هدی

این وبلاگ قراره عقاید وهابیت و سلفیها را مطرح و اشکالات وارد بر آن را بیان کند.

هدی

این وبلاگ قراره عقاید وهابیت و سلفیها را مطرح و اشکالات وارد بر آن را بیان کند.

باسمه تعالی
به یاری خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام ،قراره که در این وبلاگ ،عقائد وهابیت و سلفی ها مطرح و اشکالات وارد بر آن بیان شود.
همانطور که میدانیم متاسفانه این عقاید داردچهره اسلام حقیقی را خدشه دار میکند وظاهری خشن و بی منطق از آن به نمایش می گذارد

۹ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

استاد اخلاق و فتاوای عجیب جنسی وهابیت کیست؟(2)

hoda velayat | چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۵:۱۶ ب.ظ

 ادامه بیوگرافی ابن قیم...
دشمنی با امیر المومنین علیه السلام

ابن قیم همانند ابن تیمیه، به دشمنی و انکار فضایل امام علی علیه السلام می پرداخت و مدعی بود: حدیث‌هایی که رافضی‌ها (شیعیان) درباره علی بن ابی طالب جعل کرده‌اند آن قدر زیاد است که قابل شمارش نیست. سپس از قول ابو یَعلی خلیلی نقل می‌کند که شیعیان در فضیلت علی بن ابی طالب و اهل بیت سیصد هزار حدیث جعل کرده‌اند.


ابن قیم، در کتاب جلاء الافهام،وقتی قضیه مباهله را نقل می کند،نام امام علی علیه السلام را حذف می کند، با اینکه اجماع علمای اسلام،از شیعه و سنی، اتفاق دارند که یکی از کسانی که همراه حضرت رسول صلی الله علیه و آله در قضیه مباهله بود،علی علیه السلام بود،همراه حسن و حسین(علیهما السلام) و فاطمه(علیها السلام). 

 




زهد و عبادت ابن قیم

شاگردش ابن رجب در مورد وی می گوید: ابن قیم عابدی شب زنده دار بود که نمازهایی به منتهای اطاعت می خواند و شیفته ذکر خداوند شده و به آن انس گرفته بود. محبت و انابه و استغفار و اظهار افتقار به درگاه خداوند و خود را سر شکسته دیدن در مقابلش و دوری گزیدن از موانع عبودیت وی، از چیزهایی بود که در قلب ابن قیم جای گرفته بود، هیچ کس را همانند وی ندیدم و شگرف اندیش تر از او را هرگز مشاهده ننمودم.
 

سجده بر... نفر جلو در مکتب وهابیت!!!

ابن حجر عسقلانی می گوید: هنگامی که علامه ابن قیم نماز صبح را می خواند در همان مکان می ماند و به ذکر و یاد خدا مشغول می شد تا اینکه موقع نماز ظهر فرا می رسید و می گفت: این صبحانه من است که اگر آن را انجام ندهم نیرو و قوای بدنم ساقط می شود و می فرمود: انسان بوسیله صبر و فقر به درجه  امامت در دین دست می یابد و کسی که می خواهد راه خدایی را بپیماید باید دارای همتی عالی باشد که باعث رشد و ترقی اش شود، و همچنین باید دارای علمی باشد که او را به راه راست هدایت کند.

و اینجاست که باید گفت:
نماز بی ولای او عبادتیست بی وضو
به منکر علی(علیه السلام) بگو نماز خود ادا کند

نظر علمای اهل سنت درباره ابن قیم جوزی و وهابیت

ابن قیم نیز مانند استادش مورد انتقاد و طعن علمای اهل سنت قرار گرفته است. ابن حجر هیتمی درباره او و استادش می‌گوید: «مبادا به چیزهایی که در کتاب‌های ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی و دیگرانی که پیرو هوای نفس خود هستند و خداوند آنها را گمراه ساخته و قلبشان را مهر زده و چشمشان را پوشانده، گوش کنی». سپس آنها را ملحدی می‌نامد که از دین خارج شده‌اند.

ابن قیم جوزی از طرف شمس الدین مالکی محکوم به کفر و اعدام شده بود لکن ابن قیم به او می‌گوید، قاضی حنبلی توبه و اسلامم را پذیرفته و مرا محقون الدم شمرده است. قاضی مالکی بعد از این اظهارات ابن قیم، او را شلاق زده و بر الاغ سوارش نموده و در خیابان‌ها می‌گرداند.

 

شیخ جمیل صدقی زهاوی در باره  وهابیت گفته:

خداوند وهابیت را بکشد، زیرا این فرقه به خود جرأت داده که همه مسلمین را تکفیر کند گویا همّ و هدف بزرگ آن فقط تکفیر نمودن است و بس. می‌بینید که وهابیان کسانی را که توسط پیامبر به خداوند متوسل می‌شود تکفیر نموده‌اند.

این عالم اهل سنت کتابی به نام «الفجر الصادق فی الرد علی منکری التوسل و الکرامات و الخوارق» در رد وهابیت نوشته است.

زینی دحلان مفتی مکه می‌گوید که سید عبد الرحمن اهدل مفتی زبید می‌گفت:

هیچ نیازی به تالیف کتاب در ردّ وهابیت دیده نمی‌شود زیرا در ردّ آنان همین سخن پیامبر که فرمود «سیماهم التحلیق» یعنی چهره و علامت آنان این است که موی سرش را می‌تراشند، کفایت می‌کند. زیرا محمد بن عبد الوهاب دستور داده است که پیروان او سرشان را بتراشند.

شیخ خالد بغدادی می‌گوید: اگر کتاب‌های وهابی‌ها را به دقت مطالعه کنیم در می‌یابیم که مانند کتاب‌های لا مذهب‌ها سعی دارند که با افکار باطله‌شان مسلمانان را مورد خدعه قرار داده و آنان را گمراه کنند.

 

ابن قیم جوزی معترف است که انبیاء نزدیکترین وسیله برای قرب به خداوند هستند!!!
 
  


 دشمنی با تشیع و عالم بزرگ شیعی

ابن تیمیه که سخت از نابودی حکومت فاسد عباسی ناراحت بوده درباره نقش خواجه نصیرالدین طوسی در سقوط بغداد در مجموع الرسائل می‌نویسد:
تاتاران بر کشورهای اسلامی یورش نبردند و خلیفه بغداد و دیگر فرمانروایان اسلامی را نکشتند جز با کمک و پشتیبانی ملحدان (اسماعیلی) و کارگردان این [رویدادها] همانا وزیر آنان نصیرالدین طوسی در الموت بود. او بود که دستور کشتن خلیفه و از میان بردن حکومت وی را صادر کرد.


ابن تیمیه با بی شرمی تمام هرآنچه که لایق خود بود را در مورد این عالم بزرگ نوشته و در کتاب مشهورش منهاج السنه به دروغ می‌نویسد:
او آدم بی مبالاتی در دین بود، شعائر اسلامی را مراعات نمی‌کرد، مرتکب فواحش می‌شد، نماز نمی‌خواند و در ماه رمضان شراب و مسکرات می‌نوشید و زنا می‌کرد.!!!

ابن قیم هم در کتاب اغاثه اللهفان راه پر از فریب استادش را پیموده و می‌نویسد:
هنگامی که فرصت به سراغ ملحدان و حامی شرک و کفر... نصیرالدین ... آمد وی از پیرامون پیامبر [خدا] و مؤمنان به کیش او انتقام گرفت. آری او مسلمانان را از دم شمشیر گذراند... و خلیفه را بکشت.

ابن قیم جوزی، خواجه را با الفاظ رکیکی به باد اتهام و دشنام می‌گیرد درباره وی می‌گوید: «او منکر معاد و تعلیم دهنده سحر بود و بت‌ها را عبادت می‌کرد».


  • hoda velayat

استاد اخلاق و فتاوای عجیب جنسی وهابیت کیست؟

hoda velayat | سه شنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۸ ق.ظ

مهمترین شاگرد ابن تیمیه، سرچشمه خباثتهای وهابیان و دشمن امیرالمومنین علیه السلام، ابن جوزی شمس الدین محمد بن أبی بکر بن أیوب بن سعد بن حَریز روز هفتم رجب سال 691 هـ.ق منطقه «زُرع» در فاصله 96 کیلومتری دمشق به دنیا آمد. او به ابن قَیِّم جوزیة شهرت دارد. به این علت ‌که پدر او سرپرست و قیّم مدرسه جوزیه بود.

ابن قیم در اواخر قرن هفتم و نیمۀ اول قرن هشتم هجری در شام می زیست. قرن هفتم، قرن هجوم ویانگر لشکریان مغول بهجهان اسلام بود. درست سی و پنج سال پیش از تولد ابن قیم، یعنی در 656 ق، بغداد به دست هلاکوخان سقوط کرد، المستعصم بالله آخرین خلیفۀ عباسی کشته شد و بدین ترتیب سلسله عباسی خاتمه یافت.
 



شاگرد و مدافع‌ ابن‌ تیمیه‌ بی‌شک‌ ابن‌ قیم‌ جوزی است‌ که‌ در همه اقوال‌ و عقاید تابع‌ و حامی‌ بی‌چون‌ و چرای‌ او بود و نشر و بسط عقاید ابن‌ تیمیه‌ را در زمان‌ حیات‌ او و پس‌ از مرگ‌ او بر عهده‌ داشت‌ و به‌ همین‌ سبب‌ او را تازیانه‌ زدند و سوار بر شتر در شهر گرداندند و با ابن‌ تیمیه‌ در قلعه دمشق‌ زندانی‌ کردند. 

او از 712ق‌/1312م‌ تا سال‌ مرگ‌ ابن‌ تیمیه‌ ملازم‌ او بود و با مخالفان‌ او درافتاد. از این‌ رو نام‌ او همیشه‌ با نام‌ استادش‌ قرین‌ است‌.

اساتید و شاگردان

او از محضر اساتید متعددی استفاده برد که در بین آنها افرادی مانند ذهبی، مزی و ابن تیمیه قرار دارند که مهمترین آنها ابن تیمیه است سرچشمه  جریان وهابیت است. استادان ابن قیم معلمانی چون شهاب نابلسى، تقى الدین سلیمان، ابو بکر بن عبد الدائم، عیسى مطعم، اسماعیل بن مکتوم، فاطمة بنت جوهر دانش آموخت، ادبیات را نزد ابو الفتح بعلى و مجد الدین تونسى و فقه و اصول را از صفى الدین هندى و ابن تیمیة و اسماعیل بن محمد حرانى فرا گرفت. 

ولى بیشترین تأثیر را در آراى فقهى و کلامى از ابن تیمیة پذیرفت. چنانکه در 21 سالگى هنگام بازگشت ابن تیمیه از مصر تا پایان عمر به مدت 16 سال ملازمش بود. و به دفاع از نظریات او مى‏پرداخت‏ . ابن جوزی را اصلی‌ترین شاگرد ابن تیمیه و رئیس شاگردانش نامیده‌اند. 
 
مهمترین شاگردان ابن قیم عبارتند از: عبد الرحمن بن رجب بغدادى، اسماعیل بن عمر بن کثیر( ابن کثیر مفسر)، محمد بن عبد القادر محى الدین نابلسى و فرزندانش ابراهیم و شرف الدین عبد الله .

کارها و فعالیتهای ابن قیم جوزی

می توان کارها و فعالیت های وی را از خلال کتبی که در مورد زندگی وی نوشته شده به چهار دسته تقسیم کرد:

1- امامت در مدرسه جوزیه

2- تدریس در مدرسه صدریه و جاهای دیگر

3- متصدی شدن امور استفتاء

4- تألیف کتب

آثار و کتابها

برای ابن قیم جوزیه، بیش از 98 اثر ذکر شده که از میان آن ها می توان موارد زیر را بر شمرد: 

1. الصواعق المرسله،

 2. زادالمعاد،

 3.مفتاح دار السعاده و منثور و لایة العلم و الارادة،

 4.مدارج الساکین،

 5. الکافیه الشافیة فی النحو،

 6. الکافیه الشافیه فی الانتصار للفرقه الناجیه،

 7. الکلم الطیب و العمل الصالح،

 8. الکلام علی مسأله السماع،

 9. هدایه الجباری فی أجوبة الیهو و النصاری،

 10. المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف،

 11. اعلام الموقعین عن رب العالمین،

 12. الفروسیة،

 13. طریق الهجرتین و باب السعادتین،

 14. الطرق الحکمیة،

 15. ذم الهوی،

 16. اعانة اللهفان من مصاید الشیطان،

 17. الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی (أو الداء و الدواء)،

 18. بدائع الفوائد،

 19. الروح.

فلسفی اندیشیدن در خصوص شرع و اصول دین یکی از سنتهای فکری روزگار ابن قیم بود که وی با آن درگیر شده و آن را یک سنت فکری غیر دینی تلقی کرده بود و برخوردی سطحی با فلسفه و فیلسوفانی چون فارابی، ابن سینا، محمدبن زکریای رازی و به ویژه خواجه نصیر الدین طوسی داشت.

ابن قیم که با شبهات ابلیس از طریق نظرات شهرستانی آشنا شده بود می پنداشت که بسیاری از اندیشه های فلسفی و آراء مذاهب از شبهات مذکور برخواسته است گرچه ابن قیم از میان علمای یونان سقراط را موحد می دانست و او را آشنا به صفات خداوند و معتقد به معاد می شناساند و افلاطون را که به انکار عبادت بت ها پرداخته و به حدوث عالم قائل بوده را تأیید می کند اما از آنجا که عقلیات یونانی را رد می کند بیشتر نظر به ارسطو دارد ، به نظر ابن قیم ارسطو عالم را قدیم دانسته و دیگر فلاسفه را فریفته است. 

او بیشتر فیلسوفانی را که به سخنان ارسطو اعتنا کرده و وی را معلم اول خوانده و منطقش را میزان استدلال عقلی دانسته اند از جمله ی ملاحده می خواند.

یک تذکر مهم

پیش از این در مقالات قبل گفته بودیم وهابیان تمام افکار و فتاوای خود را بیش از هرکس دیگر تحت تاثبر ابن تیمیه و ابن قیم صادر می کنند. پس فتاوای عجیب بخصوص جنسی را که از این پس خواهیم دید در واقع باید نتیجه آراء عجیب این دو بدانیم.

باورها و بدعتهای شاگرد ابن تیمیه 

او سفر کردن برای زیارت قبر پیامبران را جایز نمی‌دانست و همچنین اجتماع در کنار قبور پیامبران و اولیای الهی را کاری مشرکانه خوانده و می گفت: این کار مفاسد متعددی دارد که عبارت است از: نماز خواندن به سمت قبر و طواف کردن در اطراف قبر و بوسیدن آن و کمک طلبیدن از آنها و درخواست روزی و عافیت و پرداخت شدن قرض‌ها و برطرف شدن گرفتاری‌ها است! این‌ها خواسته‌هایی است که بت‌پرستان از بت‌هایشان طلب می‌کردند. 

که این مطلب خلاف صریح آیه قرآن است که می فرماید تنها کافران از اهل قبور مایوس می شوند:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ (سوره ممتحنه ،آیه13)

یا این آیه ها که شهدا زنده اند:

وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ (سوره بقره،آیه154)
 

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (سوره آل عمران،آیه169) 

او طی سفری که به قدس شریف داشت، بر بالای منبر مشغول موعظه مردم شد و گفت: من الآن به وطن خود برمی‌گردم و به زیارت قبر حضرت ابراهیم نمی‌روم. همچنین در نابلس همین موضوع را مطرح کرد و گفت: من به زیارت پیامبر نخواهم رفت.

تخریب بنای قبور صرفا اولیای خدا


وهابیان پلید به استناد این بدعت او ،بقیع و دیگر اماکن مقدسه را ویران کردند که می گفت: مشاهدی که بر روی قبرها بنا شده، از موارد شرک است و باید تخریب شود و جایز نیست حتی یک روز آنها را باقی گذاشت.
 

وهابیان پلید به استناد این بدعت او بقیع و دیگر اماکن مقدسه را ویران کردند که می گفت: 
مشاهدی که بر روی قبرها بنا شده، از موارد شرک است و باید تخریب شود و جایز نیست حتی یک روز آنها را باقی گذاشت.

جالب اینجاست که این روزها تروریست های اموی ایام زیادی است که حمص را در اختیار دارند. همان شهری که معروف است به مدینه الخالد بن ولید. اما هیچ تعرضی و اشکالی به قبر خالد بن ولید نکرده اند. 
 

قبر خالد بن ولید
ادامه دارد...
 
  • hoda velayat

علمای شافعی و ابن‌تیمیه(2)

hoda velayat | يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۵ ب.ظ

ابن حجر هیثمی و گمراه­ دانستن ابن تیمیّه



ابن حجر مکّی متوفای 974ه.ق، از علمای بزرگ مذهب شافعی، درباره ابن­ تیمیّه می­ نویسد:

«ابن­تیمیّة عبدٌ خَذَلَهُ الله تعالى وأَضَلَّهُ وأَعماهُ وأَصَمَّه وأدله وبذل، صرَّح الأئمة الذین بَیَّنوا فسادَ أحواله وکِذبِ أقواله...وأهل عصرهم وغیرهم من الشافعیّة والمالکیّة والحنفیّة... والحاصل أن لا یقام لکلامه وزنٌ بل یرمى فی کل وعز وحزن، یعتقد فیه إنه مبتدعٌ ضالٌّ ومُضِلّ جاهلُ غال ، عامَلَهُ الله تعالى بِعَدلِه وأجارَنا من مثل طریقتِهِ وعَقیدَتِهِ.»

«خدا او را خوار، گمراه، کور و کر گردانیده است و پیشوایان اهل­ سنّت و معاصرین وی از شافعی­ ها، مالکی­ ها و حنفی­ ها بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند... سخنان ابن تیمیّه فاقد ارزش بوده و او فردی بدعت­گذار، گمراه و گمراه­ کننده و نامتعادل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید و ما را از شرّ عقیده و راه و رسم وی حفظ نماید.» [1]

این عبارات به طور روشن، نظر علمای مذاهب مختلف اسلامی را نسبت به ابن­ تیمیّه و انحرافات وی روشن می­ سازد.

وی همچنین می نویسد:

«کسی که می­خواهد از آن اطلاع پیدا کند، بر او لازم است که به کلام امام مجتهد، که بر جلالتش و رسیدن به مرتبه­ ی اجتهادش اتفاق وجود دارد، یعنی تقی­ الدّین سبُکی و فرزندش تاج و شیخ امام عزّ بن عبدالسلام و معاصرین او از علمای شافعی ، مالکی و حنفی مراجعه کرده و نوشته‌های آنها را مطالعه کند.

او کسی بود که علاوه بر اعتراض بر بزرگان صوفیه بلکه بر امثال عمر بن الخطاب و علی بن ابیطالب رضی الله عنهما ، اعتراض نمود.حاصل این که کلام او هیچ ارزشی ندارد بلکه با کمال تأسّف به دور انداخته می­شود و اعتقاد ما درباره او این است که او بدعت­گذار و گمراه و گمراه کننده و جاهل و اهل غلوّ است.

خداوند به او به عدالتش رفتار کند و ما را از مثل روش و عقیده و کردارش ،مصون دارد... از برخی سلف خبر داده شده که نزد او یادی از علی بن ابیطالب رضی الله عنه شد، او گفت: هفده مورد اشتباه کرده است. ای کاش می­دانستم اگر به گمان تو ،علی اشتباه کرده است پس از کجا صواب به دست تو رسیده است؟!»[2]


                                                                                              


جباوی سعدی شافعی(معاصر)

وی در مقدمه کتابی که در ردّ ابن­ تیمیّه نگاشته، می­ نویسد:

«این کتاب را کشف المین نامیدم و در آن تهمت ابن تیمیّه حرّانی و نسبت­های ناروایش را به عقل و نقل بیان کردم... و این بعد از اطّلاع کامل من از کتاب­های او همچون (مجموع الفتاوی) و (درء التّعارض) و (منهاج السنّة) و (الصفدیة) و دیگر کتاب­های اوست که برخی از مطلب آن کتب را نقل نمودیم  از آن جمله اعتقاد به قدیم بودن نوع عالم در کتاب (کشف الزَّلَل) است که به طور مفصّل مذهبش را تفصیل داده و آن را ردّ نموده­ایم...»[3]

وی همچنین می­نویسد:

«از خداوند متعال می­خواهم که چشم بصیرت به پیروان او بدهد و آنان را به حق هدایت کند، تا چه رسد به کسانی که مغبون شده و گول حرف‌های او را خوردند، تا جایگاه این بدعت­گذار را به خوبی بدانند و اینکه او جز فردی خارج شده­ی از دین و کافر نیست، و در اعتقادات منفرد و شاذّش تنها بدعت­گذار و گمراه بوده و از جماعت مفارقت کرده است.»[4]

 

نجم الدّین محمد امین کردی شافعی

وی نظرات ابن­ تیمیّه را صورت دیگری از بدعت­های یهودیان دانسته و از مقابله علمای اهل­ سنّت با این انحرافات به عنوان قیام علمای اهل­ سنّت و جماعت یاد کرده و می­ نویسد:«در قرن­های پیشین بین اهل اسلام بدعت­هایی از قبیل قول به تشبیه و تجسیم و اعتقاد به جهت و مکان در حق خدای متعال وجود داشته که از ساخته و پرداخته­ های دشمنان اسلام بوده است، تا کینه ­ی خود را بر ضدّ اسلام محکم سازند، در حالی که برخی از اهل اسلام از آنان غافل بوده ­اند... تا اینکه در اوایل قرن هشتم این بدعت­ها به شکل دیگری، صورتی شبیه به یهود به خود گرفت که خطر آن کمتر از اقدامات یهود نبوده است. این کارها به دست فردی به نام «ابن ­تیمیّه حرّانی» انجام گرفت، که علمای اهل ­سنّت و جماعت در مقابل آنها قیام کردند، به طوری که در عصر او کسی باقی نماند تا او را یاری و نصرت کند مگر کسی که دارای غرض بوده و یا در قلبش مرض بوده است...»[5]

چگونه است که همه این علما در یک نقطه اشتراک دارند و آن دروغگو بودن و بدعت­گذار بودن ابن ­تیمیّه است.!

یک نگرانی در کلمات همه این علما وجود دارد و آن اینکه با ترویج افکار ابن ­تیمیّه هیچ یک از مقدّسات اسلامی در امان نخواهد بود و هر روز باید شاهد خدشه و ضربه به یکی از مسائل اعتقادی باشیم.

جالب آن است که با وجود این همه اختلاف نظرهای جدی و نقاط افتراق در مبانی فکری و اعتقادی علمای شافعی با وهابیّت، در حال حاضر برای رسیدن به اهدافشان اینگونه تبلیغات می­کنند­که ما جزئی از اهل سنّت و مدافع عقاید ایشان هستیم و همه اقدامات و نظرات ما مطابق با نظرات و آرای سلف و بزرگان از علماست.

ادامه  دارد...

------------------------------------------------------------------

[1]. ابن­ مرزوق، ابی حامد ، التوسل بالنبی و جهلة الوهابیین، مکتبة ایشیق، استانبول، 1876م، أبی حامد بن مرزوق، ص234.

[2].هیثمی، ابن حجر، الفتاوی الحدیثیة، بی­جا،ص144.

[3]. سعدی شافعی، طارق، کشف المین فی شرح الحرانی لحدیث ابن حصین، بی­جا، مقدمه.

[4]همان، خاتمه کتاب.

5]. قضاعی، فرقان القرآن، بی­تا، بی­جا، ص2.

 

 

  • hoda velayat

علمای شافعی و ابن‌تیمیه(1)

hoda velayat | يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۲۷ ب.ظ

 ابن تیمیه کیست؟

نام وی ابوعباس احمد بن‌عبدالحلیم، معروف به ابن‌تیمیه و بنیان‌گذار فکری وهابیت است. وی در سال 661 ق در حــرّان، از توابع شام‌ به دنیا آمد. به علت ترس از حملات مغولان به شام، عبدالحلیم پدر وى، با تمام خانواده‌اش به دمشق کوچ کردند.

او عقیده تشبیه و تجسیم و جهت داشتن خداوند را مطرح کرد. وقتى ساکنان شهر حماة از او درباره آیه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى»[1] پرسیدند، وى در تفسیر آن جایگاهى براى خداوند در عرش تعیین کرد. چنان‌که در دیگر فتاوای وی نیز مشهود است، وی قائل به جسمانیّت خداوند بود و این نظر را به ظاهر آیات و روایات نسبت می‌داد.

از خصوصیات بارز ابن‌تیمیه، فتوا دادن بر خلاف آراى مشهور و اجماع میان مسلمین بود. دیدگاه او، به دلیل ضعف مبانی و استدلال در مقابل علمای شام و خشونت درکلام و بدزبانى‌اش در گفتار، رواج نیافت و علماى زیادى به نقد و ردّ آن پرداختند.

بنابر نقل ابن‌کثیر، در شوال 707ق، صوفیّه به سبب جسارت‌های ابن‌تیمیه به ابن‌عربی، به دولت مصر شکایت کردند و دولت او را محاکمه‌کرد.

قاضی بدرالدّین شافعی، ابن‌تیمیه را به عنوان یک عنصر منحرف محکوم کرد، دولت مصر ابن‌تیمیه را به زندان انداخت[2] و عاقبت در سال 728ق در زندان قلعه دمشق درگذشت.

 

 علمای اهل‌سنّت و اندیشه‌های ابن‌تیمیه

با ظهور ابن‌تیمیه و عرضه آرای مخالف کتاب و سنّت، تعداد زیادی از علمای مذاهب اعم از حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی، چه در زمان حیاتش و چه پس از وفاتش، به مخالفت با وی پرداختند و به تبیین عقاید انحرافی او مبادرت ورزیدند که در این مجال به آرای علمای مذهب شافعی اشاره می‌کنیم:


                                                                                           


نظر قاضى شافعى دمشق درباره ابن­تیمیّه

ابن حجر عسقلانى از علماء بزرگ اهل سنّت مى­نویسد: «وقتی خبر به قاضی شافعی رسید «که برخی از افراد نزد ابن‌تیمیّه رفت و آمد می­کنند»گفت: اگر به خاطر کفری که از وی ثابت شده، کشته نشود، حداقل باید نسبت به وی سخت­گیری شود. آنگاه دستور داد وی را به زندان انفرادی منتقل کنند.
پس از آن قاضى شافعى دمشق دستور داد که در دمشق اعلان کنند که:
«من اعتقد عقیدة ابن تیمیّة حلّ دمه وماله».
«هر کس معتقد به عقاید «ابن تیمیّه» باشد، خون و مالش حلال است.»
و این اعلامیّه را توسط یکی از علمای بزرگ اهل‌سنّت به نام «شهاب محمود» در مسجد جامع دمشق قرائت کرد که به دنبال آن حنبلی­ها و افراد دیگری که در معرض اتّهام بودند، جمع شدند و اعلام کردند که ما بر مذهب و عقیده­ی امام شافعی هستیم.»[1]
 
وی که از علمای شافعی و متوفای 942ه.ق است درباره فتوای ابن­تیمیّه در منع زیارت قبور می­نویسد:« سفر برای زیارت قبر پیامبر (ص) ، مشروع و جایز می­باشد به خاطر جواز این موضوع علمای بزرگی مانند  شیخ تقی الدین سُبکی و شیخ جمال الدین زملکانی و شیخ داوود ابو سلیمان مالکی و دیگران از علما، در مورد آن، کتاب نوشته و در آن کتب نظریات ابن­تیمیّه که معاصر آنها بوده را رد کرده­اند زیرا او در این مورد نظری زشتی داده است که آب دریاها آن را پاک نمی‌کند...» [2]
و این نشانی از قبح فتاوای ابن­تیمیّه در میان علمای مذهب شافعی  است که فتوایی چون ممنوعیت سفر برای زیارت قبر پیامبر اینگونه موجب موضع­گیری ایشان حتی قرن­ها پس از وی می­شود.

منابع:

[1].عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة، بی­جا، ج1، ص147.
[2]. صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض (تحقیق و تعلیق )، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، اول، 1414 ق، ج12، ص384.

ادامه دارد...

  • hoda velayat

بیوگرافی "بن جبرین" مفتی وهابی(3)

hoda velayat | شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۹ ب.ظ
فتوا به تخریب حرم اهل بیت علیهم السلام در عراق

بن جبرین محرک بزرگی در به خاک و خون کشیده شدن مردم مسلمان عراق محسوب میشود ، همچنین فتوای تخریب حرم مطهر امامان شیعه نیز توسط این عالم نمای وهابی صادر گردید که سرانجام منجر به تخریب حرم مطهر امامین عسکریین علیهما السلام توسط افراطیون وهابی در سامرا گردید .

این فتوا که در پی استفتای جمعی از دانشجویان دانشگاه وهابی «محمد بن سعود» صادر شده‌است از مدتی پیش و پس از آغاز تعطیلات تابستانی حوزه‌های وهابیت و دومین حمله به بارگاه عسکریین در سامرا، در سطح گسترده‌ای توزیع و در آن از هر اقدامی برای محو آنچه آثار شرک بویژه در کشور عراق و شهر کربلا خوانده شده، استقبال شده‌است.



پایگاه خبری "النهرین‌نت" نیز به نقل از منابع مطلع در منطقه "العوامیه" عربستان، گزارش داده بود این روحانی وهابی که سال گذشته به همراه ده‌ها تن دیگر از مفتیان سعودی، بیانیه‌ای را در تکفیر شیعیان صادر کرده بود در پی انهدام گلدسته‌های حرم عسکریین(ع) در سامرا، با ارسال تبریکات شفاهی و کتبی برای دیگر مفتی‌های سعودی، از تخریب بقایای حرمین عسکریین(ع) ابراز خشنودی کرده و این اقدام را تبریک و شادباش گفته بود.

بر اساس این گزارش، شیخ بن‌جبرین به‌تازگی با صدور فتوایی، از پیروان وهابی خود خواسته بود بقایای حرم عسکریین(ع) را که از انفجار سال گذشته برجای مانده بود نیز با خاک یکسان کنند.

در بخشی از این فتاوا که از حرم امامان شیعه به عنوان بت‌هایی یاد کرده که باید با خاک یکسان شود، آمده‌است: حسین از شرک شیعیان به دور است اما حرم او باید به عنوان اصلی‌ترین نماد شرک در عراق ویران شود.

وی که خبرها و دیدارهایش توسط خبرگزاری رسمی عربستان‌سعودی (واس) و با پشتیبانی مالی وزارت امور اسلامی این کشور پوشش داده می‌شود، مدعی شد:
نباید این بناها را به خاطر زیبایی هنری آنها جزء میراث اسلامی و جزء اماکن اسلامی به شمار آورد زیرا اگرچه این ساختمان‌ها در کشورهای اسلامی است اما شرع چنین بناهایی را قبول ندارد و اسلام دستور نابودی آنها را داده است.
وی همواره در بیانیه‌هایش، برگزاری عزاداری در روز عاشورا و جشن‌گرفتن عید غدیرخم را بدعت‌های شیعی ذکر و آنان را متهم به فحاشی علیه اصحاب پیامبر(ص) کرده است.

این فتوا با واکنش تند مسلمانان غیر وهابی، به خصوص شیعیان مواجه شد. دارالافتاء مصر در بیانیه شدیداللحنی تخریب کنندگان قبور بزرگان دین را خوارج عصر و سگان دوزخ نامید.

ادامه تحریک وهابیان برای تخریب حرم حسینی و....

کارمندان دانشگاه "محمد بن سعود" اعلام کردند: ده‌ها تن از دانشجویان بویژه دانشجویان سال‌های بالا در دانشکده شریعت، بطور داوطلبانه در حرکتی با عنوان "فرهنگ توحید ناب در میان امت و بویژه عراق برای خلاص‌شدن از مراقد و قبور و پاکسازی کشورهای اسلامی از آنها"، اقدام به توزیع این فتاوا کرده‌اند.

این دانشجویان با تشکیل کمیته‌های داوطلبانه در حال راه‌اندازی پایگاه‌های اینترنتی، دوره‌های تابستانه و جذب نیرو از کشورهای حاشیه خلیج فارس و دیگر کشورهای عربی هستند تا بدین‌وسیله حرم امام حسین(ع) و حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) را مانند حرم عسکریین(ع) به‌عنوان اهداف آینده "موحدان مجاهد" ویران کنند.

در ادامه فتوای بن جبرین، "سفر الحوالی" مفتی مشهور وهابی در پاسخ به استفتائی در این باره گفت: «علاوه بر کربلا، واجب است که حرم زینب در دمشق و حرم "سید احمد البدوی" از نوادگان امام هادی[ع] در مصر نیز به عنوان بت‌هایی که به جای خدای تبارک و تعالی مورد پرستش قرار می‌گیرند با خاک یکسان شوند.»

دفتر "وعظ و ارشاد" دانشگاه وهابی "الامام بن سعود" که از مهم‌ترین منابع تأمین تروریست در عراق و گروه تروریستی "فتح الاسلام" در اردوگاه "نهر البارد" لبنان به شمار می‌رود نیز طی روزهای اخیر اقدام به توزیع فتاوای "بن جبرین"، "الحوالی"، "البراک"، "الحربی" و دیگر مفتی‌های وهابی کرده است که در آنها از عملیات‌های انجام‌شده علیه مراقد ائمه(ع)، امامزادگان و اولیا در عراق تمجید شده است.

در پی صدور این فتاوا، انجمن علمای دینی انگلیس با صدور بیانیه‌ای شدیداللحن، صدور فتاوای تکفیری از این دست را بشدت محکوم کرد.

نویسندگان این بیانیه تأکید کرده‌اند: تشویق مفتی‌های سعودی به انهدام حرم امام حسین(ع)، نه‌تنها اعلام جنگ آشکار علیه شیعیان بلکه جنگی علیه همه مسلمانان است.

این انجمن از حکومت عربستان سعودی خواسته است تا در اقدامی سریع و فوری، ضمن اتخاذ موضعی روشن در قبال این فتاوا، آنها را بطور رسمی محکوم کرده و کسانی را که در صدور،‌ تکثیر و تشکیل کمیته‌های داوطلبانه در دانشگاه‌ها برای عملی‌کردن این فتواها فعالیت دارند به محاکمه بکشد.

انجمن علمای دینی در ادامه افزوده است: دانشکده‌های شریعت در عربستان سعودی بویژه دانشگاه "محمد بن سعود" که دانشجویان و استادان آن همه اهل قبله به جز مؤمنان به مذهب تکفیری‌ها را کافر می‌پندارند مراکز خطری هستند که در خون‌ریزی کشتار بی‌گناهان در عراق و پاکستان نیز دست دارند.

یکی از برگزارکنندگان این تجمع در گفت‌وگو با "نهرین‌نت" تأکید کرد: این تجمع آغاز یک تحرک گسترده رسانه‌ای،‌ دیپلماتیک، اجتماعی و فرهنگی علیه علمای تکفیری سعودی است که با فتاوای خود،‌ زمینه کشتار صدها هزار عراقی بی‌گناه و نیز انهدام مراقد مقدسه از جمله حرم عسکریین(ع) را فراهم کردند.

فیلم: تخریب قبور علما و بزرگان دین در افریقا توسط وهابیان

http://www.aparat.com/v/zgcet

روزهای پایانی و ذلت در غربت

وی درماه صفر سال ۱۴۳۰ سکته ای قلبی کرده و پس از عملی که برای باز کردن رگهای قلبش انجام می شود دچار عفونت ریه می شود و به دستور ملک عبدالله برای اولین بار از عربستان خارج شده و برای تکمیل درمان به آلمان می رود اما گروهی از شیعیان علیه وی در یکی از دادگاه‏های این کشور شکایت کردند و خواستار محاکمه وی شدند. 



دادخواست علیه مفتی سعودی در دادگاه لاهه


همان روزها و با خبر سفر بن جبرین به آلمان، به نقل از پایگاه خبری "صوت‌السلام"، "مصطفی الصافی"، "عقیل الکعبی" و "حسین الربیعی" اعضای سازمان "صلح جهانی"، این دادخواست را طی مراسم ویژه‌ای، تسلیم دادگاه بین‌المللی لاهه کردند.

تهیه‌کنندگان این دادخواست، از دادگاه لاهه خواسته‌اند تا بن‌جبرین، مفتی تندروی سعودی را به اتهام صدور فتاوای تشویق‌کننده قتل عمد، انفجار، انهدام اماکن مقدسه و ابنیه فرهنگی مسلمانان و سایر ادیان، احضار و محاکمه کند.

بر اساس این گزارش، وکیل دادگاه لاهه که این پرونده تسلیم وی شده و اعضای سازمان صلح جهانی، در نشستی خبری، جزئیات کامل این پرونده را اعلام کردند.

در دادخواست قضایی ضد بن جبرین ، این روحانی تندرو سعودی به تشویق و ترغیب افراد به اقدامات تروریستی متهم شده بود ، مجموعه ای از مدارک و فتواهای بن جبرین اعم از صوتی و تصویری و فیلم را که این اتهامات را ثابت می کند نیز ضمیمه دادخواست قضایی شد .

بعداز ارائه دادخواست قضایی علیه بن جبرین ، او ساعاتی بعداز مذاکرات رسمی بین وزیران کشور عربستان سعودی و آلمان در ریاض بطور ناگهانی از آلمان فرار کرد .

آن روزها در اخبار آمد نمایندگان مجلس آلمان وابسته به حزب سبزها چگونگی وارد شدن «بن جبرین» عالم تندروی وهابی عربستانی به آلمان و نقش خاندان آل‏سعود در این قضیه را مطرح خواهند کرد.

«علی السرای» مسئول کمیته‏های قضایی مهاجرین در اروپا که دادخواست از سوی وی در این پرونده قضایی مطرح شده است، در جلسه پارلمان حضور خواهد داشت.

این در حالی است که روزنامه آلمانی اشپیگل از بستری شدن «بن جبرین» در یکی از بیمارستان‏های آلمان و اقامت در این کشور با "آرامش کامل" ابراز شگفتی کرده و نوشته است که این شیخ سعودی نماینده تندروها و تروریست‏هایی است که در حوادث یازدهم سپتامبر بوده است.در همین راستا روزنامه آلمانی اشپیگل نوشت: «پارلمان آلمان می‏خواست موضوع دادخواست قضایی علیه "عبدالله بن جبرین" را طی چند روز بررسی کند، اما پیش از آغاز این بررسی "بن جبرین" گریخت».



پایان عمر

بی نتیجه بودن درمانها مرگ او را در ماه رجب همان سال رقم می زند و او را به اساتید و اولیایش ملحق می کند. عبدالله بن عبدالرحمن بن جبرین با شدت گرفتن بیماریش، بعد از ظهر روز دوشنبه ۱۳ جولای ۲۰۰۹ میلادی (مطابق با ۲۲ تیر ۱۳۸۸) مرد و در گورستان "العود " در شهر ریاض به خاک سپرده شد.




همانها که مرثیه سرایی و عزاداری بر خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله را شرک می خوانند به اقامه عزا و ماتم و مرثیه سرایی برای مرگ بن جبرین پرداختند. 
  • hoda velayat

«ناصبى» کیست؟

hoda velayat | پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۴۳ ب.ظ


سوال: مراد از ناصبى چیست؟ آیا شیعیان اهل سنت را ناصبى مى‌دانند؟ 
 
جواب کوتاه:
 ناصبى به کسى می‌گویند که با اهل بیت (ع) دشمنى داشته باشد و یا به آنها دشنام و ناسزا بگوید و شیعیان به هیچ‌وجه اهل سنت را ناصبى نمى‌دانند چون آنها هم اهل بیت (ع) را دوست دارند و دشمنان آل محمد (ص) را کافر مى‌دانند.
 
جواب مفصل:
 
مساله دوستى اهل‌بیت (ذوى القربى) و پرهیز از دشمنى آنها، مورد اتفاق فریقین است، چون هم قرآن بر این مساله تأکید دارد، و هم روایات خود عامه.
 
اما قرآن:
 
«قل لا اسئلکم علیه اجراً اید المودة فى القربى (1)» بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (/ اهل بیتم) و هر کس کار نیکى انجام دهد بر نیکى‌اش مى‌افزایم. و بعضى آیات دیگر (2).
 
اما روایات:
 
در دو قسمت بعضى از روایاتى را که از طریق عامه نقل شده است بیان مى‌کنیم.
 
الف: روایات محبت به اهل بیت (ع)
 
1- زمخشرى از پیامبر (ص) نقل مى کند که فرمود: «الا و من مات على حب آل محمد مات شهیداً ...  (3)» بیدار باشید هر کس بر محبت آل محمد (ص) بمیرد شهید از دنیا رفته ... بخشیده شده، توبه کننده مؤمن، از دنیا رفته، و ملک الموت بشارت بهشت مى دهد، و همچون عروسان وارد بهشت مى‌شود، و در قبر دو تا در براى او او به سمت بهشت باز مى‌شود و قبرش مزار ملائکه رحمت مى‌شود (4).
 
2- پیامبر (ص) فرمود: «معرفة آل محمد (ص) برائة من النار، و حب آل محمد (ص) جواز على الصراط و الولایة لآل محمد (ص) امانٌ عن العذاب (5)» شناخت آل محمد رهایى از آتش جهنم، دوستى آنها گذرنامه رد شدن از پل صراط، و ولایت آل محمد (ص) امان نامه اى است از عذاب.
 
ب: روایات بغض و دشمنى با اهل بیت‏ (ع)
 
1- پیامبر (ص) فرمود: «الا و من مات على بغض آل محمد مات کافراً... » هر کسى بر بغض آل محمد (ص) بمیرد کافر از دنیا رفته است، و بوى بهشت به مشامش نمى رسد (6).
 
2- پیامبر (ص) فرمود: «علىٌ خیر البشر من ابى فقد کفر» على بهترین بشر است هر کس ابا نماید و قبول نکند کافر است (7).
 
بعد از بیان این مقدمه، جواب قسمت اول شبهه این است که ناصبى یعنی:
 
1- معناى لغوى که عبارت است از تعب و رنج، بزحمت انداختن، کوشش نمودن (اذا فرغت فانصب همٌّ ناصِبٌ) یعنى غم بارنج، عیش ناصب و زندگى با مشقت است (8).
 
2- معناى اصطلاحى، به کسانى ناصبى گفته مى‌شود که دشمنى با اهل بیت (ع) دارند، و یا به آنان دشنام دهد، و یا به یکى از ائمه (ع) دوازده‌گانه شیعه دشمنى، و یا دشنام دهد (9)، این اصطلاح دوم برگرفته از روایات خود اهلبیت (ع) (10) است که به چند روایت به عنوان نمونه اشاره مى‌کنیم:
 
1- ابى بصیر از امام صادق (ع) نقل مى‌کند که حضرت فرمود: «مُدمِنُ الخمر کعابد و تن، و الناصب لآل محمد شرٌّ منه» شراب خوار مانند بت پرست است و دشمنى با آل محمد (ص) بدتر از شراب خوار است (11).
 
2- از امام باقر (ع) سؤال شد که آیا زن مؤمنه شیعه مى‌تواند با ناصبى ازدواج کند فرمود: «لا لانّ الناصب کافرٌ (12)» فرمود: نه، چون ناصبى کافر است.
 
3- در روایت دیگر مى‌خوانیم «ان الله تعالى لم یخلق خلقاً انجس من الکلب و ان الناصب اهل البیت لا نجس منه (13)» براستى که خداوند نجس‌تر از سگ نیافرید، دشمن اهلبیت از سگ بدتر است. از این سه روایت به خوبى استفاده مى‌شود که مراد از ناصبى دشمن اهلبیت (ع) است، ضمناً استفاده مى‌شود که آنها نجسند و کافر، و زن مسلمان نمى‌تواند با آنها ازدواج کند.
 
اما قسمت دوم شبهه که شیعیان آیا اهل سنت را ناصبى مى‌دانند؟
 
باید گفت: خیر شیعیان اهل سنت را ناصبى نمى‌دانند چرا که اولا اکثریت اهل سنت (غیر از ناصبى‌ها) محبت اهلبیت را لازم مى‌دانند (طبق نص قرآن و روایات خود آنها که قبلا اشاره شد، و شافعى یکى از سران چهار مذهب عامه افتخارش این است «ان کان رفضاً حب آل محمد فلیشهد الثقلان انى رافض (14)» اگر دوستى اهل‌بیت نشانه رافضى بودن است، جن و انس شهادت دهند که من رافضى «و محب اهلبیت) هستم و ثانیاً خود اهل سنت دشمن و مبغض اهلبیت را کافر مى‌دانند که قبلا نقل شد، آنگاه چگونه مى‌توان گفت آنها ناصبى هستند و ثالثاً ناصبى ها چنانکه گفته شد، نجس، ذبیحه آنها حرام، و ازدواج با آنها جائز نیست، اما اهل سنت را هیچ عالم شیعى چنین فتواى درباره آنها نداده است، بلکه در رساله‌ها تصریح به حلیت ذبیحه آنها، جواز ازدواج به آنها، و ... شده است و حتى همه علماى شیعه نماز بر جنازه مسلمان را واجب، و دفن و کفن میت مسلمان را لازم مى‌دانند (15).
 
نتیجه
 
ناصبى یک معناى لغوى دارد که به معناى رنج و خستگى و کوشش و ... است و یک معناى اصطلاحى دارد که برگرفته از روایات اهلبیت (ع) بوده و آن اینکه کسى با اهل‌بیت دشمنى داشته باشد یا به آنها دشنام و ناسزا بگوید.
 
به هیچ وجه عامه از نظر شیعیان ناصبى نیستند، چون آنها اولا اهلبیت را دوست دارند و ثانیاً دشمنان آل محمد (ع) را کافر مى دانند، و ثالثاً تمام علماى ما فتوا بر جواز ازدواج با آنها، و وجوب دفن و نماز بر میت آنها داده‌اند.
 
از همه برادران اهل سنت در سراسر دنیا، می‌خواهیم تبلیغات نادرست وهابیت علیه شیعه را باور نکنند و مسائل مطرح شده را از علمای معروف و برجسته شیعه از طریق اینترنت، ارسال نامه، ایمیل و ... بپرسند. 
 
منابع
 
(1)- شورى/ 23.
 
(2)- سباء/ 47 و فرقان/ 57.
 
(3)- محمد بن عمر زمخشرى، الکشاف (دار الکتاب العربى، 1407 ه- 1987 م) ج 4، ص 220.
 
(4)- همان مدرک، دنبال حدیث، نقل به صورت تلخیص.
 
(5)- حافظ سلیمانى قندوزى، ینابیع المودة (مکتبة بصیرتى قم) ص 22.
 
(6)- کشاف (پیشین) ج 4، ص 221.
 
(7)- علاء الدین على المتقى، الهندى، کنزل العمال فى سنن الاقوال و الافعال (مؤسسة الرسالة، بیروت، 1405 ه- 1915 م) ج 11، ص 610.
 
(8)- محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن (دفتر نشر الکتاب چاپ دوم، 1404) ص 494. کلمه نصب و خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین (مؤسسة نشر اسلامى جامعه مدرسین، چاپ اول، 1414) ص 807 کلمه نصب.
 
(9)- رساله توضیح المسائل مراجع عظام، بحث کفر و اقسام آن، و عروة الوثقى، سید یزدى، ج 1، بحث کفر (از بحث نجاسات) در بعضى رساله ها مساله 117- بعضى 113- بعضى 111.
 
(10)- بعضى از لغویین نواصب را معنى نموده،" گروهى که با امیر المؤمنین دشمنى دارد"، ظاهراً بر گرفته از روایات باشد، احمد سیاح- فرهنگ جامع عربى فارسى (کتابفروشى اسلام، چاپ هشتم، ج 4، ص 270، ماده نصب.
 
(11)- محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشیعه (دار احیاء التراث، لبنان) ج 18، ص 559، ح 12.
 
(12)- همان، باب 10، من ابواب ما یحرم من النکاح، حدیث 15.
 
(13)- همان، ج 1، ص 159، ح 5.
 
(14)- سلطان الواعظین، شبهاى پیشاور (دار الکتب الاسلامیة، سى و هفتم، 1376) ص 64.
 
(15)- رساله علمیه تمام مراجع، بحث نماز بر میت.
 

  • hoda velayat

بیوگرافی "بن جبرین" مفتی وهابی(2)

hoda velayat | چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۰ ق.ظ

بن جبرین و توهم اثبات کفر شیعه

وی بنا به دلایلی عجیب شیعه را کافر می خواند:
شیعیان بدون شک کافرند، آنها نسبت به قران طعن می زنند و چنین ادعا می کنند که بیش از دو سوم قرآن حذف شده است همچنان که نوری کتابی درباره اثبات تحریف قرآن نوشته و در کتاب کافی و غیر از آن روایاتی در طعن قرآن آمده است و هر کس نسبت به قرآن طعن بزند کافر و تکذیب شده می باشد چرا که خداوند تعالی فرموده است: ما از قرآن محافظت می کنیم.

این در حالیست که برای نمونه یکی از علمای مشهور اهل سنت، رحمت الله کیرانوی هندی حنفی -متوفی۱۳۰۸- درباره اثبات عدم تحریف قرآن کتابی به نام اظهار الحق نوشت . این کتاب مورد توجه علما و بزرگان اهل سنت قرار گرفت و به زبانهای مختلف ترجمه شد.این عالم بزرگ اهل سنت درباره رأی شیعه در تحریف قرآن می نویسد:

اکثر علمای شیعه اثنی عشری بر آنند که قران مجید از هر گونه تغییر و تبدیل محفوظ مانده است و نظر کسانی که نقصان در قرآن را می پذیرند نزد آنان مردود است.

وی پس از بیان این مطلب اقوال علمای شیعه (مرحوم شیخ صدوق ، طبرسی ، سید مرتضی ، قاضی نورالله شوشتری و ....) مبنی بر عدم تحریف را ذکر می کند و در نهایت می نویسد :

مشخص شد که نظر تحقیق شده نزد علمای فرقه امامیه اثناعشریه بر این است ، قرآنی را که خداوند متعال بر پیامبرش نازل کرده همین قرآن موجود می باشد که در دست مردم است و چیزی به آن اضافه نشده . و این قران در زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) جمع آوری و حفظ شده و هزاران صحابی آن را نقل کرد اند و عده ای از اصحاب پیامبر همچون عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب و دیگران قرآن را در پیشگاه پیامبر اکرم از اول تا اخر قرائت کرده اند و این قرآن با همین ترتیب موجود زمان ظهور امام دوازدهم حضرت حجة بن الحسن المهدی (عج) ظاهر می شود .

و قول گروه اندکی که نظریه تغییر در قرآن را پذیرفته اند مردود است و هیچ اعتنایی به آن نمی شود و روایات ضعیفی که در کتبشان موجود است هیچ گاه جایگزین روایات قطعی و یقینی (مبنی بر عدم تحریف) نمی شوند و حق نیز چنین است چرا که اگر از خبر واحد مطلبی به دست آمد که ادله یقینی آن را تایید نمی کند واجب است چنین خبری را مردود بدانیم چنان که ابن مطهر حلی (علامه حلی) در کتاب خود به نام (مبادئ الوصول الی علم الاصول) به این مطلب تصریح نموده است . و در تفسیر الصراط المستقیم که کتاب معتبری نزد علمای شیعه به شمار می رود در توضیح آیه مبارکه (نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) چنین نوشته است : یعنی این که ما قرآن را از تحریف و تبدیل و زیاده و نقصان حفظ می کنیم)


دستور به محدود کردن شیعیان عربستان

عبدالله بن جبرین در همایش ضد شیعی « مملکت ما ... وحدت ما »خواستار دشمنی با شیعیان و اهانت و تحقیر آنان شد و گفت: نباید به شیعیان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند، باید با آنان برخورد شدید داشت!

وی ادامه داد: باید روش ملک عبدالعزیز در برخورد با شیعیان را ادامه داد و شیعیان را در مقامات دیپلماتیک و نظامی نپذیرفت و به آنان اجازه نداد تا سمت های مهمی را در کشور به دست گیرند، ضمن آنکه باید قربة الی الله! با فرزندان شیعه در دانشگاهها سختگیری کرد و در صورت لزوم حتی کشتار شیعیان واجب است!!

سلمان بن عبدالعزیز امیر منطقه ریاض در این همایش ضد شیعی که با حضور امیران برخی از مناطق عربستان، چهره های سیاسی و مفتیان سلفی از جمله صالح الفوزان، عبدالله بن جبرین، ناصرالعمر و برخی از چهره های مشهور ضد شیعی دیگر در سال۱۳۸۶ برگزار شد، در سخنانی التزام عربستان به مذهب سلفی را از اصول کشور خود دانست و از چنین اندیشه ای به عنوان تنها اندیشه صحیح اسلامی! نام برد.

فتاوای تند ضد شیعه


از جمله فتاوای تند ضد شیعی او به این موارد می شود اشاره کرد:

فتوای اول: شخصی از وی می پرسد من کارمند یک شرکت هستم و با برخی از روافض (یعنی شیعیان) همکار هستم و با آنها غذا می خورم و به گپ و گفت می پردازم، اما نمیدانم این کار من درست است یا باید ارتباطم را در کار با آنها محدود کنم لطفا مرا راهنمایی کنید؟

بن جبرین در پاسخ می گوید:

تو باید به جایی دیگری که این روافض در آن نیستند بروی و اگر نتوانستی، آنها را مورد تحقیر و تمسخر قرار بده، و هرگز به روی آنها نخند. اگر عکس العملی از آنها دیدی به رییس گزارش بده تا به حسابشان برسند و بر توست که بطلان عقیده آنها و درستی اعتقادت ما را بر آنها ثابت کنی!.

فتوای دوم: شخصی از او می پرسد در محله ی ما یک قصاب رافضی است که برخی از مردم و رستوران های مربوط به اهل سنت برای ذبح او را حاضر می کنند آیا این ذبح به دست او حلال است؟
بن جبرین در پاسخ می گوید: این ذبح کاملا حرام است و روافض مشرک هستند.

حمایت از طالبان و دشمنی با حزب الله لبنان


او که از اعضای اصلی وهابیون محسوب می شد به صدور فتاوی تند و عجیب بر علیه مذاهب مختلف و مسلمانان مخالف خود مشهور بوده و از جمله در جریان جنگ ۳۳ روزه لبنان در مقابل اسرائیل با صدور فتوایی عجیب و خنده دار هرگونه دعا برای پیروزی حزب الله لبنان را به صرف شیعه بودن انها حرام دانسته بود .

بن جبرین در پاسخ استفتایی درباره حزب الله لبنان گفته بود:

یاری کردن این حزب رافضی جایز نیست. جایز نیست تحت فرمان آنان رفت و جایز نیست برای پیروز و قدرتمند شدن آنان دعا کرد. نصیحت ما به اهل سنّت این این است که از آنان بیزاری بجویند، کسانی را که به این حزب می‌پیوندند، رها کنند و دشمنی آنان با اسلام و مسلمانان و ضررهای کهن و جدید آنان را به اهل سنّت روشن کنند. رافضیان همواره دشمنی اهل سنت را در دل داشته‌اند و در حد توان تلاش کرده‌اند عیوب اهل سنت را آشکار کنند، از اهل سنّت انتقاد کنند و برای آنان خدعه بورزند.


فیلم/ فتوای بن جبرین درباره حزب الله

همو که با فتاوی تند خود توجیه کننده عملیاتهای تروریستی القاعده و طالبان به فرماندهی بن لادن بر ضد مسلمانان در عراق و افغانستان و پاکستان بود .

ادامه دارد...
  • hoda velayat

بیوگرافی "بن جبرین" مفتی وهابی

hoda velayat | دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۲۱ ب.ظ

عبد الله بن عبد الرحمن بن عبد الله بن إبراهیم بن فهد بن حمد بن جبرین من آل رشید مشهور به «بن جبرین» از خانواده بنی زید از بزرگان وهابیت و درباری در عربستان سعودی بود که فتاوای مشهور و کین ورزانه ای نسبت به شیعیان، حزب الله لبنان و حرمهای اهل بیت علیهم السلام داشت.

نژاد پرست دشمن بشریت

«کایدو اشتاینبرگ» شرق‏شناس و کارشناس آلمانی امور خاورمیانه در موسسه علوم و سیاست برلین در مورد وی چنین گفت: «بن جبرین بر اساس آموزههای نژادپرستانه وهابی معتقد است که اقلیتها، گروههایی مرتد هستند که مستحق مرگ می‌باشند زیرا از اسلام حقیقی فاصله گرفته‌اند.

اگر شخصی در آلمان، جایگاه و افکار "بن جبرین" را داشت، قطعا سازمان اطلاعات آلمان برای اخراجش از کشور یا حداقل تنظیم دادخواست قضایی علیه او به علت فتنه انگیزی در میان مردم اقدام می‌کرد»



بن جبرین

دوره کودکی


وی در سال ۱۳۵۳ قمری در روستای قویعیه در منطقه ریاض عربستان سعودی به دنیا آمد. تحصیلات خود را در شهر رین انجام می دهد که ظاهرا به سبب نبود مدارس متوسطه مدتی در ادامه تحصیلات وی وقفه افتاده است.

وی در سال۱۳۷۴ قمری به همراه استادش ابوحبیب شیخ عبدالعزیز بن محمد الشثری به ریاض می رود و به تحصیلات خود ادامه می دهد. وی در جوانی چندان مقید به رعایت احکام شرع نبود و با صورت تراشیده در مجامع عمومی حاضر می شد.



حصیلات دانشگاهی

وی در طول سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۴۰۷قمری تحصیلات دانشگاهی خود را از مقطع کارشناسی تا دکترا در دانشکده فقه ریاض طی می کند. یادنامه او را با عنوان اعجوبه دوران منتشر کرده اند.



بن جبرین چندماه آغازین سال۱۳۸۰ قمری را به تبلیغ وهابیت در مناطق مرزی می پردازد.

اساتید


مهمترین استادان او بنابر نقل سایت شخصی بن جبرین از این قرار است:

- عبد العزیز بن محمد أبو حبیب الشثری(مهمترین استاد او)
- شیخ صالح بن مطلق
- شیخ محمد بن إبراهیم آل شیخ
- شیخ إسماعیل الأنصاری
- شیخ عبد العزیز بن ناصر بن رشید
- شیخ حماد بن محمد الأنصاری
- شیخ محمد البیحانی
- شیخ عبد الحمید عمار الجزائری
- ...


مناصب


- مدرس معهد امام الدعوه:۱۳۸۱-۱۳۹۵
- مدرس کتاب توحید! در دانشکده فقه ۱۳۹۵
- عضو شورای فقهی و پاسخگوی شفاهی و تلفنی سوالات فقهی۱۴۰۲
- امام جماعت مسجد آل حماد ریاض۱۳۸۹
- خطیب موقت و علی البدل جمعه و جماعت مساجد و مناسبتهای مختلف
- امام جایگزین بن باز در مواقع غیبت او در مسجد جامع کبیر از ۱۳۹۸
- امامت جماعت مسجد برغش از ۱۴۰۲
- تدریس در مسجد بازار سبز به دستور بن باز از۱۴۰۹
- تدریس در مساجدی که نماز اقامه می کرده است



حمله به بزرگان اهل سنت


وی در حمله به بزرگان اهل سنت نیز تردیدی به خود راه نمی داد برای نمونه امام طحاوی را به صراحت دارای دینی فاسد معرفی می کرد:




حمایت از بن لادن


وی در پاسخ به استفتایی درباره مفسد بودن بن لادن پاسخ می دهد:



این اتهام درباره او وارد نیست. بن باز و هیچ مسلمانی چنین مطلبی را قبول ندارند. اسامه مجاهدیست که در افغانستان اقدامات و تلاشهایی داشته است. خداوند به او توفیق دهد و یاری اش کند و دیگران را با او نصرت دهد. او مجتهدی است که مدام به جهاد همت گماشته است و...

ادامه دارد...
  • hoda velayat

وقتی مفتی کل عربستان کم می آورد!

hoda velayat | دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ق.ظ

چندی پیش یک بیننده در تماس با برنامه ای در شبکه "المجد" که میزبان "عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ" مفتی کل عربستان بود، از مجری برنامه خواست تا اجازه مطرح شدن تمامی سوالات او داده شود و سپس مفتی برنامه به آنها پاسخ دهد .

                                                                          

این بیننده در اولین سؤال خود پرسید:
"موضع شما درباره خلیفه اموی "یزید بن معاویه" و آنچه در کربلا اتفاق افتاد چیست؟"
مفتی عربستان در پاسخ به این بیننده گفت:
"یزید بن معاویه امیر المؤمنین است که مسلمانان پس از وفات پدرش با وی بیعت کرده اند، و بی تردید وی یکی از خلفا و پیشوایان مسلمانان است."
این بیننده در ادامه خطاب به مفتی عربستان تأکید کرد:
"اما در صحیح بخاری (مهم ترین کتاب حدیثی اهل سنت) و مسند احمد بن حنبل (یکی از ائمه چهارگانه فقهی اهل سنت) حدیثی آمده است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) می فرماید:
«لا یجوز الحکم لا لطلقاء و لا ابن الطلقاء» یعنی حکومت کردن برای آزاد شدگان و فرزندانشان، جایز نیست."
(منظور از آزاد شدگان، افرادی است که تا زمان فتح مکه ایمان نیاوردند و زمانی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) این شهر را فتح کرد، از آن حضرت درخواست عفو کردند. پیامبر نیز آنها را بخشید و به آنها فرمود: "اذهبوا فأنتم الطلقاء" یعنی بروید که شما آزاد شدگانید.)، بر اساس شواهد تاریخی ، معاویه نیز از جمله طلقا و کسانی بوده که تا زمان فتح مکه ایمان نیاورده بودند و پس از آن پیامبر آنها را بخشیده و در ظاهر ایمان آوردند .
مفتی عربستان در پاسخ به بیننده مذکور که این حدیث را از دو منبع حدیثی معتبر اهل سنت ذکر کرده بود، مدعی شد: "این حدیث، پایه و اساسی ندارد و معاویه، یکی از یاران بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه وآله) و بلکه از بهترین اصحاب آن حضرت است." (وقتی احادیث مهمترین کتب اهل سنت در نزد مفتی کل عربستان پایه و اساس ندارد دیگر آنها به چه چیزی می توانند استدلال کنند)
بیننده عراقی در ادامه سؤالاتش گفت: "اما بی تردید معاویه، «باغی» [ستمگر و شورش کننده علیه امام بر حق زمان خودش] بود."
اما مفتی عربستان، این سخن بیننده را رد کرد.
بیننده مذکور بر گفته خود اصرار نمود. در این هنگام، مجری برنامه با دخالت در گفتگوی آنها، تماس بیننده را قطع نمود و پس از به زبان راندن عبارتهای بسیار توهین آمیز، گفت: "مفتی به این بیننده بیش از حد لازم وقت اختصاص داده است". ( البته توهین این شبکه ها به مسلمانان حد و اندازه نداره، در تمامی شبکه های وهابیون توهین به علمای شیعه به یک سنت تبدیل شده همانطور که معاویه به راویان برای جعل حدیت پول پرداخت می‌کرد).

اما در پاسخ به عبدالعزیز مفتی عربستان می گوییم :

ابن جوزی،‌ که از علمای معروف و معتبر اهل سنت است، در پاسخ به اعتقادات خطای برخی از اهل سنت راجع به یزید [مانند ابوبکر ابن عربی مالکی]، خلافت غصبی و خلاف‌هایش می‌نویسد: «از اعتقادات بعض عامه که خود را سنی می دانند این است که: یزید کار درستی انجام داده است. (این ادعا به استناد همان جو‌سازی زمان امام حسین (علیه السلام) است که می‌گفتند یزید خلیفه است و بر هر مسلمانی واجب است با او بیعت کند و اگر نکند از دین خارج شده و خونش مباح است). ابن جوزی ادامه می‌دهد: «آنها اگر به تاریخ نگاه می‌کردند می فهمیدند که اصلاً یزید خلیفه نبوده و مردم ملزم [مجبور] به بیعت با او شدند و یزید از هیچ کار قبیحی دوری نکرده است و بر فرض که عقد بیعت او صحیح هم باشد، خلافکاری‌ هایی از او سر زده است که همه آنها موجب فسخ بیعت است و با وجود این، به حرف ابوبکر ابن عربی مالکی کسی تمایل پیدا نخواهد کرد مگر انسان های جاهل.»

ابن عماد حنبلی که از بزرگان اهل سنت است، حوادث کربلا و عاشورا را نقل می‌کند و سپس می‌نویسد: «قاتل الله فاعل ذلک وأخزاه ومن أمر به أو رضیه ...» خداوند بکشد کسی را که امام (علیه السلام) را کشت و خاندان اهل بیت(علیهم السلام) را به اسارت برد و راضی به این عمل بوده است. (۱)

آلوسی،‌ متوفی ۱۲۷۰، یکی از علمای اهل سنت است که نه تنها خصومت خاصی با تشیع دارد، بلکه گاه از «وهابیت» نیز که یک تشکیلات بنیانگذاری شده توسط انگلیس برای نابودی اسلام است ، دفاع کرده است، در پاسخ عده‌ای که برای خلاصی از وجدان درد در طرفداری یزید که مدعی شدند او توبه کرده است، می‌نویسد: « الظاهر أنه لم یَتُب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد و جماعة فلَعنةُ اللّهِ عز و جل علیهم أجمعین، و عَلی أنصارِهم و أَعوانهم و شیعتهم و مَن مال إِلیهم إلی یومِ الدین ما دمعتْ عین علی أبی عبد اللّه الحسین».(۲)
ظاهر این است که یزید توبه نکرده است و احتمال توبه او ضعیف تر از ایمانش است و ابن زیاد و ابن سعد ملحق به او هستند و تا چشمی برای امام حسین اشک می ریزد خدا یزید و اتباع او را لعنت کند.

الیافعی: "و آن کس که امر به قتل حسین بن علی رضی الله عنه کرد و آن کس که او را به قتل رساند و آن کس که آن را حلال دانست و راه را برای قتل حسین بن علی فراهم داشت همهٔ این‌ ها کافر هستند و مستحق لعن (۴)

التفتازانی(شرح عقاید النفسیه): "حق این است که یزید به قتل حسین رضایت داد و او را چنین بشارت دادند و به اهل بیت رسول اهانت کرد پس لعنت خدا بر وی و بر یاران و همراهان اوست." (۵)

الذهبی: "یزید ناصبی غلیظ و تندخویی بود که اخلاق سگان را داشت و مسکر می‌نوشید و از هیچ معصیت و منکری روی گردان نبود. دولتش به قتل حسین آغاز گشت و به ویرانی کعبه تمام یافت (المصدر)" (۶)

ابن کثیر: "به راستی یزید پیشوایی فاسق و کافر و شایستهٔ لعن بود. (۷)

المسعودی: "و یزید مردی ستمگر و ظالم و فاسق بود و مسوول در قتل نوادهٔ رسول خدا صلی الله علیه و سلم و اصحاب او رضی الله عنهم است. او آشکارا شراب می‌نوشید و با سگان می‌نشست. اخلاقش اخلاق فرعون بود. جز این که فرعون در امر رعیت مدارا بیشتر می‌نمود تا وی و انصاف و تدبیر بیشتری داشت. (۸)

علمای بسیار دیگر از جمله سبط بن الجوزی، القاضی ابویعلی، جلالالدین سیوطی، ابن حزم، شوکانی، جاحظ، شیخ محمد عبده و القرضاوی، احمد بن حنبل همه یزید را کافر و فاسق دانسته و رای به جواز لعن یزید داده‌اند.

اما ابوحامد محمد غزالی طوسی عالم شافعی که مدرس مدرسه نظامیه ی بغداد بود فتوایی مبنی بر عدم جواز لعن یزید صادر کرد. غزالی نوشت: «دخالت یزید در کشتن حسین بن علی مسلم نیست و اگر هم باشد قتل نفس فسق است نه کفر، به علاوه ممکن است که یزید توبه کرده باشد و از همهٔ این‌ها گذشته لعن انسان که سهلست، لعن حیوان هم صحیح نیست و رسم لعن و نفرین ناپسند است زیرا که خداوند لعنتگران و ناسزاگویان را دوست ندارد» غزالی هر چند فتوای منع لعن یزید را صادر کرد اما با مسامحه و پرده پوشی بر نابکاری‌های یزید مخالف بود.
به اعتقاد بعضی این فتوای غزالی به خاطر تعصب ناخود آگاه وی بر ضد شیعه و اصرار شیعه بر لعن یزید بوده است.(۹)

بی حیایی در سخن غزالی آن قدر زیاد است که کمتر فرد منصف و اهل تتبعی پیدا می شود که داستان فجایع و ظلمهای وارد شده بر خاندان وحی و اصحاب ایشان در صحرای کربلا را بخواند و دلش نسبت به آن امور آتش نگیرد ! چه برسد به اینکه بخواهد بانیان آن فجایع را تبرئه نماید.
وی در بیان عدم جواز لعن یزید می گوید : خدا لعنتگران را دوست ندارد در صورتی که دلیل وی مخالف آیات قرآن است زیرا در قرآن کریم بیش از چهل بار ماده لعن استعمال شده. در آنجایی که خداوند کافرین را لعنت می کند.
إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (بقره / ۱۵۹) إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً (احزاب / ۶۴) لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی‏ إِسْرائیلَ عَلى‏ لِسانِ داوُدَ وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ (مائده / ۷۸) یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (نساء / ۴۷) رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبیراً (احزاب / ۶۸) و ....

سیرهٔ یزید و روش زندگی او، با تمام خلفای پیش از او فرق داشت. او بر حفظ شریعت اعتنایی نداشت و وحی را انکار می کرد. مردی عشرت جوی و شراب خوار بود که به فسق شهرت داشت. او سیاست و ذکاوت پدرش را نداشت، و کارهای حکومت را سبک می‌گرفت.
وقوع سه رویداد در سه سال خلافت او، به شهادت رساندن حسین بن علی و یارانش، واقعهٔ حره، و جنگ با عبدالله بن زبیر موجب نفرت بسیاری از مسلمین از او شد و بسیاری از علما و خطباء، در عالم شیعه و اهل سنت، لعن او را جایز شمردند.
جنگ میان سپاه حصین بن نمیر و یاران عبدالله بن زبیر ابتدا در بیرون شهر مکه انجام شد. پس از کشته شدن تعداد زیادی از افراد عبدالله بن زبیر وی به داخل شهر مکه پناهنده شد. سپاه حصین بن نمیر بیش از دو ماه، شهر مکه را به محاصره خود در آوردند و در طی همین مدت بود که خانه کعبه را با منجنیق، سنگ زدند و در خانه خدا آتش افروختند.
سرانجام در اوایل ماه ربیع‌الثانی سال ۶۴ هـ. ق با رسیدن خبر مرگ یزید به گوش حصین بن نمیر و یارانش، آنها به محاصره شهر مکه خاتمه دادند.

در پایان  این مقاله ، گفتار شهاب الدین آلوسی را مورد توجه قرار می دهیم که چه زیبا در مورد یزید ملعون سخن گفته :
أعوذ بالله سبحانه من رأس الستین و إمارة الصبیان، یشیر إلى خلافة یزید الطرید لعنه الله تعالى على رغم أنف أولیائه لأنها کانت سنة ستین من الهجرة
این جمله رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم: «پناه می‌برم به خدای سبحان از ابتدای سال شصت و حکومت بچه‌ها» این جمله اشاره دارد به خلافت یزید رانده شده که علی رغم محبت دوست دارانش خداوند او را لعنت کند. چرا که او در ابتدای سال شصت هجری حکومت می‌نمود.
پس از آن در جای دیگری از کتابش ، وارد میدان شده و به ادله جواز لعن یزید اشاره می کند :
و على هذا القول لا توقف فی لعن یزید لکثرة أوصافه الخبیثة و ارتکابه الکبائر فی جمیع أیام تکلیفه ویکفی ما فعله أیام استیلائه بأهل المدینة ومکة فقد روى الطبرانی بسند حسن « اللهم من ظلم أهل المدینة و أخافهم فأخفه و علیه لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین لا یقبل منه صرف ولا عدل»... و قد جزم بکفره و صرح بلعنه جماعة من العلماء منهم الحافظ ناصر السنة ابن الجوزی و سبقه القاضی أبو یعلى، و قال العلامة التفتازانی: لا نتوقف فی شأنه بل فی إیمانه لعنة الله تعالى علیه و على أنصاره و أعوانه، و ممن صرح بلعنه الجلال السیوطی علیه الرحمة و فی تاریخ ابن الوردی.... . . . .  (۱۱)

بنابر این قول به خاطر کثرت أوصاف خبیثه یزید و ارتکاب گناهان کبیره‌ای که در طول أیام تکلیفش از او سر زد بالخصوص آن‌ چه در أیام استیلاء و تسلطش بر أهل مدینه و مکه مرتکب گردید جای شک و تردیدی در لعن یزید باقی نمی‌ماند.
طبرانی با سند حسن روایت می‌کند: «خدایا کسی را که به أهل مدینه ظلم کرد و آن‌ها را ترساند تو نیز او را بترسان و لعنت خود و تمام ملائکه و مردمانت را بر او فرو فرست لعنتی که هیچ دافع و مانعی از آن وجود نداشته باشد.»
گروهی از علماء از جمله حافظ ناصر السنه ابن جوزی و قبل از او قاضی أبو یعلى به کفر او و تصرح به لعن او جزم پیدا نموده بودند، و علامه تفتازانی در این باره می‌گوید: تکلیف یزید و ایمان او برای ما روشن است و هیچ شک و تردیدی در این باره نداریم لعنت خداوند متعال بر او و بر أنصار و أعوان یزید باد
از کسانی که تصریح به لعن یزید نموده است جلال الدین سیوطی است . در تاریخ ابن وردی آمده است:... و این کفر صریحی برای یزید به حساب می‌آید و اگر این صحیح باشد در حقیقت او کافر است و مثل همین است تمثل یزید به قول عبد الله بن زبعرى که قبل از اسلام سروده است و یزید آن را تکرار کرد: لیت أشیاخی ببدر شهدوا تا آخر ابیات.

به اعتقاد و نظر من و آن‌چه بیشتر به ذهنم می‌رسد این است که یزید شخص خبیثی بوده که هرگز به رسالت نبی اکرم صلى الله علیه و آله ایمان نداشته و آن‌ چه که او بر أهل حرم خداوند تعالى و أهل حرم نبی اکرم علیه الصلاه و السلام و عترت طیبین و طاهرین او در زمان حیات و بعد از ممات و آن‌ چه که از سیئات و معاصی از او سر زد کمتر از این نیست که کسی نعوذ بالله ورقی از مصحف و قرآن کریم را در نجاست بیاندازد؛ و گمان نمی‌برم کار‌هایی که از یزید سر زده است بر هیچ یک از مسلمانان مخفی باشد...، و بر فرض هم که بپذیریم یزید خبیث، شخص مسلمانی بوده است، او مسلمانی بوده که آن‌ قدر گناه کبیره مرتکب شده که در بیان نمی‌گنجد، ، ظاهر این است که او تا آخر عمر خود توبه نکرده، و احتمال توبه او ضعیف‌تر از احتمال إیمان اوست، و در این احکام، ابن زیاد و ابن سعد و جمعی دیگر ملحق به یزید هستند.
پس لعنت خداوند عز وجل بر همه آنها و أنصار و أعوان و پیروان و هر کس که به ‌آنها میل نموده و این لعنت تا روز قیامت و تا هر زمان که چشمی تا روز قیامت برای أبی عبد الله الحسین گریه می‌نماید.

 منابع

[۱]بن عماد حنبلی «شذرات الذهب (متوفی ۱۰۸۹) ج ۱ ص ۶۶.
[۲]آلوسی،‌ (روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج ۱۳، ص: ۲۲۸).
[۳] ابن جوزی،‌
[۴]الیافعی،‌ شذرات من ذهب / ابن العماد الحنبلی: ۱ / ۶۸.
[۵]التفتازانی،‌ (شرح عقاید النفسیه):
[۶]الذهبی،‌
[۷] ابن کثیر،‌ بالبدایه ۸/۲۳۸.
[۸]المسعودی،‌ مروج الذهب : ۳ / ۸۲.
[۹] الغزالی أبو حامد،محمد بن محمد. إحیاء علوم الدین ، ج ۳ ص ۱۲۵ ، دار النشر : دار االمعرفة – بیروت.
[۱۰]امیر علی شیر نوایی،‌
[۱۱]آلوسی، شهاب الدین روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی ، ج ۲۶ ص ۷۲ - ۷۴، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

  • hoda velayat