تعالیم شیعیان در مالزی ممنوع شود!
- ۰ نظر
- ۱۱ مهر ۹۲ ، ۱۷:۴۸
متن سوال: بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت! شیخ عبد الرحمن الجبرین حفظه الله، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
و بعد... در شهر ما شخصی است رافضی(شیعه)، که کارش قصابی است و اهل سنت او را برای ذبح حیواناتشان نگه داشته اند. برای همین دلایلی برای تعامل با این رافضی در این شغل وجود دارد... حکم تعامل با این شخص رافضی و امثال او چیست؟ و حکم حیوانی که بدست او کشته شده چیست؟ آیا حلال است یا حرام؟ به ما در این مسئله فتوا دهید.
واژه "تبرّک" از ماده #"برکت" گرفته شده است.این واژه از نظر لغوی به معنای فزونی آمده است و در اصطلاح به این معناست که انسان موحد و مسلمان از وجود پیامبران و انسانهای صالح ویا از آثار به جای مانده از آنها خیر وفزونی طلب کند.
بدیهی است که نه تنها هیچ گونه دلیلی بر تحریم چنین عملی وجود ندارد؛بلکه از نظر شرعی رجحان دارد.قرآن کریم می فرماید:
"و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب"(سوره حج:آیه 32)
و هر کسی شعائر الهی را بزرگ دارد،این کار نشانه تقوای دلهاست.
و هر عقلی به حسن تعظیم شعائر حکم میکند؛چرا که چنین اعمالی انسان را به خداوند نزدیک می کند.
همچنین در آیه 21 سوره کهف که می فرماید:" آنان که برگروه دیگری پیروز شده بودند گفتند:برروی قبر آنان مسجد می سازیم".
دیدگاه #وهابیت:
در طول تاریخ اسلام مسلمانان از این سیره بهره می برند،ولی در این اواخر ابن تیمیه و پیروان او،تبرک جستن به قبور ،ساییدن دست و صورت برآنها و بوسیدن آنها را حرام می دانند و به مسلمانان نسبت شرک و کفر می دهند وآنها را "قبریون" و "عبادت کنندگان قبرها" می نامند.
به گمان آنها این کارها همانند کار بت پرستان دوران جاهلی است.
پاسخ:
ما به این دیدگاه از سه محور پاسخ می دهیم:
یکم:
#تبرّک در واقع تعظیم شعائر الهی است و رجحان شرعی دارد واحترام پیامبران وصالحان با مرگ آنها از بین نمی رود و همواره واجب است.
در این زمینه امام مالک به منصور می گوید:احترام پیامبر بعد از مرگ او به سان احترام او در دوران حیات و زندگی اوست.(الدررالسنیه فی الرد علی الوهابیه،زینی دحلان:ص16،چاپ مصر1299،وفاءالوفاءبأخبار المصطفی:ج4،ص1376،المواهب اللدنیه:ج3،ص409.)
دوم:
اگر تعظیم شعائر -که عبادت به شمار می رود -و احترام به قبور و بوسیدن آنها شرک باشد،موارد بسیاری حرام خواهد بود.از جمله تعظیم کعبه ،حجرالاسود و بوسیدن آن،تعظیم مقام ابراهیم علیه السلام و مسجد النبی صلی الله علیه وآله،سجود فرشتگان در برابر حضرت آدم علیه السلام،سجده برادران و پدر یوسف علیه السلام در برابر او و تعظیم پدرو مادر شرک خواهد بود.
بدیهی است که هیچ یک از این موارد ،نه تنها شرک نیستند،بلکه عبادت به شمار می روند.
سوم:
نظر و دیدگاه وهابی ها برخلاف عمل صحابه،صالحان و فقهای اهل سنّت است.
بنابر روایاتی،صحابه پیامبر ،صالحان و مسلمانان همواره درموارد متعددی به این سیره عمل می کردند و تبرّک می جستند که برای نمونه به چند مورد اشاره می نماییم .
تبرّک به خاک پیامبر صلی الله علیه وآله و خاک مدینه
سیره مسلمانان بر این بود که خاک قبر پیامبر خدا صلی الله علی وآله،قبر حمزه و بلکه تمام خاک مدینه تبرک می جستند.
در این زمینه روایاتی وارد شده که خاک مدینه شفای هر بیماری ،شفا از بیماری جذام،سردردو...است وبنابر این روایات،فقهای اسلام به جواز تبرک یا رجحان آن موارد یاد شده فتوا داده اند.از جمله:
تبرک حضرت فاطمه سلام الله علیها
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:وقتی پیامبر خدا دفن گردید،فاطمه علیها السلام کنار قبر وی ایستادو مقداری از خاک را برداشت و برصورت نهاد و اشک ریخت و این دو شعر را سرود:
ماذا علی من شمّ تربه احمد أن لا یشمّ مدی الزمان غوالیا
صبّت علیّ مصائب لوأنّها صبّت علی الایام صرن لیالیا
چه می شود کسی را که خاک قبر احمد را ببوید که تازنده است از بوییدن مشک های گران قیمت بی نیاز شود؛
مصیبتهایی برمن وارد شد که اگر بر روزگاران روشن فرود می آمد ،به شب تار تبدیل می گشتند!
(الاتحاف،شبراوی:ص90؛وفاءالوفاء بأخبارالمصطفی:ج4،ص1404،ارشادالساری:ج3،ص352،چاپ دارالفکر.)
ادامه دارد ...
در ادامه دلایلی که بر رد ادعای محمدبن عبد الوهاب که با تمسک به این آیه، شیعیان را مشرک می داند:
( ویعبدون من دون الله ما....ویقولون هولاء شفعاونا عندالله ...عما یشرکون .( سوره یونس: آیه 18.)
ابوحیان اندلسی نیز در این باره چنین اظهار نظر می کند:
ضمیر در فعل "یعبدون " به کفار برمی گردد ومنظور از "ما لا یضرهم ولا ینفعهم"بت ها هستند که قدرت برایجادنفع و دفع ضرر نداشتند...اهل طائف بت لات را می پرستیدند،و اهل مکه بت عزی،منات،آسا،نائله و هبل را می پرستیدند.(تفسیر البحر المحیط:ج5،ص133 ذیل آیه 18 سوره یونس)
لازم به ذکر است که علمای دیگر اهل تسنن مانند" آلوسی" و" ابن ابی حاتم"و... در مورد این سوره نظرشان مانند علمای دیگر است که ذکر شد.
دومین دلیل وهابی ها برای حرمت شفاعت از غیر خدا چنین است که می گویند:
"المیت لا یملک لنفسه نفعا و لاضرا فضلا لمن سأله أن یشفع له الی الله؛ انسان مرده-کنایه از انبیا،ائمه و صالحان-نمی تواند هیچ نفعی را برای خود جلب ویا ضرری را از خودش دفع کند تا چه برسد به اینکه بخواهد برای کسی طلب شفاعت کتد.
پاسخ:
اشتباه این فرقه همین جاست که گمان می کنند درخواست شفاعت از انبیا پس از رحلتشان،درخواست شفاعت از مردگان است.گویا این آیه شریفه را نخوانده اند و یا در معنای آن تدبر نکرده اند و یا طبق فهم و سلیقه خودشان تفسیر کرده اند،آن جا که می فرماید:
"ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ..."(آل عمران:آیات 169تا171).
و هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند ،مرده مپندار؛ بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
سمهودی نیز در کتاب "وفاء باحوال دارالمصطفی" روایاتی را درباره ی حیات پیامبران پس از رحلتشان نقل می کند،از جمله این که آمده است: "الانبیاء أحیاء فی قبورهم یصلون؛ پیامبران در قبرهای خود زنده اند و نماز می خوانند." (ج4،ص 1349.)
در این زمینه روایات دیگری نیز وارد شده که حکایت از حیات پیامبران پس از رحلتشان دارد.
از طرفی چون وهابی ها نتوانسته اند این دلیل های روشن و قاطع رارد یا توجیه کنند ،از این رو ایده و تفکر آنان برخلاف ایده مسلمانان شده است و به تعبیر عبدالکافی سبکی،ابن تیمیه:شذ عن جماعه المسلمین؛ از جمع مسلمانان و اعتقادات و آری آنان خارج شده است."
(طبقات الشافعیه الکبری:ج10،ص149،مقدنه الدره المضیئه فی الرد علی ابن تیمیه)
فرقه #وهابیت مدعی هستند که درخواست شفاعت در دنیا حرام است.
ابن وهاب می گوید: هرکس بین خود و خدا واسطه هایی را قرار دهد که آنان را فراخواند و درخواست #شفاعت از آنان نماید به اتفاق نظر همه کفر ورزیده است.(مجموعه المولفات:ج1،ص385؛وج6،ص68).
ادله وهابیت:
1- ویعبدون من دون الله ما....ویقولون هولاء شفعاونا عندالله ...عما یشرکون .( سوره یونس: آیه 18.)
آنان از غیر خدا ،چیزهایی را می پرستند که نه به آنها زیان می رساند و نه سودی می بخشد می گویند : اینان شفیعان ما نزد خدا هستند. بگو: آیا خدا را به چیزی خبر می دهید که آسمان و زمین سراغ ندارد؟ او منزه و برتر است از آن که شرک می ورزند.
محمد بن عبدالوهاب در مقام استدلال به این آیه می گوید:خداوند در این آیه خبر می دهد که هرکس بین خود و خدایش واسطه قرار دهد ،در حقیقت آن واسطه را پرستیده و او را شریک خدا قرار داده است.
پاسخ:
1- برداشت از این آیه اشتباه است،در کجای این آیه آمده که واسطه قرار دادن فردی بین خود و خدا شریک جستن است؟چرا که از سویی محور آیه ،عبادت غیر خداوند است؛نه شفیع و واسطه قرار دادن غیر خدا.این نوع برداشت نوعی مغالطه یا کج فهمی است؛چرا که به یقین کسانی که از انبیا،ائمه طاهرین و صالحان طلب شفاعت می کنند آن ها را نمی پرستند.
از سوی دیگر شاًن نزول آیه نیز حکایت از این دارد که نکوهش شدگان کسانی بودند که وسائط را می پرستیدند ؛نه این که فقط آن ها را واسطه قرار بدهند که به شواهدی از آن اشاره می کنیم :
جلاالدین سیوطی می گوید:نظر-یکی از مشرکان-گفت:
روز قیامت لات وعزی مرا شفاعت می کنند .در این هنگام این آیه( یونس:آیه 17،18) نازل شد.
ابن کثیر در تفسیرو شاًن نزول این آیه می گوید: خداوند متعال در این آیه مشرکان را که برای او شریک قرار داده بودند و غیر او را می پرستیدند ،انکار می کند....(تفسیرالقران العظیم ج2،ص426 ذیل آیه 18،سوره یونس)
ادامه دارد ...
این اظهارات مدیر مسئول و کارشناس با سابقه ترین شبکه وهابی فارسی زبان است که در تماسی با شبکه جهانی شیعی ولایت مطرح کرد.
وی در جواب پرسش مجری برنامه شبکه ولایت در مورد جهاد نکاح، ضمن انتساب وهابیون فعال در سوریه به اهل سنت، به انکار این فتوا پرداخته و آن را ساخته شیعیان و دیگر دستگاه های اطلاعاتی و رسانه های دنیا دانست و گفت:
« جهاد نکاح را شما و دستگاه های اطلاعاتی دنیا تراشیدید[!] این جهاد نکاح را شما با دستگاه های دروغین تبلیغاتی دنیا برای بدنام کردن مجاهدان اهل سنت جعل کرده اید[!]»
این اظهارات در حالی است که دولتمردان تونس به واسطه رسوایی های بوجود آمده توسط دختران و زنان شرکت کننده در جهاد نکاح، برنامه هایی از جمله ممنوعیت سفر زنان و دختران به سوریه را در دستور کار خود قرار داده اند.
حال اگر جهاد نکاح یک امر جعلی و تراشیده دستگاه های رسانه ای شیعه است چرا می بایست دولتمردان تونس دست به چنین اقداماتی بزنند؟
روزنامه "دیلی میل" انگلیس : شیخ "عیسی بوندا" از مفتی های افراطی در تانزانیا که پیرو فرقه وهابیت است، چندی پیش فتوایی صادر کرد و به هواداران خود اجازه داد که غیر مسلمانان را با اسید مورد حمله قرار دهند.
این روزنامه افزود: چند روز بعد از صدور این فتوا، تعدادی فرد ناشناس، دو دختر صهیونیست را با اسید مورد حمله قرار دادند. این دو دختر که تابعیت انگلیس را دارند، عضو "اتحادیه جوانان صهیونیست" بوده اند.
جای سوال اینجاست ،آیا این کار عمل به سنت رسول الله صلی الله علیه وآله است که مفتیان وهابی خودشان را به ایشان منسوب میکنند.یا اینکه در قرآن چنین چیزی آمده است!!!
یکی از شبهاتی که وهابیها درباره شیعیان مطرح میکنند این است که مگر شیعیان بنده خدا نیستند؟ پس چرا اسم فرزندان خود را عبدالنبی، عبدالحسن، عبدالحسین و ... میگذارند؟پس معلوم میشود آنها عبد خدا نیستند!
در مورد نامگذاری شیعیان به عبد الحسین و ... باید گفت که وهّابیّت به علت تفسیر اشتباه کلمه عبادت، حکم به حرمت چنین نامگذاری کردهاند و فکر کرده اند مراد شیعیان از این اسامی یعنی اینکه فلانی عبد امام حسین(ع) است و امام حسین معبود و خدای فلانی است! در حالی که اصلا و ابدا چنین نیست.
در واقع، واژه عبد و عبادت دو معنی و کاربرد دارد:
۱. پرستش: که جز برای خداوند صلاحیت ندارد.
۲. اطاعت کردن، خادم بودن و نوکر بودن: که مقصود از عبد الحسین و عبد النبی و ... همین معناست.
قرآن کریم هم، بردگان را «عبد» خطاب کرده است.
در قرآن کریم آمده است: «وأنکحوا الأیامی منکم والصالحین من عبادکم و إمائکم» (۱) (بی همسران خود را و عبدها و کنیزان درستکارتان را همسر دهید.)
خداوند متعال در این آیه کلمه عبد را در مورد بندگان به کار برده است و علت آن این است که این بنده باید از مولایش اطاعت کند. یعنی همان معنای دوم؛ بنا بر این اگر کسی خود را عبد النبی یا عبد الحسین و ... بنامد و مقصودش اطاعت از رسول گرامی اسلام و اهل بیت او علیهمالسلام باشد، عمل وی مخالف دستورات دین نخواهد بود.
نظر علمای اهل سنت چیست؟
در این زمینه علمای اهل سنت نیز فتوا به حلیت دادهاند. از آن جمله میتوان به فتاوای زیر اشاره نمود:
۱- وکذا عبد الکعبة أو الدار أو علی أو الحسن لإیهام التشریک ومثله عبد النبی على ما قاله الأکثرون والأوجه جوازه لا سیما عند إرادة النسبة له صلى الله علیه وسلم (۲)
در صورتی نامگذاری به عبدالکعبه یا عبد الدار یا عبد العلی یا عبدالحسن یا عبد النبی، حرام است که موجب توهم شرک باشد؛ اما نظر درست آن است که این چنین نامگذاری جایز است، بویژه اگر هدف ازاین نامگذاری انتساب صاحب نام به افراد یاد شده باشد.
۲- قوله وکذا عبد النبی أی وکذا یحرم التسمیة بعبد النبی أی لإیهام التشریک أی أن النبی شریک الله فی کونه له عبید وما ذکر من التحریم هو معتمد ابن حجر
أما معتمد الرملی فالجواز وعبارته ومثله عبد النبی على ما قاله الأکثرون والأوجه جوازه لا سیما عند إرادة النسبة له صلى الله علیه وسلم (إعانة الطالبین للدمیاطی ج ۲ ص ۳۳۷ ط دار الفکر بیروت.)
وی که گفته است "عبد النبی" مقصود وی آن است که حرام است نامگذاری به عبد النبی زیرا توهم شرک دارد؛ یعنی پیغمبر شریک خداست در اینکه مردم عبادت وی را میکنند و حرام بودن این نامگذاری نظر ابن حجر است. اما نظر رملی جواز است
عبارت وی چنین است که:
و مانند اینهاست عبد النبی طبق نظر اکثر و نظر درست، جواز است، مخصوصا اگر مقصود نسبت دادن خود به رسول خدا باشد.
شبیه همین مطلب در کتاب حواشی الشروانی ج ۹ ص ۳۷۳ ط دار الفکر بیروت و حاشیة الجمل على شرح المنهج لسلیمان الجمل ج ۵ ص ۲۶۶ ط دار الفکر بیروت و ... نیز آمده است.
مشاهیر اهل سنت که نامشان عبدالنبی و مانند آن بوده است:
۱- الشیخ عبد النبی المغربی المالکی الشیخ الإمام العلامة الحجة القدوة الفهامة مفتی السادة المالکیة بدمشق (۳)
۲- عبد المطلب بن ربیعة ابن الحارث بن عبد المطلب بن هاشم الهاشمی له صحبة ... وقال شباب توفی عبد المطلب فی دولة یزید وقال الطبرانی توفی سنة إحدى وستین قلت له بدمشق دار کبیرة والله أعلم (۴)
۳- القاضی عبد النبی الأحمد نجری من رجال المائة الثانیة عشرة صاحب جامع العلوم الملقب بدستور العلماء (۵)
۴- الشیخ عبد النبی بن جماعة (۶)
۵- عبد قیس بن لأی بن عصیم من الصحابة الذین شهدوا أحدا (۷)
۶- عبد النبی الخلیلی أروی ثبته عن الوجیه السکری عن الشیخ سعید الحلبی عن شاکر العقاد عن الترکمانی عن العلاء الحصکفی عنه وهو عبد النبی بن عبد القادر الأزهری الخلیلی الحنفی یروی عن الشیخ محمد ابن عبد الله التمرتاشی الغزی وغیره (۸)
۷- الإمام العارف صفی الدین أحمد بن محمد بن یونس المدعو عبد النبی القشاشی المقدسی الأصل المدنی الدار المتوفی بها سنة ۱۰۷۱ یروی عن والده وکان من أکابر عصره المتوفی سنة ۱۰۴۴ (۹)
۸- العلامة المففنن الصالح الشیخ عبد النبی الصدر شیدا (۱۰)
۹- عبد النبی بن محمد بن عبد النبی المغربی ثم الدمشقی المالکی (۱۱)
۱۰- فخر الزمان عبد النبی ابن خلف القزوینی (۱۲)
۱۱- ومحمد عبد الرسول الهندی (۱۳)
۱۲- عبد المطلب بن الفضل بن عبد المطلب الهاشمی الحلبی (۱۴)
۱۳- عبد المطلب بن عبد القاهر بن محمد الماکسینی زین العابدین الشافعی (۱۵)
۱۴- عبد قیس النکری البصری من الرواة من ابن سیرین (۱۶)
۱۵- محمد ابن عبد الرسول المدنى عالم مکة (۱۷)
این تنها جزیی از مشاهیر اهل سنت در گذشته است که در نام ایشان کلمه عبد به عنوان بنده غیر خدا به کار رفته است.
در عصر حاضر نیز در عده زیادی از ایشان چنین نامهایی را برای خود بر میگزینند: از آن جمله میتوان به عبد الرسول سیاف از وهابیان معاصر افغانستان و رهبر حزب حرکت انقلاب اسلامی افغانستان و عضو طالبان نام برد.
در قدیم که برده دارى رایج بوده فرد خریدارى شده بنده فرد مىشده و این روال در زمان پیامبر هم رایج بوده و با این حال که مىگفتند فردى بنده و عبد فلانى است به این معنا نبوده که خداى آن فرد فلانى است.
پس در مىیابیم که این گونه اسماء مانند عبد العلى و عبد الحسین، به این معنا نیست که على، حسین و ... خداى او باشد و لذا مشکلى هم ندارد و اشکال وهابیت، بی مورد است.
پی نوشت ها:
۱. سوره نور آیه ۳۲.
۲. نهایة المحتاج للشافعی الصغیر ج ۸ ص ۱۴۸ ط دار الفکر بیروت ۱۴۰۴.
۳. شذرات الذهب ج ۸/ ص ۸۳ ط دار ابن کثیر بدمشق ۱۴۰۶ و ج ۸/ ص ۱۲۶، الأسرار المرفوعة فی الأخبار الموضوعة ج ۱/ ص ۱۱۲ و تاریخ البصروی ج ۱/ ص ۱۰۸.
۴. سیر أعلام النبلاء ج ۳ ص ۱۱۲
۵. قواعد الفقه لمحمد عمیم البرکتی ج ۱ ص ۱۴۸ دار النشر الصدف کراشی ۱۴۰۷
۶. شذرات الذهب ج ۸ ص ۱۸۱
۷. الأصابة ج ۴ ص ۳۸۰
۸. فهرس الفهارس والأثبات ومعجم المعاجم والمسلسلات ج ۲ ص ۷۵۴
۹. فهرس الفهارس والأثبات ومعجم المعاجم والمسلسلات ج ۲ ص ۹۷۰ و تاج العروس ج ۱۷ ص ۳۳۶
۱۰. النور السافر ج ۱ ص ۳۳۹
۱۱. الضوء اللامع ج ۵ ص ۹۰
۱۲. إیضاح المکنون فی الذیل على کشف الظنون ج ۳ ص ۵
۱۳. فهرس الفهارس والأثبات ومعجم المعاجم والمسلسلات ج ۲ ص ۸۴
۱۴. المعین فی طبقات المحدّثین ج ۱ ص ۱۸۹
۱۵. الدرر الکامنة فی أعیان المئة الثامنة ج ۳ ص ۲۱۸
۱۶. التاریخ الکبیر ج ۲ ص ۲۵۵
۱۷. البدر الطالع ج ۱ ص ۲۸۹