم. ایشان آن زمان سفری به آمریکا داشتند و من در آنجا با ایشان آشنا شدم و دکتر خرازی هم مرا به ایشان معرفی کرد و با هم گفتگو کردیم و در پایان آیت‌الله مصباح از من خواست به قم بیایم و در مؤسسه امام خمینی (ره) که آن موقع با نام بنیاد باقرالعلوم (ع) فعالیت می کرد مشغول شوم.
من به ایشان گفتم، اگر دعوت ‌نامه رسمی بفرستند می توانم بیایم. ولی من نتوانستم منتظر دعوت‌نامه ایشان باشم و به انجمن حکمت و فلسفه در تهران رفتم و با دکتر اعوانی،‌ تحصیل فلسفه اسلامی را شروع کردم و ایشان در این مورد خیلی زحمت کشیدند.
من قبل از آمدن به ایران، مقداری ادبیات فارسی خوانده بودم، ولی وقتی کسی با من احوال‌پرسی می کرد نمی‌توانستم جواب دهم و فارسی صحبت کردن برایم سخت بود. دکتر اعوانی پیشنهاد دادند برای این که زبان فارسی‌ام تقویت شود، فلسفه اسلامی را از کتب فارسی شروع کنیم؛ بنابراین آموزش فلسفه اسلامی را با رساله‌های فلسفی سهروردی استفاده می کردم تا جایی که موجب خنده دوستان می شد.
بعد از مدتی دکتر اعوانی گفتند،اگر میخواهی فلسفه را خوب یاد بگیری، باید همان رساله های سهرودی را به زبان عربی هم بخوانیم. بنابراین دوباره همان سه رساله فلسفی سهرودی را که می گویند خودشان به دو زبان عربی و فارسی نگاشته اند خواندیم که خیلی عالی بود.
همکاری شما با مصباح و فعالیتتان در مؤسسه امام خمینی (ره) چگونه شروع شد؟
فعالیت بنده در مؤسسه امام خمینی (ره) اتفاقی بود، دوستی داشتم اهل تگزاس بود اصالتاً عراقی بود، ولی در آمریکا بزرگ شده بود، یک روز خبر داد می خواهد به قم بیاید و از یک دختر عراقی مقیم ایران خواستگاری کند و از من خواست من هم همراهش بروم. در قم به صورت اتفاقی یکی از معاونین آیت‌الله مصباح که از قبل مرا می شناخت در خیابان دیدم.
ایشان از من خواست پیش آیت‌الله مصباح برویم. خدمت آیت‌الله مصباح رسیدیم، ایشان از حضور من در ایران ابراز خوشی می کردند و پرسیدند چرا به قم نیامدم من هم به ایشان گفتم؛ منتظر دعوت‌نامه رسمی بودم و ایشان بلافاصله گفتند: خوب من الان به شما دعوت‌نامه رسمی می دهم. این دیدار باعث شد هر هفته یک روز از تهران به قم بیایم و در بنیاد باقرالعلوم که امروز مؤسسه امام خمینی نام گرفته تدریس کنم و سال بعد، به دو روز در هفته افزایش یافت. چون می خواستم زبان فارسی را بیشتر یاد بگیرم، تصمیم گرفتم یک سال دیگر هم در ایران بمانم وآمدم درقم ساکن شدم و سال بعد از آن هم همین طور پیش رفت، در آن سال یکی از دانشجویانم کسی را برای ازدواج به من معرفی کرد.
ازدواج ما هم خیلی عجیب بود. چند جلسه بیشتر نبود که تصمیم گرفتم ازدواج کنم. آشنایی چندانی با دختر و خانواده‌شان نداشتم و فقط با اعتمادی که به آن دانشجو داشتم پذیرفتم با آن خانم ازدواج کنم. قبل از مراسم پیش حضرت معصومه (س) رفتم و خیلی دعا کردم که ازدواج موفقی داشته باشم و درست تصمیم بگیرم.
بعد از ازدواج، تمام وقت در بنیاد باقرالعلوم مشغول شدم، بعد هدفم کلاً عوض شد و فکرکردم که اگر اینجا بمانم و برای طلبه ‌ها تدریس کنم، بیشتر می توانم خدمت کنم.

* از اینکه به عنوان یک آمریکایی در کشوری مثل ایران به عنوان چهره ماندگار انتخاب شدید چه احساسی دارید؟
این برای من افتخار بزرگی است، احساس سپاسگزاری می‌کنم، اول خدا را سپاسگزارم که توانستم در این کشور خدمتی انجام دهم و از اینکه مسئولین در ایران از من قدردانی کردند تشکر می‌کنم، مردم ایران نسبت به بنده دیدگاه خوبی دارند به خاطر همین احساس وظیفه بیشتری می‌کنم و امیدوارم بیشتر خدمت بکنم.
مهمترین عامل موفقیت خود را در چه چیزی می‌دانید؟
لطف خدا (مدتی مکث می‌کند) آنچه من از گذشته زندگی خودم می‌بینم اعمال نادرست و خرابکاری است، ولی لطف خداست که راه‌ را برای بنده باز کرد.
حدود 12 سال پیش وقتی که در سفر حج بودم، همه کارهایم به هم ریخت، گذرنامه‌ام گم شد، بعد کاروان من را در شهر جده جا گذاشتند و از کاروان دور افتادم و.... هر قدمی که برمی‌داشتم مصیبت دیگری برایم پیش می‌آمد، ولی همه‌اش حل می‌شد و یک جوری حل می‌شد که احساس می‌کردم همانطور که دریا برای حضرت موسی‌(ع) شکافته شد، مشکلات هم از مقابل من برداشته می‌شد، من خود نمی‌توانستم مقابل آن مشکلات بایستم و قادر به حل آنها نبودم، ولی آنها حل می‌شدند این جریان را به این دلیل گفتم که بدانید موفقیت بنده از لطف خداست و کار من نیست، همیشه دیدم که نمی‌توانم خودم جلو بروم، ولی خدا راه را برای بنده بازکرده است در همان سفر حجة‌الاسلام‌والمسلمین وقتی از مکه می‌خواستم برگردم ایران، بلیط من در جیب رییس کاروان که زوتر از ما به ایران برگشته بود، مانده بود.
وقتی به مسئولین فرودگاه گفتم بلیط ندارم، گفتند که پس چطوری می‌خواهی سوار هواپیما شوی؟! وقتی اسم رییس کاروان را گفتم با اشتیاق گفت؛ او دوست من است و فورا به او زنگ زد وقتی مطمئن شد بلیط من پیش اوست گفت؛ اشکال ندارد و من بدون بلیط سوار هواپیما شدم و این خیلی چیز عجیبی است. حج من از اول تا آخر این طوری بود و من فکر می‌کنم، همه زندگی من همین‌طوری است و این حج نشانه‌ای از طرف خدا برای من بود؛ خدا نشان داد که شما هیچ توانی ندارید و نمی‌توانید کاری بکنید و همه کارها دست خداست.

* اگر مسلمان نبودید فکر می‌کنید الان کجا بودید و به چه کاری مشغول بودید؟
خدا می‌داند، نمی‌توانم تصور بکنم که چه اتفاقی می‌افتاد، گاهی اوقات درباره این مساله با پسرم بحث می‌کنم پسرم همیشه می‌گوید: بابا اگر شما مسلمان نمی‌شدید من اصلا به وجود نمی‌آمدم!
*اگر امکان این وجود داشت که به گذشته برگردید و زندگی را دوباره تجربه کنید، سعی می‌کردید چه تغییراتی در زندگی‌تان به وجود بیاورید؟
اگر می‌توانستیم از اشتباهات، گناهان و... را که در گذشته کردیم پرهیز کنیم خیلی خوب می‌شد، این هم از بحث‌هایی است که با پسرم دارم، وقتی به پسرم می‌گویم ای کاش می‌توانستیم به گذشته برگردیم و این اشتباهات را مرتکب نمی‌شدیم، پسرم می‌گوید اگر شما آن اشتباهات را انجام نمی‌دادید احتمالا اشتباهات دیگری را مرتکب می‌شدید.

از زندگی‌تان به چه چیزهایی تعلق خاطر دارید و بیشتر به آنها اهمیت می‌دهید؟
یکی از چیزهایی که از بچگی دنبال آن بودم کشف حقیقت است، پدرم همیشه اصرار می‌کرد باید خودمان فکر کنیم و خودمان حقیقت را پیدا کنیم، وقتی هم به ایران آمدم و خدمت آیت الله مصباح‌یزدی رسیدم، ایشان چندین بار به من گفتند؛ شما باید حقیقت‌جو باشید، این مساله برایم خیلی مهم است که تلاش کرده و حقیقت را کشف بکنیم و این مهمترین مساله زندگی من است و همیشه به آن فکر می‌کنم.
*بعد از اینکه مسلمان شدید از نزدیکان یا دوستان شما کسانی بودند که به واسطه شما، مسلمان شده باشند؟
خیلی از دوستانی که داشتم بعد از مسلمان شدنم با من قطع رابطه کردند و چون اغلب در ایران هستم ارتباط زیادی با نزدیکان گذشته ندارم؛ البته چند نفر هستند مسلمان شدند، ولی از نزدیکان یا دوستان بنده نبودند.
البته افراد زیادی هستند که گفتند با خواندن آثار بنده به دین اسلام علاقه پیدا کرده‌اند و خواسته‌اند بیشتر درباره آن تحقیق بکنند و...

*نظرتان در مورد مردم ایران چگونه است و ارتباط شما با آنها چطور است؟
من ارتباط زیادی با اقشار مختلف مردم ندارم و بیشتر با طلاب، دانشجویان و اساتید، ارتباط علمی دارم، ولی ایرانی‌ها را خیلی دوست دارم و زندگی در ایران را ترجیح می‌دهم.
بنده خیلی خوشبخت بودم طلاب و اساتیدی پیدا کردم که در هنگام بحث اصلا تنگ نظر نیستند و در مورد مسایل مختلف از جمله تفکرات غربی بحث می‌کنیم و واقعا افراد علاقمندی هستند. به آینده طلابی که در اینجا با آنها آشنا شدم خوشبین هستم و انشالله در آینده نقش برجسته‌ای در رشد دینداری مردم دارند.

آرزویی در زندگی‌تان بوده که خیلی دوست داشتید به آن برسید و  تا حال به آن نرسیده‌اید؟
آروزها و خواسته‌های من بیشتر در مورد مسایل علمی است، الان یک چیزهایی نوشتم و آرزو دارم با تکمیل و انتشار آنها به مکتب شیعه خدمت کنم، مثلا مقاله‌هایی در موضوعات مختلف دارم از جمله درباره پیغمبر‌(ص) و «مفهوم خدا در مکتب شیعه» که جنبه‌های مختلف تفکر شیعی را معرفی می‌کند، اگر خدا توفیق دهد می‌خواستم یک کتابی بنویسم و تشیع را به مردم دنیا معرفی کنم و مقالاتی هم درباره ابن سینا نوشتم و امیدوارم اینها را جمع کرده و به صورت کتاب منتشر کنم.

*شما بیشتر اوقات به کارهای علمی و پژوهشی و تدریس مشغول هستید، برای تفریح چه کار می‌کنید؟
تفریح خاصی ندارم و معمولا تفریح و گردش ما به تابستان‌ها خلاصه می‌شود آن‌هم پیش مادرم در نیویورک می‌روم و در آنجا با خانواده با پارک یا جاهای تفریحی می‌رویم.

*در پایان اگر مطلب خاصی دارید که لازم می‌دانید مطرح شود، بفرمایید.
از شما خیلی سپاسگزارم و خیلی خوشحالم که توانستم اینجا یک خدمتی بکنم و امیدوارم خدا به ما توفیق دهد بیشتر خدمت بکنیم.
 
منبع : مرکز خبر حوزه
  • hoda velayat

بیوگرافی بن باز از مفتیان وهابی(2)

hoda velayat | سه شنبه, ۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۱۳ ق.ظ


حق آن است که این گنبد [گنبد پیامبر (ص)] نابود شود.


آثار علمی بن باز

بیش از شصت کتاب و ده­ها مقاله از عبد العزیز بن باز در زمینه تفسیر، حدیث، فقه و احکام و غیره به جای مانده است که به چند نمونه اشاره می‌کنیم .

1-الفوائد الجلیة فی المباحث الفرضیة.
2- التحقیق والإیضاح، لکثیر من مسائل الحج، والعمرة، والزیارة ( توضیح المناسک).
3- التحذیر من­البدع، و یشتمل على أربع مقالات مفیدة(حکم الاحتفال بالمولد النبوی، و لیلة الإسراء والمعراج، و لیلة النصف من الشعبان، وتکذیب الرؤیا المزعومة من خادم الحجرة النبویة المسمى الشیخ أحمد).
4- رسالتان موجزتان فی الزکاة والصیام.
5- العقیدة الصحیحة و ما یضادها.
6- وجوب العمل بسنة الرسول - صلى الله علیه وسلم - و کفر من أنکرها.
7- الدعوة إلى الله، و أخلاق الدعاة.
8- وجوب تحکیم شرع الله و نبذ ما خالفه.
9- حکم السفور والحجاب و نکاح الشغار.
10- نقد القومیة العربیة.
11- الجواب المفید فی حکم التصویر.
12- الشیخ محمد بن عبد الوهاب ( دعوته وسیرته).
13- ثلاث رسائل فی الصلاة (1- کیفیة صلاة النبی صلى الله علیه و سلم- 2- وجوب أداء الصلاة فی جماعة 3- أین یضع المصلی یدیه حین الرفع من الرکوع ).
14- حکم الإسلام فیمن طعن فی­القرآن، أو فی رسول الله صلى الله علیه و سلم.
15- حاشیة مفیدة على فتح الباری، وصلت فیها إلى کتاب الحج.
16- رسالة الأدلة النقلیة والحسیة على جریان الشمس و سکون الأرض و إمکان الصعود إلى الکواکب.
17- إقامة البراهین على حکم من استغاث بغیر الله أو صدق الکهنة والعرافین.
18- الجهاد فی سبیل الله.
19- الدروس المهمة لعامة الأمة.
20- فتاوى تتعلق بأحکام الحج، والعمرة، والزیارة.
21- وجوب لزوم السنة، والحذر من البدع ".
 او از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱ هجری، قاضی شهر خَرج بود. در سال ۱۳۷۱ هجری، ریاست موسسه علوم شریعت ریاض را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۸۱ هجری، به عنوان رییس دانشگاه اسلامی مدینه برگزیده شد. در سال ۱۴۱۴ به عنوان مفتی بزرگ عربستان سعودی به مجلس علما معرفی گردید و ریاست آن مجلس را بر عهده گرفت. در ۱۴۰۲، ملک فیصل و در سال ۱۴۱۲ ملک فهد از او به خاطر خدماتش به وهابیت قدردانی کردند.
 
فتاوای قرون وسطایی :

هرکس بگوید خورشید ثابت است و زمین می چرخد کافر است (و می توان او را کشت)

هرکس بگوید خورشید ثابت است و زمین می چرخد کافر است (و می توان او را کشت) بن بازدر طول عمرخود فتواهای جنجالی و متناقض زیادی صادر کرده ست. او حضور کفار را در سرزمین عربستان حرم می دانست ولی در جنگ خلیج فارس علیه عراق حضور کفار را برای نجات بلاد لازم شمرد. او با این که حنبلی و از پیروان محمد بن عبدالوهاب و معتقد به دعوت سلفیه است، اسامه بن لادن را خارجی و مرتد اعلام کرد. 

او شیعه را نیز کافر اعلام کرده بود. مجله ی المصور در شماره ی ۲۱۶۶ خود ۱۵آوریل ۱۹۶۶ میلادی در صفحه ی ۱۵ مطلبی را بصورت زیر منتشر کرده است: نایب رئیس دانشگاه اسلامی (علامه ابن باز) در آنجا مقاله ای را طی دو ماه در تمامی روزنامه ها منتشر کرده است که در آن خون هرکسی که بگوید زمین کروی است و ساکن نیست و به دور خورشید می چرخد را حلال اعلام کرده است. او در کتاب «الادله النقلیه والحسیه علی جریان الشمس والقمر وسکون الارض وامکان الصعود الی الکواکب» (دلایل نقلی و عقلی بر حرکت خورشید و ثابت بودن زمین) اعلام کرد که قرآن کریم،حدیث و آموزه های پیامبر و اکثریت دانشمندان اسلامی ثابت کرده‌اند که خورشید در حال چرخش و زمین ثابت است و مخالفان این عقیده را تکفیر کرد.


به عقیده بن باز، اعتقاد به چرخش زمین باطل است و
 کسی که به این فرضیه باور داشته باشد، کافر است !!!

بن‌باز مدعی بود:
«اعتقاد به دوران یا چرخش زمین باطل است و کسی که به این فرضیه باور داشته باشد، کافر است، برای این‌که این فرضیه با قرآن کریم «والجبال أوتادا» و قوله جل و علا «والى الأرض کیف سطحت» منافات دارد.

تفسیر روشن آیه این است که زمین کروی نیست و نمی‌چرخد و این روشن است، اما البته تنها در صورت غضب خداوند، می‌تواند چرخش یا حرکت داشته باشد، کما فی قوله سبحانه: «أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذِیرِ ». و وَقَوْله «وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْض رَوَاسِی »؛ یعنی زمین را با کوه‌ها، میخکوب کرده‌ایم تا به حرکت درنیاید و آرامش مردم برهم نخورد».

«وقد ذکر الله سبحانه أن الشمس والقمر یجریان فی فلک»؛ یعنی خداوند از حرکت خورشید و ماه خبر داده است و اگر زمین نیز بر محور خود می‌چرخید، خداوند از آن خبر می‌داد، اما خداوند از حرکت کردن زمین خبری نداده است. بسیاری از علمای دانش ستاره‌شناسی گفته‌اند: زمین می‌چرخد و خورشید ثابت است، این اقوال کفرگویی و انکار کتاب و سنت سلف صالح است.

بن‌باز همچنین گفته است:
هنگامی که جوان بودم و چشمان قدرتمندی داشتم با چشمان خودم به خورشید نگاه می‌کردم و حرکت خورشید را می‌دیدم. پس اگر زمین در حال حرکت باشد، چگونه ما آن را حس نمی‌کنیم و در آرامش هستیم؟ پس چگونه کشتی‌های بزرگ در دریاها حرکت می‌کنند و چپ نمی‌شوند؟

عبدالکریم بن صالح الحمید نیز در کتابش «هدایة الحیران فی مسألة الدوران»، (ص 12ـ 32 ) با دفاع از این فتوا به نقض نظریه چرخش زمین پرداخته و نوشته است:
برخی علوم و فرضیه‌ها فاسد و تباه‌گر و ملحدانه است؛ از جمله این اعتقادات، باور به کروی بودن و چرخش زمین است... و باور به دوران زمین، خطایی بسیار بزرگتر از نظریه جهش و تکامل انسان از میمون است ». ص 33: «کل دلیل من الکتاب والسنة على دوران الأرض فهو تأویل باطل».

همچنین «ابن عثیمین» در کتاب «مجموع فتاوى و رسائل محمدبن صالح العثیمین»: (ج / 3 الفتوى شماره 428 صفحه 153)، به معلمان اخطار می‌دهد که از تدریس آن بخش از درس علوم و جغرافیا که از حرکت زمین سخن گفته می‌شود، خودداری کنند، چون این مطلب باعث مفسده و گمراهی دانش‌آموزان است

دستور به تخریب حرم نبوی
در سایت رسمی بن باز، در قسمت "نور علی الدرب" سوالی تحت عنوان "حکم القباب علی القبور و شبهة قبة التی علی قبر الرسول {حکم  وجود گنبد بر قبر ها و گنبد ساخته شده بر قبر رسول الله ص پرسیده شده که در پایین می بینید: 
 

حق آن است که این گنبد [گنبد پیامبر (ص)] نابود شود.

 بن باز در جواب این سوال،فتوا داده که:اما در مورد گنبدی که بر روی قبر پیامبر است باید گفت این گنبد در قرون متاخر و توسط حاکمان نادان ساخته شده است و اگر از بین برود اشکالی ندارد بلکه حق آن است که این گنبد نابود شود.

  • hoda velayat

معرفی شبکه وهابی وصال فارسی

hoda velayat | دوشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۴۵ ق.ظ

شبکه وصال فارسی دومین شبکه وهابی که به زبان فارسی به روی ماهواره رفته است.

این شبکه با مدیریت عبدالرحیم منتصر بلوچی معروف به ملازاده زیر نظر شبکه وصال عربی ایجاد شد.

در ابتدا ،اصلی ترین حامی این شبکه ،وصال عربی بود که درمیانه راه به دلایلی از قبیل اختلافات مالی و تهمت هایی که دست اندرکاران نثار همدیگر می کردند، از هم جدا شده و استقلال شبکه وصال فارسی را اعلان کردند.

 

هم زمان با این اعلان، چهره های شاخص این شبکه همچون محمد انصاری و ماجد عباسی از این شبکه استعفا داده و جدا شدند.


 


شبکه وهابی «وصال فارسی» همانند دیگر وهابیون با انتصاب خود به برادران اهل تسنن خود را "تریبون اهل سنت فارسی زبان" معرفی کرده و در مرام نامه ی خود چنین می آورند:

"اهل سنت در شبکۀ وصال با توجه به عقیدۀ پاک و مرام صادقانه ای که دارند ، جز خدمت به جامعۀ بشری و عموم هموطنان و همزبانانی که حرفشان را می فهمند؛ جز تقدیم و معرفی عقیدۀ پاک و زلال خود که مبنی بر قرآن و سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و عقل و فطرت سالم و برهان و استدلال محکم و صادقانه با فهم پیشگامان امت به شمول صحابه و اهل بیت گرامی آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم است هیچ طرح و برنامۀ دیگری ندارند."

 

هر چند که این مرام نامه فقط بر روی کاغذ داعیه احترام، استدلال به قرآن و سنت است و در عمل فرسنگ ها فاصله دارد که این نشان دهنده ماهیت فریبکارانه و متزورانه آنان می باشد.

 

داعیه صلح جویی و صلح طلبی نیز در بخش هایی از معرفی این شبکه دیده می شود:

"وصال آمده تا حلقۀ وصلی باشد بین مؤمنان و تمام حق جویانى که  در طلب حق می تپند، تا از منبر آن، حق بگویند و حق بشنوند و با حق خالص وبی شائبه آشنا گردند."

 

البته منبر حق و حق گفتن خالص این شبکه نیز همانند مرام نامه شان در نوع خود جالب بوده و هر صدای مخاطبی را که برخلاف اهداف دیکته شده این شبکه باشد با انواع اتهام و افتراء قطع می شود.

 

در ادامه این معرفی نامه و در دشمنی با شیعه و القاء تفکرات متحجرانه وهابیت آمده است:

"وصال آمده تا کدورت ها، کینه ها، حسادت ها، و دشمنی هایی که مدعیان اسلام ناب و پیروی از اهل بیت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم به نام دین در بین ملت ها کاشته را ریشه کن نماید، و فضایی از محبت و اخوت و برادری و برابری و همزیستی مسالمت آمیز را در میان آحاد جامعه بوجود آورد."

 

اما اشاره نمی کند در صورتیکه هدف اصلی، اخوت و برداری و باصطلاح "روشن نمودن اذهان مسلمانان" و اصلاح جامعه اسلامی می باشد، چرا باید مدام و به شکلی ناپسند در برنامه های مختلف خود به اندیشه ها و آراء مختلف مسلمانان و علی الخصوص عقاید شیعیان ناسزا گفته و به شکل دائمی به تمسخر اندیشه شیعی و نخبگان شیعی پرداخته شودو اصلی ترین برنامه خود را تخریب فقهای شیعی و بزرگان این مذهب قرار دهد.

 

اما تفکر وهابیت که این شبکه از همان محمل برخاسته است، در بخش های دیگری از این معرفی نامه ظهور و بروز یافته است؛ چه آنکه در بخشی از آن چنین آمده است:"... بین بندگان و آفریدگارشان هیچ واسطه ای نیست ، و الله متعال از رگ گردن نیز به بندگانش نزدیکتر است"

 

شبکه وصال در تبیین مسئولیت خود ساخته اش، به شکل آشکار به دو محور اصلی اشاره می نماید که اولین محور آن نیز بدین شرح است:

"اول: توحید خالص و یکتاپرستی ناب و شفاف به دور از هرگونه شرک و بدعت و قطار واسطه ها و وسیله ها؛ همان توحیدی که پیام آشکار قرآن کریم و دعوت تمام پیامبران الهی و مقصود اصلی آفرینش و تنها سبب نجات و سعادت انسان در جهان است."

 

در بخش دیگری از این معرفی نیز می توان نشانه های حقد و کینه دست اندرکاران این شبکه را نسبت به نظام مقدس و مردمی جمهوری اسلامی ایران و دولت های شیعی منطقه می باشد، دریافت:

"وصال پیام وصلی است بین بندگان و پروردگارشان به دور از سلطه قهریه و جبروت کاذب مستبدان و دیکتاتوران و جاه طلبانی که می خواهند تمام امور دین و دینا را با منطق زور و فشار و تقلید کورکورانه بر مردم تحمیل کنند."

 

این در حالی است که حکومت های دیکتاتور، مستبد و پادشاهی آل سعود و آل ثانی حامی این نوع شبکه ها می باشد.

 

روشن است که این شبکه برای فارسی زبانان است و نمی تواند چنین اشاره ای را به جای دیگری یا کشور اسلامی دیگری نسبت داده باشد. گرچه در خلال برنامه های این شبکه نیز این موضع به روشنی دیده می شود.

 

آن چه عیان است این شبکه طبق صحبت تریبونی برخی از وهابیون در ابتدا و طلیعه سخن به بیان مباحثی کلی و در بردارنده مفاهیم همه پسند دارد ولی در ادامه و عملکرد خود به تبین اندیشه های وهابی خود پرداخته و تنها با یک هدف اصلی آن هم تخریب عقاید واندیشه های شیعی و توهین به مراجع و بزرگان این مذهب به فعالیت خود ادامه می دهد.


  • hoda velayat

شیعه شدن یک سرمایه‌دار چینی

hoda velayat | دوشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۴۸ ق.ظ


همزمان با ایام مبارک غدیر، یک سرمایه‌دار چینی با حضور در بیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره)، به دین مبین اسلام و مذهب حقه تشیع مشرف شد.

هونگ جون چن(hong jun shen) معروف به ریچارد از سرمایه‌داران چینی که در نقاط مختلف از جمله ایران سرمایه‌گذاری‌های متعددی انجام داده و چند کارخانه صنعتی در ایران و چین دارد، با حضور در بیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره) در قم، پس از ادای شهادتین، به دین مبین اسلام و مذهب حقه تشیع گروید.

این تازه مسلمان چینی در این مراسم از آیت‌الله علوی‌ بروجردی خواست که نامی اسلامی برایش انتخاب کند و ایشان نیز به مناسبت ایام ولایت امیرالمومنین علی بن ابیطالب(علیه السلام)، نام مبارک "علی" را برای او انتخاب کرد.

آیت‌الله علوی ‌بروجردی در این مراسم معنوی با معرفی مکتب تشیع، گفت: ما معتقدیم خداوند متعال منشا هستی است و این گونه نیست که عالم هستی را ایجاد کرده و به حال خود رها ساخته باشد.نیروی واحدی وجود دارد که همه نیروها و اتفاقات عالم در همه زمان‌ها از او سرچشمه می‌گیرد و آن نیروی واحد، خداوند متعال است.


اسلام؛ دینی بر اساس فطرت انسانی
وی با بیان این که اسلام دینی بر اساس فطرت انسانی است، افزود: دین اسلام پیروان خود را به انجام اعمال نیک و فضایلی دعوت می‌کند که از دیدگاه‌ همه عقلا فضیلت به شمار می‌روند.
استاد حوزه علمیه قم تاکید کرد: ما معتقدیم که حضرت محمد‌(ص) پیامبر خاتم است و بعد از ایشان پیامبر دیگری نخواهد بود و رسول اکرم‌(ص) از طرف خداوند، جانشینانی را به عنوان امام نصب کرده که واسطه بین مردم و خدا می‌باشند.

آیت الله علوی بروجردی تاکید کرد: روز غدیر، روز اعلام این جانشینی است و ما معتقدیم که جانشین دوازدهم پیامبر اسلام‌(ص) از نظرها غایب است و امیدواریم روزی ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد فرماید.
هیچ دینی به کاملی اسلام نیست هونگ جون چن نیز در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در رابطه با تشرف خود به آیین اسلام، گفت: در چین ادیان و مذاهب متعددی وجود دارد و افراد با دیدگاه‌ها و مذاهب مختلفی زندگی می کنند، من پس از ارتباطی که با دوستان ایرانی‌ام داشتم، به این نتیجه رسیدم که هیچ کدام از آیین‌ها و مذاهب به کاملی اسلام و تشیع نیست و دین اسلام بسیار شفاف و روشن است.
 در چین ادیان و مذاهب متعددی وجود دارد و افراد با دیدگاه‌ها و مذاهب مختلفی زندگی می کنند، من پس از ارتباطی که با دوستان ایرانی‌ام داشتم، به این نتیجه رسیدم که هیچ کدام از آیین‌ها و مذاهب به کاملی اسلام و تشیع نیست و دین اسلام بسیار شفاف و روشن است.

هونگ جون چن:
 در هنگام ادای شهادتین، حس خاصی داشتم که قابل بیان و توصیف نیست و به نوعی احساس می‌کردم که از خداوند متعال انرژی می‌گیریم.
 من از امروز تلاش می‌کنم که تمام اعمال و رفتارم بر اساس آیین اسلام و مذهب تشیع باشد و هر چیزی که اسلام ناب توصیه می‌کند را انجام بدهم تا یک مسلمان و شیعه واقعی باشم.

  • hoda velayat